روزنامه نوی زوریخرسایتونگ نوشت :

« حکومت ایالات متحده در باره عملیات در افغانستان دروغ گفت »

 

روزنامه « نوی زوریخرسایتونگ » منتشره سویس در شماره روز دوشنبه خود تحت عنوان:

« نمی دانستیم که چه میکنیم  ـ حکومت ایالات متحده در باره عملیات در افغانستان دروغ گفت » ، گزارش جالبی را از قول « واشنگتن پوست » در باره حضور نیروهای امریکایی درافغانستان را بنشر رسانید . روزنامه واشنکتن پوست در یک اقدام غافلگیرانه درباره پژوهش های سوپکو (Sopko ) و تیم اش گزارشی ( درس‌هایی که آموخته شد ) را به نشر رسانیده ،  یادآورشد که به بیش از ۲۰۰۰ صفحه سند درباره پنهان کاری های دولت‌ های مختلف امریکا درباره 18 سال جنگ و حضورنظامی در افغانستان که از گفت و گو با بیش از ۴۰۰ مقام اگاه و مرتبط  ازجمله مقامات افغانی حاصل شده، دست یافته است . واشنگتن‌ پست نوشته است که دولت امریکا درتلاش بوده تا هویت افراد شرکت ‌کننده گان درمصاحبه‌ های این پروژه و همچنین اطلاعات افشا شده در این پروژه را مخفی کند، اما این روزنامه بعد از یک دعوای حقوقی سه ساله و بر اساس قانون آزادی اطلاعات، حق دسترسی به محتوای این آرشیف را به دست آورده است.

براساس این گزارش داگلاس لوت ، یک جنرال سه ستاره ارتش امریکا که در دولت باراک اوباما و دونالد ترامپ به عنوان فرمانده کاخ سفید درجنگ افغانستان خدمت کرده، د سال ۲۰۱۵ میلادی در یک گفت و گو با مقام ‌های دولتی گفت: ما عاری ازهرگونه درک بنیادین ازافغانستان بودیم، ما اصلا نمی‌ دانیم چه کار می‌ کنیم.
وی با مقصر دانستن نقص سازوکار بیروکراتیک میان کنگره، پنتاگون و وزارت خارجه امریکا در کشته شدن نیروهای امریکایی  افزود:

از سال ۲۰۰۱ تا اکنون بیش از ۷۷۵ هزار نیروهای امریکایی به افغانستان رفته که در میان آن‌ ها برخی برای چند بار به این کشور فرستاده شده‌اند. براساس آمار وزارت دفاع امریکا، از میان این نیروها حدود ۲ هزار و ۳۰۰ نفر کشته ، و ۲۰ هزار و ۵۸۹ نفر زخمی شده ‌اند.

داگلاس لوت می افزاید که : که در دولت جارج بوش پسر ، و دولت باراک اوباما ،مسوول جنگ افغانستان در کاخ سفید بود، در سال ۲۰۱۵ در مصاحبه ‌ای در این پروژه گفته است: «ما از فهم بنیادین در مورد افغانستان تهی بودیم. نمی ‌دانستیم داریم چه کار می‌ کنیم. داریم چه کار می ‌کنیم؟ مبهم‌ ترین فهمی از این موضوع نداشتیم » .

واشنگتن‌ پست نوشته است که این مصاحبه‌ ها نشان می ‌دهد چطور بوش، اوباما و حالا دونالد ترامپ ، و فرماندهان آن ‌ها در تحقق وعده‌ های خود برای پیروز شدن درافغانستان ناکام بوده ‌اند.

شرکت ‌کننده گان در این مصاحبه‌ ها که تصور می ‌کرده‌اند گفته‌ های آن‌ها علنی نمی ‌شود، از اشتباهات مهلک امریکا در افغانستان و حجم عظیم پولی که در این جنگ صرف شده، پرده برداشته‌ اند. هرچند دولت امریکا در مورد هزینه‌ های خود در طول این جنگ رقمی اعلام نکرده، اما یک تخمین، رقمی بین ۹۳۴ تا ۹۷۸ میلیارد دالر را نشان می‌ دهد. این رقم، شامل مصارف آژانس مرکزی اطلاعات امریکا (سیا) و اداره امور کهنه ‌سربازان را شامل نمی ‌شود.

جفری ایگرز، از تفنگداران سابق نیروی دریایی امریکا و از کارکنان کاخ سفید در دولت‌ های بوش و اوباما، در یکی از این مصاحبه‌ ها گفته است: « در بدل این تلاش یک تریلیون دالری چه چیزی نصیبمان شد؟ یک تریلیون دالر می‌ارزید؟ بعد از کشتن اسامه بن لادن، من گفتم اسامه احتمالا دارد در گورش در زیر آب، به ما می‌ خندد که این همه را در افغانستان خرچ کردیم.»

این اسناد همچنین با ادعاهای مقام‌ های امریکایی که در طول ۱۸ سال گذشته هر سال ادعا می ‌کرده‌اند که جنگ به خوبی پیش می ‌رود و ارزش ادامه دادن را دارد، در تضاد است.

برخی از این مقام‌ ها از تلاشی عامدانه برای تحریف وقایع جنگ افغانستان پرده برداشته و گفته‌ اند که هم درمقر ارتش امریکا در کابل و هم در کاخ سفید، آمارهای جنگ به نحوی دستکاری می ‌شده تا به نظر برسد که ایالات متحده درحال پیروزی در جنگ است، در حالی که واقعیت خلاف این بوده است.

باب کرولی دگروال ارتش امریکا که بین سال‌ های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ به عنوان مشاور ارشد ضد شورش نیروهای ویژه ارتش امریکا خدمت کرده، در یکی از مصاحبه ‌ها گفته است:

«هر داده‌ای، به نحوی دستکاری می ‌شد تا بهترین تصویر ممکن ترسیم شود. به عنوان نمونه، ارزیابی‌هایی که کاملا غیرقابل اتکا بودند، اما این برداشت را تقویت می‌ کردند که همه چیز رو به راه است .»

جان سوپکو، رییس آژانس فدرالی که در جریان یک پروژه ۱۱ میلیون دالری تحت عنوان « درس‌هایی که آموخته شد» این مصاحبه‌ها را انجام داده، در گفت ‌وگو با واشنگتن‌ پست اذعان کرده است که این اسناد نشان می ‌دهد «دایما به مردم امریکا دروغ گفته شده است.»

به نوشته وال استریت ژورنال، هرچند نتایج این پروژه به صورت محدود در چند شماره منتشر شده، اما در نسخه‌ های عمومی به بخش‌های جنجالی نتایج به دست آمده در این تحقیقات اشاره‌ای نشده و نام اغلب افراد مصاحبه ‌شونده هم مخفی مانده است. حتا در نسخه‌ ای هم که در اختیار واشنگتن‌ پست قرار گرفته، تنها نام ۶۲ نفر از افراد افشا شده است.

یکی از نکات مهم این مصاحبه‌ ها این است که آن‌ ها تا حدی اهداف و دیدگاه‌ های مقام‌های دخیل در حمله به افغانستان در مورد مداخلات خارجی امریکا را نیز روشن می‌ کند.

جیمز دوبینز، دیپلومات سابق امریکایی که در دولت ‌های بوش و اوباما نماینده امریکا در امور افغانستان بوده، در یکی از مصاحبه ‌ها گفته است: « ما به کشورهای فقیر حمله نمی ‌کنیم تا آن‌ها را ثروتمند کنیم. ما به کشورهای استبدادی حمله نمی ‌کنیم تا آن‌ها را دموکراتیک کنیم. ما به کشورهای خشن حمله می ‌کنیم تا آن‌ها را آرام کنیم. روشن است که در افغانستان [در تحقق این هدف] شکست خوردیم.»

واشنگتن‌ پست علاوه بر این مصاحبه ‌ها، به هزاران یادداشتی که دونالد رامسفلد، وزیر دفاع امریکا خطاب به زیردستان خود نوشته نیز دست پیدا کرده است.

او در یکی از این یادداشت‌ها، خطاب به چند جنرال و دستیار ارشد خود نوشته است: « شاید ناشکیبا باشم. در واقع می ‌دانم که کمی ناشکیبا هستم. اما اگر حواس مان نباشد که آنچه را که برای ایجاد ثبات لازم برای خروج از افغانستان نیاز است را ببینیم، هیچ‌ وقت نمی‌توانیم ارتش ایالات متحده را از افغانستان خارج کنی..»

واشنگتن‌ پست در ادامه گزارش خود، اسناد به دست آمده را با اسناد جنگ ویتنام مقایسه کرده است که در سال ۱۹۷۱ منتشر شد و نشان داد مقام‌های امریکایی در آن جنگ هم حقایق را از مردم امریکا پنهان کرده ‌اند.

به نوشته این روزنامه، این اسناد نشان می ‌دهند که هرچند امریکا در ابتدای حمله به افغانستان هدفی روشن، یعنی «تلافی کردن علیه القاعده» را در دستور کار داشته، اما با طولانی شدن جنگ، اهداف این کشور مدام تغییر کرده و در پنتاگون، کاخ سفید و وزارت دفاع امریکا این برداشت که راهبردهای این کشور در افغانستان اشتباه است، به مرور تقویت شده است.

واشنگتن‌ پست می ‌نویسد: « اختلاف نظرهای بنیادین حل‌ نشده باقی ماند. برخی مقام‌ های ایالات متحده می‌ خواستند افغانستان را به یک دموکراسی تبدیل کنند. برخی دیگر می‌ خواستند فرهنگ افغانستان را متحول کرده و حقوق زنان را ارتقا دهند. برخی دیگر هم می ‌خواستند موازنه قدرت منطقه‌ ای میان پاکستان، هند، ایران و روسیه را دستخوش تغییر کنند . »

یک مقام امریکایی که نام او افشا نشده، گفته است: «راهبرد افپک (افغانستان- پاکستان) مثل درخت کرسمسی بود که زیر آن برای همه هدیه‌ ای وجود داشت. شما اولویت‌ها و خواسته‌ های متعددی داشتید، بی ‌آنکه هرگونه راهبردی داشته باشید.»

آدم‌ های خوب، آدم‌ های بد

این اسناد همچنین نشان می‌دهد که نیروهای امریکایی حتا نمی ‌دانسته‌اند که باید با چه کسی و چه گروهی بجنگند و کدام نیروها خودی هستند و کدام دشمن.

یک مشاور سابق تیم نیروهای ویژه ارتش امریکا که نام او هم پنهان مانده، در یکی از مصاحبه‌ ها می ‌گوید: « فکر می‌ کردند که با یک نقشه پیش آن‌ها می‌ آیم و نشانشان می‌ دهم که آدم خوب‌ها کجا هستند و آدم بدها کجا. چند باری که با آن‌ها صحبت کردم تازه دریافتند که من چنین اطلاعاتی در اختیار ندارم. آن اوایل مدام می ‌پرسیدند: « اما آدم بدها چه کسانی هستند؟ آن‌ها کجا هستند؟»

حتا رامسفلد هم در سال ۲۰۰۳ در یکی از یادداشت ‌هایش سوال مشابه مطرح کرده است: «من در مورد اینکه آدم بدها چه کسانی‌ اند، دید روشنی ندارم. ما به شکل دردناکی در زمینه اطلاعات انسانی دچار کمبود هستیم.»

نگاه تحقیرآمیز امریکا به ارتش افغانستان

یکی دیگر از ابعادی که این اسناد مشخص می ‌کند، این است که مقام‌ های دولت ‌های بوش، اوباما و ترامپ بر خلاف آنچه که ادعا کرده‌اند، در واشنگتن به دنبال « ملت‌ سازی» بوده‌اند و با هزینه‌های هنگفت تلاش کرده‌اند تا دولت مرکزی افغانستان و ساختارهای سیاسی این کشور را آنطور که مد نظر واشنگتن است، از نو ایجاد کنند.

مقام‌ های امریکایی در این مصاحبه‌ ها اذعان کرده‌اند که با وجود سرازیر شدن پول‌های هنگفت به افغانستان، توسعه چندانی به دست نیامده، بلکه درعوض فساد بیش از پیش گسترش یافته و این امر بسیاری از مردم افغانستان را به سمت طالبان سوق داده است. همزمان مقام‌ های امریکایی حاضر در افغانستان چشم خود را به روی گسترش فساد مالی و تضعیف دولت مرکزی بسته ‌اند.

در حالی که دولت‌ های امریکا یکی پس از دیگری مدعی شده‌ اند که در آموزش و تقویت نیروهای نظامی افغانستان پیشرفتی مداوم و چشمگیر داشته‌ اند، مصاحبه‌ های پروژه « درس‌ هایی که آموخته شد» نشان می‌ دهد که واشنگتن در حقیقت نیروی نظامی افغانستان را ضعیف، ناتوان و مملو از فراری می ‌دانسته و معتقد بوده که فرماندهان ارتش افغانستان با آمارسازی، پول‌ های هنگفتی به جیب می ‌زنند.

در این مصاحبه‌ ها، مقام‌ های امریکایی با الفاظی توهین‌آمیز از نیروهای نظامی و پولیس افغانستان یاد کرده‌اند. یکی از افسران امریکایی در مصاحبه مدعی شده است که یک سوم نیروهایی که جذب پولیس افغانستان شده‌اند « یا معتاد هستند یا عضو طالبان». یک افسر امریکایی دیگر هم آن ‌ها را «احمق‌های دزد »  خطاب کرده است.

یک مقام ارشد دولتی در این مورد گفته است: « این تصور که می ‌توانیم با چنان سرعتی ارتش چنان توانمند ایجاد کنیم، احمقانه بود. »

بازار شکوفای مواد مخدر

همزمان، مقام‌ های امریکایی در این مصاحبه‌ ها اذعان کرده‌اند که حمله این کشور به افغانستان نه تنها به تولید مواد مخدر در این کشور پایان نداده، بلکه این مساله را بیش از پیش تشدید کرده است.

داگلاس لوت،  نماینده کاخ سفید در امور افغانستان بین سال‌ های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۳، در یکی از مصاحبه ‌ها گفته است: « ما اعلام کردیم که هدف ما ایجاد یک « اقتصاد شکوفای بازار» است. با خودم فکر می ‌کردم که ما باید مشخصا می ‌گفتیم که یک بازار شکوفای مواد مخدر. چون این تنها بخش از بازار بود که داشت کار می‌ کرد.»

به نوشته واشنگتن‌ پست، در جریان جنگ افغانستان عملا هیچ آژانس یا سازمانی مسوولیت مقابله با قاچاق مواد مخدر را بر عهده نداشته و امریکا هیچ راهبردی در این زمینه نداشته است. علاوه بر این، سردرگمی امریکا بیش از پیش به گسترش تولید مواد مخدر در افغانستان دامن زده است.

به عنوان نمونه، در ابتدا دولت انگلیس به کشاورزان افغان که تریاک می‌ کاشته ‌اند، گفته است که در صورتی که محصولات خود را از بین ببرند، به آن‌ ها غرامت می ‌دهد. همین امر کشاورزان را ترغیب کرده تا برای سال بعد تریاک بیشتری بکارند تا غرامت بیشتری بگیرند. در پی شکست این طرح، امریکا این زمین‌ها را بدون پرداخت غرامت تخریب می ‌کند و در نتیجه کشاورزان عصبانی شده و به همراهی با طالبان ترغیب می ‌شوند.

یک مقام امریکایی در مصاحبه ‌ای گفته است: « از دیدن اینکه این همه آدم رفتاری چنین احمقانه دارند، ناراحت بودم.»

تکرار ویتنام و آمارسازی پنتاگون

واشنگتن‌ پست در ادامه نوشته است که مقام ‌های امریکایی در ابتدای جنگ همواره مقایسه جنگ افغانستان با ویتنام را به تمسخر می ‌گرفتند و قاطعانه به خبرنگاران می‌ گفتند که امریکا قطعا در افغانستان پیروز می‌ شود. با این وجود، با طولانی شدن جنگ، به مرور هراس از تبدیل افغانستان به ویتنامی دیگر در میان مقام‌ های امریکایی شیوع یافته است.

به نوشته این روزنامه، در حالی که مقام‌های ارشد پنتاگون گزارش‌های متعددی از وضعیت ناگوار جنگ دریافت کرده بودند، اما وزارت دفاع امریکا این گزارش‌ها را از دید عموم پنهان کرده و تصویری متفاوت را در موضع‌ گیری‌های رسمی خود ترسیم می ‌کرد. مقام‌ های امریکایی همگی متفق‌القول در سخنرانی‌های عمومی از « پیشرفت مداوم » در جنگ سخن می‌ گفتند، حتا با وجود افزایش مداوم تعداد کشته‌ های امریکا.

همزمان، کاخ سفید و پنتاگون تلاش می‌ کرده‌اند با دستکاری آمار، نشان دهند که جنگ در افغانستان موفق بوده است. به عنوان نمونه، در دولت اوباما، کاخ سفید و پنتاگون دایما تلاش می ‌کرده‌اند تا با آمارسازی نشان دهند که افزایش شمار نیروها بین سال ‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱، اقدام موفقی بوده است.

یک مقام ارشد شورای امنیت ملی امریکا که نامش پنهان مانده، در این مورد گفته است:

« ایجاد معیارهای خوب غیرممکن بود. ما [اشاره به] تعداد نیروهایی که آموزش داده شده‌اند، سطح خشونت‌ها و میزان اراضی تحت کنترول را امتحان کردیم، اما هیچ‌ کدام تصویر دقیقی ایجاد نمی ‌کرد. معیارها در طول جنگ همواره دستکاری می ‌شد.»

واشنگتن‌ پست نوشته است که حتا وقتی آمارها چندان مثبت نبود، مقام‌های امریکایی تلاش می‌ کردند با توضیح و تفسیرهایی آن‌ها را مثبت جلوه دهند.

مقام ارشد شورای امنیت ملی امریکا در این مورد گفته است: « آن‌ها توضیح می‌ دادند. به عنوان مثال، حملات [طالبان] دارد بدتر می ‌شود؟ » به این خاطر است که آن‌ها اهداف بیشتری برای هدف قرار دادن دارند، بنابراین تعداد حملات معیار درستی برای [اثبات] بی ‌ثباتی نیست.» بعد، سه ماه دیگر، حملات همچنان دارد بدتر می ‌شود؟ «به این خاطر است که طالبان مستاصل شده است. این در حقیقت نشاندهنده آن است که داریم پیروز می‌شویم».

وی می‌افزاید: « و این به دو دلیل همچنان ادامه یافت. به این دلیل که تمام کسانی که در این [جنگ] درگیر بودند موفق نشان داده شوند و اینکه اینطور به نظر برسد که نیروها و منابعی که آنجا داریم، چنان اثری دارند که خارج کردن آن ‌ها باعث تحلیل رفتن آن کشور می ‌شود.»

همین رویکرد در گزارش‌ های میدانی فرماندهان هم مشاهده می ‌شده و در هر صورت تلاش بر این بوده که به نظر برسد اوضاع خوب است.

مایکل فلین، جنرال سه ستاره ارتش امریکا در سال ۲۰۱۵ در یکی از این مصاحبه‌ ها گفته است: « از سفیر گرفته به پایین [همه دارند می ‌گویند] عملکرد فوق‌ العاده‌ای داریم. واقعا؟ اگر عملکرد ما آنقدر فوق‌العاده است، پس چرا احساس می ‌شود که داریم می ‌بازیم؟»

فلین همچنین می ‌گوید تمام فرماندهان و نیروهایی که پست خود را به نفر بعدی تحویل می ‌دهند، ادعا می‌ کنند که مأموریت‌ های محوله را به طور کامل انجام داده‌اند، اما فرمانده جدیدی که از راه می ‌رسد درمی‌ یابد که اوضاع افتضاح است.

باب کرولی، دگروال متقاعد که در سال‌ های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ مشاور نیروهای ویژه ارتش امریکا بوده، در یکی از مصاحبه‌ ها گفته است در مقر ارتش امریکا در کابل « به ندرت از واقعیت استقبال می ‌شود.»

به گفته وی، در ارتش امریکا همواره تلاش می ‌شده است تا از انتشار اخبار بد در مورد روند جنگ جلوگیری شود.

جان گاروفانو، استراتژیستی که در سال ۲۰۱۱ به تفنگداران امریکایی مشاوره می‌ داده، می ‌گوید مقام‌ های ارشد ارتش امریکا منابع زیادی را برای تولید نمودارهایی که نشانگر پیشرفت در جنگ باشد، صرف کرده‌اند. به گفته وی، هیچ ‌کس نیز جراات نمی‌ کرده است که صحت یا دقت این آمارها را به چالش بکشد.

واشنگتن‌ پست در پایان گزارش خود با اشاره به اینکه مهمترین نشانگر برای مثبت یا منفی بودن جنگ تعداد افغان‌هایی است که کشته می‌ شوند، نوشته است که اگر این آمار افزایش یابد، روند منفی و اگر کاهش یابد، روند مثبت ارزیابی می ‌شود. بر اساس آمار سازمان ملل متحد، در سال گذشته ۳۸۰۴ غیرنظامی افغان در جنگ کشته شده‌اند. این یعنی میزان غیرنظامیان کشته‌ شده در افغانستان، به بالاترین حد در ده سالی رسیده که سازمان ملل شروع به ثبت این آمار کرده است./ مجله هفته

* گزارش مکمل واشنگتن پوست را در نشانی ذیل مطالعه فرمایید:

"https://www.washingtonpost.com/graphics/2019/investigations/afghanistan

-papers/documents-database/" \t "_blank"

** تصویر از روزنامه نوی زوریخر سایتونگ