ا. غلامی

درحالی هشتمین روز از حمله ترکیه به خاک سوریه و کانتون کردنشین عفرین سپری می ‌شود که بازیگران مهم عرصه سوریه هرکدام با نوعی از « اظهارات منعطفانه » نتوانستند  یا نخواسته‌ اند که اقدام نظامی ترکیه در خاک سوریه را کنترول کنند. اما چه عواملی می‌ تواند در پشت پرده این کنش بازیگران تاثیرگذار باشد و اساسا ساختار سیاسی و پیچیده تفاوت منافع  در عرصه نظام بین‌المللی تا چه اندازه طرفین را در برابر یک دیگر به هم‌ گرایی می ‌رساند. بعد از سپری‌ شدن هفت سال از این جنگ خانمانسوز چند ملیتی در سوریه، همه جریان‌ ها بر سر موضوعی به « جبر انتخاب » رسیده‌اند. درواقع می ‌توان گفت جبر انتخاب امروز سوریه و نقطه‌ عطف  سیاست ‌ورزی همه جریان‌ ها « مساله کرد» است ؛ مساله‌ ای که ترکیه  را مجبور به تغییر پارادایم « سرنگونی اسد به قبول اسد »  به شرط‌ ها و شروط‌ ها کرد. درواقع چرخش استراتیژیک رجب اردوغان، رییس‌ جمهوری ترکیه، حول موضوع « احساس ایجاد خطر» شکل گرفت و این احساس خطر، همان « قدرت‌ گیری کردی » در جنوب ترکیه و در شمال سوریه تحت قیادت یک  ساختار دموکراتیک  بود؛ بنابراین او شرط قبول اسد را در ازای مدیریت جریان کردی پذیرفت. بعد از آنکه کردها توانستند از دل « نبرد کوبانی » امریکا را وارد معادله زمینی سوریه کنند، همه ورق‌ها برگشت و به‌ جای اسد، کردها  به دشمن درجه یک اردوغان تبدیل شدند. در طرف دیگر با بالاگرفتن دعوای امریکا و ترکیه  بر سر کمک  ایالات متحده به کردها، روابط دو طرف به تیره گی گرایید و آرام‌آرام با نزدیک ‌شدن ترکیه به روسیه رابطه کردها و روسیه مخدوش شد که نمود آن را در مذاکرات آستانه می‌ توان دید. اساسا مذاکرات آستانه و توافقات ( ایران، روسیه و ترکیه ) برای این منظور انجام گرفت تا با کم‌کردن نفوذ امریکا در سوریه و تعیین‌تکلیف گروه‌های تندرو در ادلب، طرفین به رضایت برسند و اردوغان هم با تسویه ‌حساب با کردها، از تشکیل کوریدور کردی در شمال سوریه جلوگیری کند. در سوی دیگر میدان ایران قرار دارد. ایران از طرفی نگران حضور امریکا در شرق فرات است چرا که ممکن است در اجرایی ‌شدن «کریدور مقاومت» که از تهران به دریای مدیترانه وصل می ‌شود و دسترسی به اسراییل و آب‌های آزاد را آسان می ‌کند، خللی وارد کند و از طرف دیگر نگران حضور نظامی ترکیه در خاک سوریه است. تا قبل از آمدن امریکا به  سوریه، شکل ‌گیری یک ساختار کردی در شمال سوریه برای ایران خطری نبود و به صورت ضمنی ایران آن را پذیرفته بود و حتا به صورت پراگنده رسانه‌ های ایرانی نبرد کردها با اسلام‌ گرایان تندرو را پوشش می ‌دادند، بنابراین ایران کردها را نقطه خطر خود نمی ‌دانست، بلکه برعکس آنها را نوعی موازنه در برابر زیاده‌‌ خواهی‌ های اردوغان محسوب می ‌کرد. اما ورود امریکا به ماجرا منجر به حساسیت ایران و افزایش نگرانی‌ها شد، به نحوی که حاضر به پذیرش نشست آستانه شد. برخی از وجود یک « معامله بزرگ » خبر می ‌دهند که طرف‌ها در مذاکرات آستانه به این توافق رسیده‌اند که در ازای دادن ادلب به دولت سوریه، عفرین به اردوغان داده شود. اما به عقیده بنده، این موضوع نمی ‌تواند چندان محتمل باشد، چراکه ادلب در محاصره ارتش سوریه و روسیه قرار دارد. درحال‌ حاضر برای ترکیه هیچ‌ چیز به اندازه شکست کردها اهمیت ندارد و برای روسیه عقب ‌راندن امریکا، پایان جنگ، بازگشت سربازان و شروع تجارت با سوریه دارای اهمیت است و برای ایران ایجاد کوریدور مقاومت و دسترسی و ایجاد بازار تازه در مدیترانه در اولویت قرار دارد. اما با وصف آنکه امریکا همه این مسایل را می ‌داند، چرا تا این لحظه نتوانسته است در برابر تجاوزات ترکیه به عفرین و محور نشست آستانه اقدامی انجام دهد؟ واقعیت آن است که امریکا به مسایل راهبردی فکر می‌کند و حضور بلندمدت در سوریه را در گرو حفظ هر دو بازیگر منطقه ‌ای و محلی یعنی ترکیه و کردها می ‌داند. شاید پرسیده شود که اردوغان امروز برخلاف منافع امریکا عمل می‌ کند، اما در واقع ایالات متحده  امریکا ترکیه را کشوری قدرتمند در منطقه می ‌داند که چه با اردوغان و چه بدون اردوغان همکار استراتیژیک امریکا در خاورمیانه و درناتو است، بنابراین دغدغه‌های امنیتی این کشور را با حساسیت دنبال می‌ کند و اگر روزی بخواهد بین ترکیه و کردها یکی را انتخاب کند، به دلیل ساختار حقوقی و سیاسی ترکیه  ناچار به انتخاب ترکیه خواهد شد. موضوع بعدی مبحث انتقال انرژی از شرق فرات است که درحال‌ حاضر مهندسان امریکایی در مناطق نفتی شرق فرات مشغول به کار هستند و امریکا ناچار است در آینده در صورت مانده گاری در سوریه و توافق با کردها، برای انتقال این نفت ارتباط خود با ترکیه را به‌ عنوان تنها مرزی که قادر به انتقال انرژی خواهد بود، حفظ کند. کوتاه سخن باید گفت افتادن عفرین نمی ‌تواند برای امریکا اولویت اولین باشد زیرا می‌ داند در حوزه نفوذ رقیب قدیمی‌اش قرار گرفته، هرچند بدش هم نمی ‌آید  بتواند در عفرین جایگزین روسیه شود؛ اما تجربه‌ های تاریخی ثابت کرده که ابرقدرت‌ها در ورود به زمین یکدیگر با وسواس عمل می‌ کنند. امریکا می ‌داند اگر عفرین هم سقوط کند کردها دوباره مجبور به دریافت کمک‌های این کشور برای حفظ دو کانتون دیگر هستند، به همین دلیل مساله عفرین را مبحث شماره یک سیاست خارجی خود نمی ‌دانند! 

 بامداد ـ  سیاسی ـ ۱/ ۱۸ـ ۰۲۰۲