تحلیلی بر سیاست جدید امریکا و موقف شرارت پیشه گی دولت پاکستان

بصیر دهـزاد

دولت ایالات متحده امریکا در هفته های اخیر با کرات حکومت پاکستان را مبنی بر قطع همکاری با تروریستان طالبی محکوم نموده و هوشدار های را از عقب میکروفون ها متوجه دولتمداران این کشور محور شرارت  می سازد.

انتقادات از سیاست حمایت گری پاکستان  از تروریستان سابقه ۱۶ ساله دارد و آنهم از زمان که پای عساکر امریکایی بر اساس سیاست استتراتیژیک امریکا  درافغانستان جنگ زده گذاشته شده است. در حالی که سیاست حمایت گرانه پاکستان از تروریستان که بیش تر از ۲۰ گروه در آن کشور فعال اند، پیش تر از آن نیز وجود داشته ولی در آن گذشته ها تروریستان در آن کشور دریک همکاری و استراتیژی مشترک ، سازماندهی مشترک و حمایت مالی مستقیم امریکا فعال بودند و بر ضد دولت و مردم افغانستان هر روز فاجعه می آفریدند. این تروریزم امروز با تروریزم دیروز فقط در شیوه های جدید قتل مردم مظلوم و بلاکشیده ما تفاوت دارد. این گروه های شریر و فاقد وجدان انسانی با کرات با اعمال تروریستی و انفجارات انتحاری مرتکب شدید ترین جرایم در برابر مردمان ملکی افغانستان گریده اند. چنانچه آخرین عمل تروریستی روز شنبه گذشته در یکی از مزدحم ترین نقاط شهر کابل و محل عبور و مرور مردمان اهل کسبه و در مقابل یک بیمارستان قریب ه صد هموطن ما را بکام مرگ فرو برد.

طالبان مربوط به حلقه حقانی به مانند پاکستان به هیچ صورتی حاضر به ملایمت  نبوده و طرح پیش شرط های برای حل مسالمت آمیز ختم جنگ ندارند و پاکستان با کرات حمایت از طالبان و دادن خانه های امن به رهبران آنها  را انکار میکند ،  ولی از جانب دیگر پاکستان از مذاکرات با رهبران طالبان در داخل پاکستان حکایت می کند و یا به گفته  سرتاج عزیز پاکستان «  نفوذ کافی  بر طالبان »  دارند. تنها یک حلقه از طالبان تحت رهبری ملا رسول با چانه زنی ها راه  های تسلیمی را جست وجو میکند و در مورد زمینه تجارت های سیاسی منجمله حزب اسلامی و بعض حلقات دولت را نیز مساعد ساخته است.

در هر حالتی نتیجه روند های ۱۶ سال اخیر چنین می تواند باشد که  طالبان می گویند که طرف جنگ آنها در افغانستان«  امریکای اشغالگر »  است و به همین دلیل طرف مذاکرات آنها هم صرفاٌ امریکا خواهد بود. در تقابل امریکا میگ وید که «  تا موجودیت تروریزم طالبان در افغانستان باقی خواهند ماند » . در اینجا  ملت و سرزمین افغانستان تحت یک معادله  تناسب حسابی قرار دارند که  نقش و موقعیت دولت افغانستان و مساله ختم جنگ موقعیت  ( ایکس مجهول) را بخود گرفته است. ایکسی که در نهایت به صفر تقرب داده میشود.

ولی سوال اصلی در اینجاست که با در نظر داشت این واقعیت که  منافع استراتیژیک و نظامی منطقه وی پاکستان و ایالات متحده امریکا از سال ۱۹۵۵ ترسایی بدین سو به هم عمیقاٌ گره خورده اند، می توان به هوشدارهای کنونی امریکا به حکومت پاکستان و حمله هوایی بر مراکز اصلی تروریستان اعتماد نمود؟

 واضح است که  از زمان  الحاق پاکستان به پکت نظامی سنتو هر دو دولت  یک اساس پایدار همکاری استراتیژیک نظامی منطقه وی طویل المدت را گذاشتند و این همکاری استراتیژیک  در زمان مسلح سازی، تربیه  و ارسال جنگجویان تنظیم های اسلامی به افغانستان به اوج خود رسید. از جانب دیگر سرمایه گذاری سیاسی و استخباراتی امریکا و انگلیس در میان نیروهای مسلح و استخبارات پاکستان به گونه  قوی و عمیق صورت گرفته است که تغیر درساختار و ترکیب سیستم سیاسی پاکستان در دراز مدت غیر قابل پیشبینی و باوربه نظر میرسد.

به اتکای مطالب فوق  اعلام به تعویق انداختن کمک سالانه ۲۵۰میلیون دالری حکومت امریکا به دستگاه نظامی پاکستان ، به تعقیب تهدید به قطع کمک های امریکا به  خلق مظلوم فلسطین  و یک سلسله تصامیم رییس جمهور ترمپ  را نیز می توان از زوایای مختلف به تحلیل و ارزیابی گرفت و سوالات زیادی را می توان مطرح نمود .

آیا میتواند قطع مقطعی کمک مالی امریکا به پاکستان اثرگذارباشد  ویا پاکستان در تغیر سیاست خویش  مبنی بر قلع و قمع تروریستان داعشی، طالبی و بیش از ۱۸ گروه دیگر تروریستی وادار خواهد شد؟

این سوال را هم میتوان مطرخ نمود که چرا اکثریت بزرگ جهان ما نسبت به سیاست و سیاسیون امریکا نه تنها که مشکوک اند و باور ندارند، بلکه با بدبینی و حتا با چشم عقده و نفرت می بینند.

اگر به سیاست های بعد از ختم جنگ جهانی امریکا تا به امروز یک نظز کوتاه و گذرا انداخته شود، این دولت همان خصوصیت برتری جوئی ، تفوق طلبی نظامی  و اقتصادی خویش را بدون کدام تغیر حفظ نموده است و فقط  با جو سیاسی جهانی درهر مقطع سیاست بین المللی ،«  در سطح و آنهم ریاکارانه  »  اقداماتی را روی دست گرفته است.  ادامه تشنجات بین المللی به تحریک  و دست اندازی دستگاه نظامی و سیاسی ایالات متحده امریکا  درهرمقطع تاریخی درعمق و محتوا ادامه همان سیاست آمپریالیستی و ملیتاریستی بوده است که فقط در شکل و با آمد  و رفت رییسان جمهور در ظاهر امر تغیرات شکلی روی دست گرفته می شود.

اگردر دهه شصت بحران کوبا خطرات جدید را برای آغاز یک جنگ اتومی  ایجاد  و دست ها را بر دکمه های فیر راکت ها آماده ساخته بود،  به تعقیب آن در دهه ها ۶۰ و ۷۰ با مداخله امریکا و شرکایش جنگ در شرق میانه  و جنگ وحشیانه در ویتنام  مناطق مختلفه جهان را به نابودی و وحشت جنگ های نابرابر واداشت تا امریکا تفوق و ادامه سیاست توسعه طلبی و جیواستراتیژیک خویش را ادامه دهد و زمینه های جدید را برای تسلط سیاست و بازکردن میدان های جدید از طریق ایجاد و تشویق بی ثباتی سیاسی و نظامی  میسر سازد.

سیاسیون امریکایی و صاحبان کارتل های بزرگ چندین ملیتی در وجود دستگاه ناتو و در یک همکاری استراتیژک شان همان طوری که با سازمان دادن کودتا های نظامی و تحمیل حکومت های دست نشانده و دیکتاتورمنش در شاخه های مختلف جهان چهره ها ی را روی صحنه آوردند و چهره های را بعد از یک استفاده برای اهداف خویش ، چنان به حاشیه راندند که دیگر بدان ها دیوانه های روی سرک میتواند لقب داد. ضیا الحق که دیگر با ایده های پان اسلامی اش برای امریکا حیثیت پارچه تکه گندیده و بد بو را داشت قربانی سانحه  به اصطلاح هوایی گردید. گرباچف دیگر با کلاه شپوی اش  مسخره اطفال روی سرک شده است. جنرال نوریگا مارک قاچاق مواد مخدر خورد و به دوصد سال زندان محکوم گردید  و ده های دیگر.

اکنون سیاست پاکستان  در دست و تسلط عقب مانده ترین اسلامگرا های تند رو قرار گرفته که  در مدرسه ها اطفال را مورد سواستفاده جنسی قرارمیدند، رهبران شان در مساجد ملنگ و در اوباش خانه ها و محافل رقص و موزیک پلنگ اند و سیاست بازان سطح بالای شان با مسابقه دادن ، خواندن قل  هو الله احد را وسیله  رفع خسته گی و تفریح جلسات می نمایند .  ولی از جانب دیگر اظهر من الشمس است که دستگاه های نظامی- استخباراتی امریکا و انگلیس سرمایه گذاری کافی در استخبارات نظامی و لشکر آن دارد که درهر زمانی می تواند یک کودتای آرام را ( مانند کودتای جنرال پرویز مشرف که در فضا درهواپیمای به صوب اسلام آباد قومانده کودتا داد) سازماندهی دهد و موقف  ژاندارم  « عنعنوی و گره خورده شده به بخت پاکستان »  را دوباره  احیا نماید.

این بدین معنی است که هر گونه فشار به اصطلاح اقتصادی با به تعویق انداختن  کمک ۲۵۰ میلیون دالری به پاکستان غیر از یک اقدام سطحی نتایج ملموس را بدست نخواهد داد. اگر دستگاه سیاسی امریکا واقعاٌ می خواهد نفوذ و تسلط رو به تزاید و وخامت تروریزم بین المللی  طالب و داعش را در وجود یکی از حامیان و تربیه دهنده گان و صادرکننده گان آن در منطقه یعنی پاکستان  بشکند، باید علاوه بر این تحریم نظامی، تحریمات بزرگ اقتصادی خود و دولت های هموند خویش را با این حکومت حامی تروریزم روی دست گیرد، انچه که قبلآ امریکا این چنین تحریمات را بر ایران، روسیه ، کوریای شمالی و تعداد از کشورهای دیگر روی دست و اجراٌ نمود.

این واقعیت کنونی را نمی توان بر مبنای « سیاست روز»  روپوشی نمود که تروریستان از پاکستان و به کمک پاکستان به افغانستان و از مناطق سرحدی با بس ها و هلیکوپتر ها به منطق دیگر کشور ، اخصاٌ ولایات شمال کشور انتقال میابند، هلیکوپتر های که زیر ریش چتر کنترول  رادار فضایی امریکا و ناتو آزادانه پرواز های شبانه انجام می دهند.

پاکستان نه تنها دشمن تاریخی حاکمیت ملی ، تمامیت ارضی و مردم افغانستان است ، بلکه دولت  تحریک کننده جنک و تشنج با همسایه دیگر خود ، هند است.

ملت و مردم کشورما  زمانی  بر تهدیدات و هوشدار های امریکا اعتماد خواهند نمود که نیروهای نظامی امریکا با جدیت و بدون از دست دادن وقت و طولانی ساختن انجام تعهدات ، اقدامات کثیر الجوانب  (حملات بر مراکز تروریستی در جوار سرحدات افغانستان، قطع تمام کمک های اقتصادی و نظامی برای پاکستان، آغاز تحریم های اقتصادی ایالات متحده  و اعضای پیمان ناتو) آنرا برعلیه دستگاه شیطانی پاکستان روی دست گیرد.

 بامداد ـ  سیاسی ـ ۱/ ۱۸ـ ۲۹۰۱