تشدید بحران در روابط قطر با عربستان سعودی و متحدان آن هرچند دارای یک ریشه تاریخی است، اما سناریوی جدید تا حدود زیادی تابع معادلات و تحولات جدید در منطقه است. از آنجا که هیچ بحران دیپلوماتیکی در جهان معاصر و حتا بحرانهای منطقه خاورمیانه در یک بازه زمانی کوتاه چندروزه هرگز شاهد این فرایند تشدید یابنده و خارج از عرف معمول برای برهم خوردن روابط دوجانبه و هماهنگ علیه یک کشور که به صورت ساعتی تصمیمات بزرگ و تنازع آمیز گرفته شود تا اکنون نبوده است، می توان این تنش اخیر را تابع وضعیتی بین اختلافات دیپلوماتیک و زمینه سازی یک کودتا یا جنگ واقعی مورد ارزیابی قرار داد.
قطع رابطه دیپلوماتیک بین عربستان، بحرین، امارات متحده و مصر با دولت قطر که بلافاصله چند ساعت بعد مالدیو، یمن و دولت دست نشانده مورد حمایت عربستان در لیبیا هم به آن پیوستند، گویای یک جنگ سرد در منطقه عربی خلیج و پیاده سازی یک سناریوی کاملا هماهنگ شده بود. دخالت عربستان و قطر در امور کشورهای دیگر ازجمله در بحرانهای شاخ آفریقا و خاورمیانه از سال ۲۰۱۱ ترسایی موضوع تازه و جدیدی نبود که بتواند با افشای آن یکباره موجب تصمیمات سخت و تقابلآمیز شود.
در بسیاری از این پروندهها هر دو قدرت عربی در ریاض و دوحه با حمایت از نیروهای تندرو و اسلام گرایان جهادی علیه حاکمیتهای ملی سکولار ازجمله در مصر، لیبیا ، سوریه، یمن و عراق در کنار هم قرار داشته و هر کدام با حمایت از بخشی از نیروهای تروریست در صدد برهم زدن ثبات منطقه بودهاند. در هر دو کشور در سال های اخیر موضوع کسب هژمونی از طریق ثروت های نفتی و گازی، جایگاه لیدرهای بی فکر قبیله گرا را به سطح بازیگران بزرگ منطقه به بهای برهم زدن ثبات کشورهای همسایه با استفاده از تروریزم بنیادگرای اسلامی ارتقا داد.
این سناریوی جدید دقیقا از همان فردای سفر دونالد ترامپ، به عربستان و بستن قراردادهای صدها میلیارد دلاری با شیوخ سعودی کلید خورد و چراغ سبز واشنگتن به ریاض ظاهرا همان فرصت مطلوب برای ریاض بود تا با رقبای منطقه خود تسویهحساب کند. وقایع روزهای اخیر بهخوبی نشان میدهد اجماع مورد نظر عربستان برای تشکیل یک ایتلاف عربی علیه تهران تا حدود زیادی شکست خورده و هم اکنون زمان گسست در همین خانواده عربی فرا رسیده است. عدم همراهی کویت و عمان در همسویی با عربستان با تمام فشارهای وارد شده و همچنین شیوه برخورد ایران و تماس ولادیمیر پوتین با ترکیه برای امکان وساطت در این ماجرا، تا حدودی اشتباه محاسبه ریاض را نشان می دهد. در این جا باید به نقش تعیین کننده امریکا درباره بحران به وجود آمده در بین کشورهای عربی توجه کرد چرا که بزرگ ترین پایگاه نظامی و دریایی امریکا در خلیج هم اکنون در قطر مستقر است و طبق قاعده « بین دولی »، این کشور وظیفه دارد از کشور میزبان در قبال خطرات احتمالی و تجاوزات خارجی حمایت کند. در چنین شرایطی رهبران قطر با نزدیکی بیش تر به تهران و تجدید نظر در سیاست های منطقه خود درباره بحران سوریه و یمن این امکان را دارند که حمایت مسکو ـ تهران را جلب کرده و یک کمربند حفاظتی را کسب کنند. بدون تردید محور تهران ـ مسکو با شناختی که از ساختار منطقه عربی خلیج دارند و همچنین درک نقشی که دوحه در بی ثبات سازی سوریه به عنوان متحد استراتیژیک آنان بازی می کند، وارد منازعات و معادلات خاکستری به صورت بخشی از جریان بازی نمی شوند. اینجا دقیقا همان نقطه است که رهبران دوحه باید تصمیم بزرگ خود را گرفته و قاعده بازی در یک جبهه را رعایت کنند چرا که در غیر این صورت به دلیل عدم امکان نشستن روی دو صندلی بازنده اصلی این سناریو سعودیها می شوند. از طرف دیگر هنوز خروجی تماسهای پوتین با رجب طیب اردوغان نیز مشخص نشده است چرا که از یک طرف مسکو در سال های اخیر همیشه به نقش مخرب قطر در تحولات منطقه ظنین بوده است و از طرف دیگر بعد از سفر ترامپ به ریاض در مسکو به شدت نسبت به معادلات جدید در خاورمیانه احساس خطر می شود. همچنین ایران در شرایط کنونی با حمایت های تلویحی خود از ضرورت ثبات و کاهش تنش های منطقه تا حدود زیادی موجب کاهش فشار روی قطر شده است.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۱۰۶