عربستان وتدارکات نفت برآتش جنگ افغانستان

 


محمد عارف عرفان

آغوش گشایی های مهر انگیز،بی سابقه وکم نظیر رهبران عربستان سعودی در مقدم هیات رهبری دولت افغانستان در راس دوکتور عبدالله عبدالله  رییس هیات اجراییه و همراهان آن با تابش برجسته رنگ « تنظیم جمعیت اسلامی افغانستان » سوالات متعددی را در آشفته بازارسیاسی افغانستان برانگیخته است.
واکاوی این رویکرد نوین وگشایش قبله جدید سیاسی در افغانستان از سوی رهبران آل سعود درترفند های جدید ودر اوج بحران کنونی کشور ازین جهت حایز اهمیت سیاسی است که عربستان سعودی پیشگام ترین کشوری بود که سال ها قبل توسط لشکر نیابتی خویش یعنی طالبان به اقتدار سیاسی تنظیم جمیعت اسلامی نقطه پایان گذاشت .
حال باید دید کدام انگیزه ها باعث شده است تا عربستان به حیث یک صیاد کارآزموده وحیله گر با گستره « دام » های جدید در پی شکار صید مورد نظر در افغانستان برآمده وبر آتش مهار ناپذیر جنگ افغانستان نفت افشانی نماید:


پیشینه های تجاوز
عربستان سعودی در چارچوب بلوک کشور های متجاوز به ویژه غرب وپاکستان در دهه هشتاد میلادی نقش اساسی و بنیادی را در راستای تمویل مالی جنگ اعلان ناشده علیه جمهوری دموکراتیک افغانستان  ،صدور بیش از( ۳۶هزار) تروریست عرب، وتجهیز پیکارجویان با ایدیولوژی تند روانه وهابیسم در افغانستان ایفا نمود.
ریاض نه تنها خود، بل درسازماندهی سایر کشورهای عربی وشیخ ها و انجمن های عربی در مشتعل ساختن جنگ و ویرانی افغانستان نقش استثنایی ایفا نمود که می توان بهترین مثال آنرادر نقش سازمان تروریستی القاعده در افغانستان جست وجو کرد.
با فروپاشی جمهوری دموکراتیک افغانستان وتغییرتوازن قدرت در خط مقابل آرمانی آل سعود وحضور پرقدرت جمعیت اسلامی ،جنبش اسلامی و احزاب مریوط به برادران اهل تشیع در افغانستان که خلاف آرمانهای دیرین خاندان آل سعود برای استقرار نظام بنیاد گرا متمایل به عربستان سعودی محقق شد،لاجرم عربستان سعودی در طرح و تدوین دکترین جدید غرب برای ایجاد پروژه ( طالبان ) در هماهنگی کامل باپاکستان شرکت جست و رسالت تمویل مالی این پروژهٔ خون و آتش را بدوش گرفته ومیلیارد ها دالر را به مصرف رساند تا بالاخره گروه طالبان را در افغانستان حاکم ساخت.


اهداف عربستان در افغانستان
دولت عربستان  با تعقیب اهداف سیاسی ومذهبی ودر جایگاه بلند پروازانه « ام القرا جهان » مرکزاسلام  وایده آل های پان اسلامیسم در جست و جوی آن است تا ایدیولوژی وهابیسم رادر افغانستان ترویج نموده و در رقابت شدید منطقه وی با دولت ایران وبه خاطر طرد نفوذ آن کشور در افغانستان ،شیعیان افغانستان و سازمان ها وگروه های که منافع عربستان را مورد چالش قرار می دهندآماج قراردهد.
دولت عربستان یکجا با متحد استراتیژیک خویش دولت خونتای پاکستان کماکان نقش اساسی را برای تمویل مالی گروه های هراس افگن به ویژه طالبان در افغانستان ایفا نموده ؛  و در صدد آنست تا یک دولت فوندمنتالیست وبنیاد گرا را برای اعاده منافع سیاسی ومذهبی خویش در افغانستان استقرار بخشد.


عربستان در کجای تاریخ ایستاده است؟
یکی از کلیدی ترین سوالی که مهرورزی های خاندان آل سعود را به سمت « جمعیت اسلامی» قوت بخشیده است همین سوال است.
در بازیهای کلان استراتیژیک بویژه سالهای پسین ،عربستان سعودی در همپیمانی با غرب و اسراییل تلاش های گسترده را در راستای اهداف راهبردی خویش در خاور میانه وماورایی ان انجام داد.
عربستان سعودی که از آن در رسانه های جهانی بنام« داعش سفید» نامبرده میشود  با ایجاد پروژه« داعش» در مشارکت با غرب ،اسرایل وکشور های ترکیه قطروامارات برای تحقق برنامه های معین تلاشهای بزرگی را براه انداخت وبه قول آگاهان امور ،این کشور به حیث« منبع کلیدی مالی »  وبر حسب « ویکی لیکس» به حیث" Cush Machine"‍‌‌ ‌‌‌گروه های تروریستی جهانی  نقش بزرگ و قارونی را برای تمویل مالی این پروژه جهان برانداز ایفا نمود وبر پایه همین منبع ،عربستان سعودی برای حمایت مالی طالبان وگروه حقانی سالانه دو بلیون دالر را هزینه می نماید، وتنها در راستای ترویج بنیاد گرایی اسلامی طی چند دهه گذشته این کشور حددود بیش از صد بلیون دالر رابه مصرف رسانیده است.
بر قول باب گراهام رییس سرویس استخبارات سنای امریکا ،ظهور القاعده و داعش از تولیدات افکار سعودی ، پول سعودی و حمایت سعودی محسوب می گردد.
عربستان سعودی طی سال های اخیر ، با مدریت جنگ نیابتی با افزار تروریسم  وحتا جنگ مستقیم    ( یمن) چهار جبهه بزرگ را برای گستره عرصه های امپراتوری خویش درافغانستان ، یمن ،عراق وسوریه گشود،که در نتیجه در یمن با شکست مفتضحانه گرفتار آمده ، در عراق آخرین پایگاه تروریستی داعش در آستانه اضمحلال کامل قرار دارد؛  و با دخالت روسیه ،ایران وهمپیمانان سیاسی شان در سوریه، بخش اعظم پروژه ها ،سرمایه ها و ذخایر تروریستی خویش را درپیشاپیش رخداد های کنونی در مبارزات میدانی برباد داد.
عربستان سعودی در مقطع این درامه وجهه سیاسی ومنار پان اسلامیسم و وهابیسم خویش را در حالت فروپاشی یافته ودر سراسیمه گی کامل با توجه به تغییرات منطقه وی واز دست دادن همپیمانان سیاسی خویش چون ترکیه  ومصر، دیوانه وار وبه شکل جنون آمیز در اوج تشنه گی خون ، در سدد آن شد تا بتواند افغانستان را به حیث محوری ‌ترین و آخرین « سنگر  نبرد» برگزیده واهداف از دست رفته را درین بلاد خون اعاده نماید.


انگیزه های نوین
پیچیده گی نبرد در افغانستان بیش از پیش فزونی می گیرد.هرچند جلوه های سردی روابط میان امریکا و عربستان سعودی و امریکا وپاکستان پارادوکس های جدیدی را در نبرد افغانستان پدید آورده و دست کم اتحاد مثلث و رقابت های سه گانه را در آن سوی جبهه در نبرد افغانستان تمثیل می نماید.
مشترکات سیاسی امریکا در جبهات عراق وتوافق متقابل باعربستان سعودی در راستای خروج مصوون بخش کلیدی داعش ازشهر موصل عراق وهمپیمانی دو کشور در نبرد سوریه برتابنده منافع واحد دو کشور است.
در افغانستان نیز منافع غرب ، پاکستان وعربستان سعودی در یک خط گره خورده ودر دو مسیر همسویی و رقابت به پیش می رود.
باید بیاد داشت که بنیادگرایی اسلامی در اقلیم خاص سیاسی، شکل و قالب خاص اختیار نموده وبا تناسب زمان و مکان اهداف آن متفاوت است.
با برچیدن پایگاه های تروریستی در خاورمیانه به ویژه عراق وسوریه اکنون پروسه بستر سازی تروریست های شکست خورده به ویژه داعش واستقرار آن در افغانستان برای تداوم اهداف راهبردی صاحبان آن آغاز یافته وآژیر جنگ اصلی بزرگ و دامنه دار برای تعین مقدرات سیاسی قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای در افغانستان نواخته شده است. هم زمان تنگناها ومقاومت های جدید در پرتو « خیزش های مردمی »  در شمال والگو سازی آن در سایر مناطق کشور ، نقش قاطع، ایثارگرانه وجسورانه جنرال دوستم برای برچیدن پایگاه های تروریستی در شمال وتدارک مقابله با گروه های دهشت افگن در حوزه جنوب غرب افغانستان ، سرکوب داعش در ولایت ننگرهار، صف آرایی های بزرگ در میان جمعیت برادران تشیع وملیت بیدار هزاره با پشت کردن رهبران سنتی ،تعهد روسیه ،چین ایران ، هند برای امحای گروه های تروریستی در افغانستان وسطح انزوای سیاسی پاکستان در منطقه باعث شده است تا عربستان سعودی وپاکستان در یک بازی دوگانه نقاط ضعف راهبردی خود را در افغانستان نشانی شد نموده  و برای تحقق آرمان های خونریز شان « کلیدی ترین » مراکز قدرت را درین بازی بکارگرفته ولااقل از نقش بازدارنده گی آنها در عقیم ساختن فعالیت های هراس افگنانه  درافغانستان سود برند.
بازیی را که سال ها قبل دولت پاکستان به خاطر سیطره طالبان درافغانستان براه انداخت وتلاش نمود تا حمایت جنرال ملک را برای درهم شکستن ستون قدرت«   جنبش ملی »  به رهبری جنرال دوستم حاصل نماید .
اکنون بازی بزرگ وچند پهلوی استراتیژیک با مشارکت قدرتهای بزرگ در افغانستان در چرخش است واساسی ترین قطب این بازی را مقابله با روسیه وچین تشکیل داده که دهلیز آن از امتداد جغرافیای افغانستان بسوی مرز های دو کشور وحوزه آسیای میانه خط کشی شده است . عربستان سعودی کماکان با نیات بلند پروازانه خویش از اجزای فعال این پروژه است و علاوه از تعقیب اهداف سیاسی در تلاش است تا وهابیسم را در کشور های اسلامی درافغانستان وآسیای میانه رونق بخشیده ومنافع خویش را در آنجاها دنبال نماید.
عربستان سعودی تلاش دارد تا درین بازی بزرگ از نفوذ وامکانات «جمعیت اسلامی» وایجاد نوع همسوی با گروه های بنیاد گر وتروریست وراه اندازی تضاد های سیاسی،اختلاف های مذهبی  وجدل های قومی که از اولویتهای سیاست خارجی آنکشور است ، به حیث گوشت دم توپ استفاده ابزاری نموده وبا حصول اهداف اش آنرا  متروک نماید.
وسایل که عربستان برای این بازی برگزیده است همان  افزار تروریستی وهراس افگنی وایجاد کله منارها در افغانستان است.ببینیم که سران جمعیت و نسل نوین برخاسته آن از دامان توفان چگونه ازاین تله رهیده وبا این پدیده که راه آن به سوی سیاهچاله ها است چگونه برخورد می نمایند!

بامداد ـ سیاسی ـ 3/ ۱۶ـ ۲۲۱۰