تاثیر رسانه ها درسمت دهی ذهنیت عامه

 

انجنیر حبیب فتاح

عصر حاضر که عصر ارتباطات و تکنولوژی نام گرفته است و جهان هر روز به سمت صنعتی شدن پیش می رود و دنیای ماشینیزم با روح انسان بیداد می کند و انسان  خواسته و ناخواسته در کام ابزاری شدن غرق می شود؛ اگر به خود نیاید کم کم از ارزش های انسانی دور شده و به کالا بدل می شود. در این بحران روحی تنها مقوله ای که می تواند فقر عاطفی را التیام بخشد مقوله ای ادبی و عرفانی است،ادبیات راستین روح را تقویت می کند،عشق به زیبایی ها آرامش و شادی را به ارمغان می آورد و موجب می گردد که انسان به داشته ها فکر کند ، چون اکثر انسان های عادی به طور معمول به نداشته ها  فکر می کنند و تنها وقتی به داشته های خود فکر می کنند که آن را از دست داده اند. و به همین دلیل از توانایی های خود راحت صرف نظر می کنند و چنانکه می دانید خوب و بد،احساس خوشبختی و بدبختی بیشتر در ذهن ما ریشه دارد و اکثرا مجازی هستند نه حقیقی، فقط در تصورات ماست که نقش آفرینی می کنند. چه بسا آدم های شاخص و متمول احساس بدبختی می کنند و کسانی هم در کلبه ای محقر خود را خوشبخت ترین فرد جهان می دانند.

مردم افغانستان حدود سه دهه جنگ را با تمام وجود تجربه کرده اند و از خسارات ، ویرانی ها و آواره گی های ناشی از آن، زنده گی آنان به حالت عادی برنگشته است و خطر تروریزم از بین نرفته و مداخلات برخی از کشور های خارجی به خصوص همسایه حنوب شرقی در امور داخلی مملکت ما تا هنوز دوام دارد، مدعیان حقوق بشر، و حلقات عقده مند و تنگ نظر داخلی با بستن اتهامات واهی بر شخصیت های ملی کشور، دامن زدن مسایل قومی سمتی وملیتی و زبانی را وسیله ساخته می خواهند  باردیگر آرامش و امنیت نسبی جامعه را برهم زده و مردم آسیب پذیر و رنج دیده افغانستان را با بحران دیگر مواجه سازند.

رسانه با تحولاتی که در جنبه های مختلف از بعد فن آوری ,تجهیزاتی و حجم و روش داشته اند به عنوان حاملان و منتقل کننده گان پیام می توانند در ساخت فرهنگ عمومی باورها و افکار عمومی موثر باشند.

آنها بدون درنظر گرفتن مرزهای جغرافیایی ، عقیدتی  و فرهنگی  امکان حضور  را در همه نقاط جغرافیایی پیدا کنند .در فضا و شرایطی که ما در آن هستیم چگونه از این امر می توانیم در جهت فرهنگ عمومی مورد قبول و منطبق با اهداف و سیاست های تعیین شده در سایه قوانین حکومت با جهان بینی ایدیولوﮊی خاص موثر واقع شویم و چطوراز آن بتوانیم بهره برداری  خوبی داشته باشیم ؟

در شناخت این عرصه آنچه اثر را بیشترمی کند این است که از طرفی پیام نگرش و ارزشی به گونه ای به عنوان فرهنگ و آن هم فرهنگ عمومی به مخاطبین ارایه شود که منطبق با نیازهای عموم جامعه باشد . یعنی جامعه نسبت به آن پیام و ارزش احساس نیاز کند.از طرفی وقتی می توانیم موفق باشیم که بتوانیم آن پیام را به نحوی که در مخاطب اثر بگذارد منتقل کنیم

اما بحث اینجاست که آیا و ضعیت رسانه های کشور مطلوب و قادر بوده اند که با اعتماد به نفس و چشم انداز روشن فعالیت های خود را ادامه دهند. در این مورد دیدگاه های مختلفی وجود دارد.

۱- در نظام های دموکراتیک از رسانه ها به عنوان نیروی چهارم یاد می شود. یعنی نقش و اهمیت آزادی رسانه ها و مطبوعات در چنین جوامعی فقط در ساختار ظاهری و صورت آن محدود نمی شود بلکه در واقع بازتاب دهنده افکار اندیشه های افراد جامعه بوده و تکثر و تنوع خواست ها و باور ها به دور از تهد ید و ارعاب و محدودیت می باشد.

۲- اما در نظام های توتالیتر و تمامیت خواه، هیچگاه باور ها و ارزش های دموکراتیک قادر به رشد و ادامه بقا نمی باشد. هر چند به اندازه  سال  های اخیر، رسانه ها و مطبوعات به این میزان قادر نبوده اند که اظهار موجودیت نمایند به هر صورت در کشور های که آزادی رسانه ها بر مبنای نظام دموکراسی و رعایت اصل آزادی بیان استوار گر دیده است. زمامداران به رسانه ها و مطبوعات به عنوان ناظرین فعال واثرگذار می نگرند. آزادی رسانه ها در سیاست و عملکرد حکومت ها نفوذ می کند. همچنین رسانه ها در تحکیم قانونمند شدن جامعه و حکومت نفش اساسی دارند.

در شناخت این عرصه آنچه اثرگذاری را بیشتر میکند  این است که از طرفی پیام نگرش و ارزشی به گونه ای به عنوان فرهنگ و آن هم فرهنگ عمومی به مخاطبین ارایه شود که منطبق با نیازهای عموم جامعه باشد . یعنی جامعه نسبت به آن پیام و ارزش احساس نیازمندی داشته باشد.از طرفی وقتی می توانیم موفق باشیم که بتوانیم آن پیام را به نحوی که در مخاطب اثر بگذارد منتقل کنیم.

در اینجا به سه مورد از این اهداف می پردازیم:

 

۱ـ  در تفسیر و تعمیق باورهای مردم گام بردارند.                      .

۲- بینش سیاسی عمومی جامعه که هر روز در معرض قضاوت های سیاسی و انتخاب های مختلف است تعمیق و گسترش یابد این قضاوت ها در حالی صورت می گیرد که با حجم انبوه اطلاع رسانی چه در داخل و با گسترش فضای باز سیاسی و چه در خارج با گسترش رادیو و تلویزیون ها و رایانه وارتباطات اینترنتی روبه رو است .

صدا و سیما به عنوان یکی از اهداف مهم خود باید بتواند طوری بینش سیاسی جامعه را تعمیق ببخشد که نهایتا تمام  افراد جامعه بتوانند به مرحله قضاوت ، تشخیص و انتخاب برسند.

۳ـ وحدت ملی ، یکی از محورهای مهم رسانه ای بحث وحدت ملی در چارچوب جغرافیایی سیاسی کشور است .

حال با توجه به مطالب گفته شده و اینکه آزادی رسانه ها در کشور ما روز به روز بیشتر می شود آیا رسانه ها در راستای قانون مدنی و در چارچوب اعتقادات و باورهای  خود حرکت می کنند ؟

و چه مقدار در پر رنگ  نشان دادن وحدت ملی و توسعه فرهنگی کشور خود موفق بوده اند.

تزریق پول از طریق ارگان های دولتی ، زور مندان رهبران جهادی ومافیا سیاسی واقتصادی مشکل دیگر است که رسانه را به تشنج کشانیده است.

بنابراین سران حکومت نباید از این بابت نگران باشند. اگر سران حکومت یک راهبرد تبلیغاتی مناسب تدوین کنند و اطلاع ‌رسانی دقیق کنند، افکار عمومی در جهت خیر و صلاح مردم افغانستان شکل می ‌گیرد. هیچ نیازی به تزریق پول در رسانه‌ها و مزدورپروری خبرنگاران و کاربران شبکه‌های اجتماعی نیست. کافی است که سران حکومت اطلاعات دقیق را بر مبنای قانون دسترسی به معلومات و قانون رسانه‌های همگانی، در اختیار شهروندان قرار دهند، افکار عمومی خود به خود به سمتی که نظام می‌ خواهد جهت می ‌یابد. حکومت باید اجازه بدهد که رسانه‌ ها در بازار پررقابت رسانه‌ ای افغانستان به ‌صورت طبیعی فعالیت کنند و هر رسانه‌ ای جایگاه طبیعی‌اش را بیاید. این امر هم به تقویت نظام رسانه ‌ای افغانستان کمک می‌ کند و هم افکار عمومی را در جهت منافع ملی ودموکراسی جوان افغانستان جهت می‌ دهد.

از بدوی  ترین انسان  مغاره نشین گرفته تا متمدن ترین انسان مقیم در آسمان خراش ها ی نیویارک و پاریس همه به نحوی به فعالیت رسانه ای  ارتباط  داشته ودارند . فعالیت و کسب  نموده  ودرک  و تفکیک  اثرات مثبت ومنفی رسانه ها بسیار دشوار گردیده است . به گونه که تا دیروز رسانه ها ضرورت ها واحتیاجات انسان را تبلیغ می کردند ،اما امروزبرای انسان ضرورت می آفرینند ، رسانه ها تا دیروزازپهناوری وگسترده گی جهان آگهی می دادند ،امروزاز محدودیت جها ن درحد « کلبه الکترونیک » ویا «دهکده جهانی » خبرمی دهند، تا دیروزانسان برای  رسانه ها مسیر فعالیت وراهکارهای نیل به هدف  خویش را تعیین  می کرد،امروزاز  اثرهجوم  رسانه ها انسان  نمیتواند  به درستی مسیرحرکت خویش و راه صواب را ازخطا تشخیص دهد . وقتی که فرهاد دریا با تعجب می گوید :« واقعاً بانک تا بانک اس» بدین معنی که این بانک (کابل بانک)با بانک های دیگربسیارتفاوت دارد،تفاوت های درحدی «طلا» و«آهن» ویا «موتر» و«کراچی» . اماچند دقیقه بعد تر ،چند نفرتاکسی سوار در همان  تلویزیون  وبرنامه  وچند تلویزیون دیگرمی گویند :«من این بانک را نمی گویم ،همان بانک را می گویم که پانزده میلیون افغانی وپانزده موتر درین دورقرعه کشی جایزه تعیین کرده وفعالیت هایش هم  بسیارشفاف است...» یعنی« عزیزی بانک» ؛ گفت وگوی این تاکسی سواران بدین معنی است که بانک های دیگربشمول کابل بانک چندان فعالیت شفاف  ندارند ، فقط  عزیزی بانک بصورت شفاف فعالیت می نماید .یعنی ،ای مردم ،ای بیننده گان ! به دیگربانک ها اعتماد نکنید فقط به عزیزی بانک اعتماد کنید ... همینطورکمپنی های موبایل وتولید لباس وگازفروشی ومواد ساختمانی ...وغیره وغیره یکی به مقابل دیگراشتهارات هشیارکننده وبعضاً گمراه کننده پخش می نمایند.رسانه ها با دقت روانشناسانه که از نقاط  ضعف مردم ومشتریان دارند،قدرت سنجش گری  وتحلیل  وتجزیه  عقلانی را ازمردم  سلب  نموده اند ،فقط  می گویند :تو انتخاب کن ونمبر کارت  بانکی ات را وارد  سیستم  بساز ، بقیه  اش را تاجلوی دروازه ما  انجام  می دهیم. درواقع رسانه ها با یک نوع بمباردمان مغزی ،انسان را واداربه  تصمیم  گیری می سازند ،از تلویزیون  و رادیو شروع تا اوراق پراگنده جلو دهلیزها  ولوحه ها ی  بزرگ سه راه ها  وچهار راه ها همه یک  پیام را میرسانند :این که متاع را بخرید وزود بخرید.که تنیجه انرا مردم افغانستان در قضیه کابل بانک بخوبی مشاهد نمودند .

واقعاً امروز رسانه ها یک قدرت  مهم  اثرگزار در جامعه  بشمارمیروند ؟

این اثرگزاری میتواند مثبت ویا منفی ، سودمند  ویامضرباشد . رسانه ها  می توانند ، مخاطبان  خویش را  به سوی  کمال  و رستگاری  ویا  ابتذال  و ظلالت بکشانند، رسانه ها می توانند تنویرافکار ویا سم  پاشی ذهنی  نمایند .نقش رسانه ها در تقویت روحیه  وحدت ملی و همگرایی وهمدلی مردم وهمین طوردر کاشتن تخم نفاق ملی به جای وفاق ، فصل سازی جامعه به جای وصل سازی بسیار مهم است .رسانه ها در ترویج فرهنگ خرافاتی ویا مقابله ومبارزه با خرافات رول عمده را بازی میکنند.

ماده سی و چهارم قانون اساسی افغانستان حکم می کند :

آزادی بیان از تعرض مصون است. هر افغان حق دارد فکر خود را به وسیله گفتار، نوشته، تصویر و یا وسایل دیگر، با رعایت احکام مندرج قانون اظهار نماید.

این در حالی است که دموکراسی، نه آزادی مطلق، بل آزادی محدود به قانون می‌باشد.

کانت، در مورد محدودیت آزادی می‌گوید: « آزادی مشت شما، توسط فضای بینی من محدود می ‌شود؛ یعنی شما نمی ‌توانید به بهانه آزادی، با مشت تان به بینی من بکوبید.»

دموکراسی که در جوامع دیگر به معنای «حکومت قانون» می‌باشد، در افغانستان، چهره‌ هرج و مرج را به خود گرفته و به بی ‌قیدی و لابالی‌ گری مبدل گردیده‌است.تعبیر ما از دموکراسی، آزادی مطلق و لگام گسیخته گی بی‌ حد و حصری می ‌باشد که توسط هیچ قانونی محدود نگردیده و هیچ حد و مرزی را هم نمی‌ شناسد.

درست، بر همین بنیاد است که نماینده گان احزاب جهادی گروه های مافیای اقتصادی،  زور مندان  به خاطر حفظ قدرت ، رسالت شان را انتقاد زننده از حکومت می‌ دانند ودر مطبوعات و رسانه‌ها منفی ‌بافی و تفرقه‌ افگنی و عصبیت‌ پرستی را ترویج می‌ کنند.

در کشور عزیز مان افغانستان بارها دیده شده‌است، هنگامی که رسانه‌ای، به دلیل تخلفات، هتاکی و فحاشی، مورد پیگرد نهادهای عدلی و قضایی قرار گرفته ‌اند، سر و صدای مان از عالم خاک به مرز افلاک رسیده و داد از استبداد و خودسری زده‌ایم و حکومت را به نقض اصول دموکراسی متهم نموده‌ایم. تجربه ثابت ساخته است در جوامعی که رسانه‌ ها از حس مسوولیت ملی برخوردار بوده و مسوولانه عمل می ‌کنند، نقش والا و ارزنده‌ای در هدایت و مطلع سازی مردم ایفا نموده و افکار عمومی را با منافع ملی آشتی می ‌دهند؛ اما در جوامعی که این احساس مفقود باشد، رسانه علیه منافع ملی قرار گرفته و نقش منفی و معکوس را انجام می‌دهد. در افغانستان  برخی از رسانه‌ها، به دلیل نداشتن پالیسی‌های مناسب نشراتی، گاهی در وخیم ساختن اوضاع سهم داشته و در بدتر گردیدن امنیت کشور نقش یک نیروی مخرب را بازی کرده‌اند.

رسانه‌های ما گاهی اوقات در برابر حکومت و نظام چنان موضع ‌گیری می ‌نمایند و چنان شایعه ‌سازی می ‌کنند، که گویی ارگان نشراتی امارت اسلامی طالبان بوده و توسط قاری ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان، مدیریت می‌ گردد.

در تامین حقوق بشری سرحدی وجود ندارد ، به جز اینکه به حقوق دیگران تعرض وتجاوز نشود ، وقتی ما می گویم که به حقوق دیگران تجاوز یا تعرض نشود بنآ آزادی بیان هم محدوده های خود را دارد زیرا ما در بیانات و اظهارات خود باید به کرامت انسانی دیگرها احترام بگذاریم. در حال حاضر  خبرنگاران و رسانه ها در افغانستان، با چالش ها و مشکلاتی نیز روبر هستند که به طور خلاصه به آنها اشاره می شود:

در عرصه امنیت؛ اکنون خبرنگاران با قبول هرگونه خطر، برای انعکاس مشکلات وچالش های موجود در محل های حوادث تروریستی وغیره حضور می یابند تا مردم را با تازه ترین واقعیت های موجود دراین کشور آگاه سازند. درحال حاضر تهدید خبرنگاران از سوی برخی از مقام های دولتی، طالبان و برخی دیگر از افراد مسلح زورمندان، نا امنی و جنگ،  دسترسی محدود خبرنگاران به اطلاعات،  کشته و زخمی شدن خبرنگاران،  سبب شده است تا خبرنگاران نتوانند وقایع را به شکل حقیقی برای مردم بازتاب دهند.

حق دسترسی به اطلاعات که طبق ماده۵۰ قانون اساسی افغانستان و ماده ۵ قانون رسانه ها،  یک حق طبیعی شهروندان است ، متاسفانه از سوی دولت، شورشیان،  نیروهای خارجی وافراد مسلح غیر مسوول مورد نقض وتهدید قرار می گیرد.

اما حمایت دولت از این رسانه ها و یا تمویل آنان از سوی ‌‌گروه های خاص و کشور های خارجی موجب شده است تا دستگاه ها قد رت سعی کنند که حقایق و واقعیت های جامعه و کشور را از رسانه ها مخفی نگهدارند  و اگر در مواردی قادر به پنهان سا زی آن نبوده اند تبعات منفی و ناگواری را هم در پی داشته است. اگر این موضوع را در لابلای سیاست ها و کارکردهای دولت در برابر رسانه ها و تاثیر رسانه‌ها را بر اعمال دولتمردان جستجو نماییم بیشتر به بی اعتنایی دولت در این مورد بر می‌خوریم .

یعنی اینکه:‌ رسانه ها آزادند هر چه بگویند. حتی این بی اعتنایی دستگاه قدرت را در عدم حمایت جدی و قانونی از خبرنگاران در برابر تهدیدها و ارعاب های که از سوی زور مندان و مخالفین مسلح یا بعضی نهادهای قدرت صورت گرفته است را شاهد نمی باشیم. بنابراین با جرأت می توان گفت که با افزایش فعالیت های مخالفین مسلح و تقویت صاحبان قدرت، خلاف ورزی و قانون گریزی در سطوح مختلف دولت، میزان آسیب پذیری و تهدید خبرنگاران به عنوان یک مجموعه تأثیر گزار روز به روز افزایش یافته است. همچنان وجود قوای خارجی روی رسانه‌ها بی تاثیرنیست نمونه آن قتل "منادی"است که سال قبل اتفاق فتاد. یکی از دیگر از این چالش ها؛  حرفه یی نبودن بسیاری از خبرنگاران است. این مشکل به سبب نوپا بودن وعدم بلوغ رسانه یی ، در دامن آزادی های مدنی است. این چالش باعث شده است که کارکنان رسانه های دیداری، شنیداری و چاپی نتوانند آنچه که یک شهروند بدان نیازمند است، برای شان برسانند. تا جاییکه عدم آگاهی  برخی از خبرنگاران از قوانین و اصول ژورنالیزم، سبب شد تا خبرنگاران اخلاق و حقوق رسانه یی را زیر پا بگذارند  به اشخاص حقیقی و حقوقی تهمت بندند ، افترا، اهانت و  تعرض کنند.

گرایش تباری در علوم بشرشناسی (Antropologie) پیشینه  سیاسی دارد تا اکادمیک. تاریخ معاصر جامعه  بشری به پدیده  تبارمنشی، به‌عنوان یک پارادایمِ «مخرب » در روند دولت- ملت سازی نگریسته‌ است. این نگرش تاریخی در سده  بیستم برجسته ‌تر مطرح می ‌شود.
موسسات سیاسی از جمله دولت‌ها، احزاب و جنبش‌های سیاسی به گفتمان تبارمنشی به‌مثابهء تیوری «ارجحیت بخشی» گروهی بر گروه‌های دیگر اجتماعی بنابر غرایض گوناگون نگریسته است. اما موسسات اکادیمیک به تبارمنشی به‌ مثابه‌  یک روند مخدوش‌ کننده  اجتماعی نگاه کرده است. مانگوس هونت Magnus Hundt انسان‌شناس و فیلسوف بزرگ المانی در قرن پانزدهم می ‌گفت: «از دید نهادهای اکادمیک تفاوت گروه‌های اتنیکی در فرهنگ و روش زنده‌ گی تبارز می‌ یابد نه‌ بر قدرت حاکم گروهی بر گروه‌های دیگر».

از سوی دیگر تبارگرایی کار روشن ‌گرانه نیست، زیرا به گفتمان حقوق شهروندی صدمه می ‌رساند. حمایت از فرهنگ تبارگرایی بر بنیاد بینش‌های فاشیستی، برون از حیطه  شناسایی و تعریف روشن‌ فکر و یا روشن ‌گر مطرح می‌ شود. در طول تاریخ از جمع روشن ‌گران برجسته، کسی شناخته نشده است که بینش و کنش تبارگرایانه  خود را « دورنمای » کارهای روشن‌ گری تشخیص کرده باشد.

به باور من قوم‌ گرایی نه کار روشن‌فکرانه، نه بینش روشن ‌گرانه و نه کنش اکادیمیک است.
قوم ‌گرایی یک روش سیاسی، کنش شوونیستی و بینش فاشیستی است. سلیقه وی  و قومی عمل کردن برخی از رسانه ها در افغانستان نیز سبب شده،  تا در بیان حقایق کوتاهی ها و غرض ها دخیل داده شود.  برخی از برنامه های رسانه ها،  متاثر از باورهای قبیله وی، حزبی ومنطقه یی رسانه ها است و تا جایی سبب اختلاف بین اقوام در کشور نیز شده است

بخش برنامه های مبتذل از سوی رسانه ها ؛ یکی دیگر از چالش های جدی کار رسانه یی در کشور است که بیشتر ناشی از تمویل برخی از رسانه ها،  از سوی کشورهای غربی و یا رسیدن به اهداف مالی و تجاری است. که این امر خلاف قانون اساسی و قانون رسانه های همگانی کشور است.

افزایش  رسانه های حزبی تنظیمی، قومی و ایدیولوژیک  نیز سبب شد تا این احزاب و گروه ایدیولوژیک اهداف سیاسی، اقتصادی و ایدیولوژیک خود را بر  افکار عمومی، تحمیل کنند.  این رسانه ها نمی توانند به موضوعاتی فراتر از اهداف این گروه ها بپردازند. گروهی دیگر از این رسانه ها وابسته و دولت هستند و نیات دولت را تعقیب می کنند. این رسانه ها کاملا مصرف کننده محسوب می شوند. کوچکترین خلاقیتی که منجر به نقد دستگاه حاکمه شود در این رسانه ها وجود ندارد.

یکی از نقاط ضعف دیگر رسانه های افغانستان،  وابسته گی آنها به کمک های خارجی است. این رسانه ها که  مانند سمارق رشد کردند، رسانه های زاده ی نیات سازمان های به اصطلاح مدنی و نیز ان. جی. او . ها و برخی کشورهای خارجی هستند.  این رسانه ها آزادی بیان و حقوق بشر را در صدر شعارهای خود قرار داده اند اما تنها کاری که انجام می دهند، جذب پول و دنبال کردن اهداف پشتیبان مالی می باشد. بسیاری از این سازمان های رسانه ایی،  پس از اتمام پول با شکست مواجه شدند و از نشر ماندند.

آگاهان بدین باور اند که وابسته گی های گروهی و تمویل برخی از رسانه ها به وسیله  شماری از کشور های همسایه ، سبب شده تا این رسانه ها به نفع این گروه ها و کشور ها،  نشرات کنند.

توجه کمتر به برنامه های آموزشی از سوی رسانه های دولتی و خصوصی یکی از  نکات منفی است. و در مجموع مسوولیت نداشتن برخی از رسانه ها در قبال رسالت های شان و نیز جامعه از دیگر چالش های موجود رسانه یی در افغانستان است

 

مسوولیت ها

قانونی عمل کردن رسانه ها و پرورش حس مسوولیت در کنار آزادی بیان و عملی کردن رسالت های شان یعنی توجه به همه زمینه های زنده گی بشر، از عمده ترین مسوولیت های رسانه ها در افغانستان است.

افزایش و ارتقای ظرفیت های انسانی و کادری و جذب افراد متخصص رسانه یی و احترام به شخصیت های حقیقی و حقوقی نیز به رسانه ها کمک می کند؛ تا فضای سالم رسانه یی و اطلاع رسانی را در جامعه ایجاد کنند.

اگر رسانه های افغانستان بخواهند نقشی در توسعه کشور بازی کنند، باید به برنامه های آموزشی و پرورشی فرصت بیشتر دهند و در تهیه و ساخت این برنامه ها، باید از متخصصان آموزش و پرورش و نیز  متخصصان رسانه ایی استفاده کنند.

دوری از تعصب و تفرقه و پرداخت به حقایق عینی جامعه، نقد سالم کارکرد دولت، توجه به منافع ملی، امنیت ملی و فراهم کردن فضای رقابت سالم رسانه یی می تواند حاکمیت ملی را در کشور تقویت کند و این امر از سویی سبب به میان آمدن وحدت ملی و تقویت نظام مردم سالاری و آزادی بیان می شود.

در عین حال دولت هم مسوول است تا قانون رسانه ها را عملی کند و تخطی های رسانه های و دعواهای حقوقی رسانه ها را پیگیری نمایند تا از  سویی قانون اجرا شود و از سویی هم رفتارهای  رسانه های گروهی، زیر عینک کنترول و بررسی قانونی قرار گیرد. این امر سبب می شود تا فضای سالم آزادی بیان در کشور ایجاد  می گردد  و نظام رسانه ایی افغانستان هم یک نظام سالم آزاد و توام با مسوولیت  خواهد شد.

تبدیل نظام آزادی گرای مطلق رسانه ایی در افغانستان به نظام آزادگرای توام با مسوولیت،  نیز  یکی از راه های داشتن نظام مطلوب رسانه یی برای آینده، در افغانستان محسوب می شود. واقعیت اینست که حضور و ظهور رسانه ها در طی سال های اخیر در کشور هر چند بی نظیر بوده است، اما حمایت دولت از این رسانه ها و یا تمویل آنان از سوی ‌‌گروه های خاص و کشور های خارجی موجب شده است تا دستگاه ها قدرت سعی کنند که حقایق و واقعیت های جامعه و کشور را از رسانه ها مخفی نگهدارند و اگر در مواردی قادر به پنهان سازی آن نبوده اند تبعات منفی و ناگواری را هم در پی داشته است. اگر این موضوع را در لابلای سیاست ها و کارکردهای دولت در برابر رسانه ها و تاثیر رسانه‌ها را بر اعمال دولتمردان جستجو نماییم بیشتر به بی اعتنایی دولت در این مورد بر می‌خوریم . یعنی اینکه:‌ رسانه ها آزادند هر چه بگویند. حتا این بی اعتنایی دستگاه قدرترا در عدم حمایت جدی و قانونی از خبرنگاران در برابر تهدیدها و ارعاب های که از سوی زور مندان و مخالفین مسلح یا بعضی نهادهای قدرت صورت گرفته است را شاهد نمی باشیم. بنابراین با جراات می توان گفت که با افزایش فعالیت های مخالفین مسلح و تقویت صاحبان قدرت، خلاف ورزی و قانون گریزی در سطوح مختلف دولت، میزان آسیب پذیری و تهدید خبرنگاران به عنوان یک مجموعه تاثیر گزار روز به روز افزایش یافته است. همچنان وجود قوای خارجی روی رسانه‌ها بی تاثیرنیست نمونه آن قتل « منادی » است که سال قبل اتفاق فتاد.

در حالیکه قانون مطبوعات رسانه های همگانی  افغانستان حکم میکند:

ماده ۱
این قانون به تاسی از حکم ماده سی و چهارم قانون اساسی ورعایت ماده نزدهم میثاق بین المللی حقوق بشر، به منظور تامین حق آزادی فکر و بیان و تنظیم فعالیت رسانه های همگانی در کشور وضع گردیده است

ماده ۲
اهداف این قانون عبارت اند از :
 - ترویج و حمایت از حق آزادی فکر و بیان، دفاع از حقوق ژورنالیستان و تامین شرایط فعالیت آزاد آنها.
 ترویج و انکشاف رسانه های همگانی آزاد، مستقل و کثرت گرا      
 فراهم کردن زمینه مناسب برای اظهار فکر و احساس اتباع کشور توسط گفتار ، نوشته، رسم، تصویر، ثبت روی نوار ، تمثیل، حرکت و سایر پدیده های علمی ، ادبی، هنری و طبع و نشر.
 - رعایت اصل آزادی بیان و رسانه های همگانی مسجل در میثاق بین المللی حقوق بشر با نظرداشت دین مبین اسلام.
 کمک به منظور رشد سالم رسانه های همگانی به نحوی که بتواند وسیله موثر نشر ثقافت در کشور گردیده، آرا  عامه را طور صادقانه و سودمند به جامعه منعکس نماید.

 

یک راه خوب و مناسب این است که آزادی فکر را در کشور خود نخست نهادینه بسازیم و بعد به ازادی بیان بپردازیم. چرا که در کشوری که آزادی فکر و اندیشه به اندازه کافی وجود نداشته باشد، به سختی می توان مردم را واداشت که آزادانه دیدگاه هایشان را بیان کنند. بیان آزادانه از فکر آزاداندیش بیرون می آید. باید از طریق خود رسانه ها تلاش کرد که آزادی فکر را در میان مردم ترویج کرد تا بپذیرند دیدگاه های مختلفی را که ممکن است مطرح شود. نقش افراد درچند دهه اخیردر جهت تامین منافع علیای کشور نهایت ضعیف ارزیابی گردیده است وصرف احزاب سیاسی ملی ،مترقی ودموکرات کشوراست که درجهت تامین منافع علیای کشور یعنی حفظ هویت ملی ، حاکمیت ملی و وحدت ملی مسوولیت بس وسیع را بدوش داشته و آنها می توانند نقش موثر در زمینه ادا نمایند. احزاب سیاسی ملی ،مترقی ودموکرات کشور برعلاوه اینکه در روشن ساختن اذهان مردم غرض تامین منافع علیای کشور مسوولیت دارند ،می توانند که از طریق مبارزات پارلمانی ، سازماندهی تظاهرات مسالمت آمیز، نقد عملکرد های حکومت که در مخالفت با منافع ملی قرار داشته باشد و ارائه طرح ها و نظریات به نحوی موثر، باشند . متاسفانه در افغانستان اکثرأ احزاب سیاسی سمتی ، زبانی ، قومی و ایدیولوژیک تاسیس گردیده و تعدادی محدودی اند که بربنیاد منافع ملی فعالیت نموده و بادرک از نیازمندی های جامعه ، تولید اندیشه کرده وآنرا در جامعه منطبق می نمایند . در شرایط کنونی که هرلحظه امکان بحرانی شدن وضعیت سیاسی و نظامی کشور افزایش می یابد ، احزاب ایدیولوژیک نمی توانند درتامین منافع ملی ممد باشند زیرا با تحمیل یک ایدیولوژی خاص بر سیستم مناسبات سیاسی واجتماعی، جامعه را منقسم به گروپ های مختلف و متضاد نموده و حل تضاد های اجتماعی را از طریق مسالمت آمیز به مشکل مواجه می نماید .

به آرزوی اینکه در آینده با کار روشنگرى قلم بدستان متعهد روشنگر دموکرات وعدالت خوا بتوانیم برنامه ها ،تحلیل ها میهن دوستانه وحدت اقوام تقویت فرهنگ همزیستی مروج سازیم .

به نظر من یک راه خوب و مناسب این است که آزادی فکر را در کشور خود نخست نهادینه بسازیم و بعد به آزادی بیان بپردازیم. چرا که در کشوری که آزادی فکر و اندیشه به اندازه کافی وجود نداشته باشد، به سختی می توان مردم را واداشت که آزادانه دیدگاه هایشان را بیان کنند. بیان آزادانه از فکر آزاداندیش بیرون می آید. باید از طریق خود رسانه ها تلاش کرد که آزادی فکر را در میان مردم ترویج کرد تا بپذیرند دیدگاه های مختلفی را که ممکن است مطرح شود.

نقش افراد درچند دهه اخیردر جهت تامین منافع علیای کشور نهایت ضعیف ارزیابی گردیده است وصرف احزاب سیاسی ملی ،مترقی ودموکرات کشوراست که درجهت تامین منافع علیای کشور یعنی حفظ هویت ملی ، حاکمیت ملی و وحدت ملی مسوولیت بس وسیع را بدوش داشته و آنها میتوانند نقش موثر در زمینه ادا نمایند. احزاب سیاسی ملی ،مترقی ودموکرات کشور برعلاوه اینکه در روشن ساختن اذهان مردم غرض تامین منافع علیای کشور مسوولیت دارند ،میتوانند که از طریق مبارزات پارلمانی ، سازماندهی تظاهرات مسالمت آمیز، نقد عملکرد های حکومت که در مخالفت با منافع ملی قرار داشته باشد و ارایه طرح ها و نظریات به نحوی موثر، باشند . متاسفانه در افغانستان اکثرأ احزاب سیاسی سمتی ، زبانی ، قومی و ایدیولوژیک تاسیس گردیده و تعدادی محدودی اند که بربنیاد منافع ملی فعالیت نموده و بادرک از نیازمندی های جامعه ، تولید اندیشه کرده وآنرا در جامعه منطبق مینمایند . در شرایط کنونی که هرلحظه امکان بحرانی شدن وضعیت سیاسی و نظامی کشور افزایش می یابد ، احزاب ایدئولوژیک نمی توانند درتامین منافع ملی ممد باشند زیرا با تحمیل یک ایدیولوژی خاص بر سیستم مناسبات سیاسی واجتماعی، جامعه را منقسم به گروپ های مختلف و متضاد نموده و حل تضاد های اجتماعی را از طریق مسالمت آمیز به مشکل مواجه مینماید .

به آرزوی اینکه در اینده با کار روشنگرى قلم بدستان متعهد، تحلیل کران روشنگر دموکرات وعدالتخواه بتوانیم برنامه هاتحلیل ها ملی  وحدت اقوام تقویت فرهنگ همزیستی را مروج سازیم .
همانطوری که هدف روشنگرى اراسته ساختن جهان با زیور خرد و اگاهى و از میان بردن جهل و خرافات است ، پس همین گام هایى که روشنگرانه در اراستن صفحه هاى مجله ها و روزنامه ها و یا در هر یک از رسانه ها و نشرات تصویر وشبکه های مجازی روشنگرانه ببر دازند خود جز  پروسه روشنگرى ایست ، به یقین مى توانیم اذعان داریم که روشنگرى بدون اندیشه و خردگرایى بى مفهو م و نا تکمیل است .
روشن اندیشى در واقع واکنشى در برابر تحجز ، بنیاد گرایى و افراطیت است .
روشنگرى در حقیقت خروج أدمى از نا بالغى به توانایى و به کار بردن فهم و دانش است .
به امید روزی که رسانه های ما  بسوى اندیشه ورزى ، خرد گرایى و هدفمندى راه یابند .

 

منابع ممد:

ـ متن قانون اساسی افغانستان

ـ قانون مطبوعات (رسانه های همگانی ) در افغانستان

ـ روز نامه هشت صبخ

ـ کمیسیون برسی تخطی های رسانه ایی وزارت اطلاعات وفرهنگ

 

بامداد ـ  سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۱۹۰۶