گفت وگوی ویژه رجاءعالم با روت رنی رایف

 

 میگویند مکه شهریست که در آن نام زنی را در جمع به زبان آوردن شرم است .اما  « رجاء عالم » نام زن مکی دیگر مایه ننگ نیست و همه نه تنها  او را میشناسند بلکه به شهرتش میبالند. این زن  رومان ها ، داستان های کوتاه و نمایشنامه هایی چون « راه ابریشم » ، « خانه شیشه یی » ، « ۳۶۰ داغ چهره یک زن » ، « دریای جانوران» ، « لقب » ، « مُهرانگشتری » ، « آذرگاه پرنده » ، « راز » ، « هزار و یک شب من » دارد. « گردنبند کبوتر » و برخی دیگر را به زبان عربی کلاسیک نگا شته و سبک زیبای خود را آفریده است.در نوشته های او، واژه ها در شادمانی اند وهوشمندی و لطف بیمانند او را بیان مینمایند .رجأ عالم مکه را با چشمان دیگرمینگرد ، چادر بسرنمی گذارد و به تصوف اسلامی عشق میورزد.او که در سال ۱۹۵۶ ترسایی زاییده شده و ادبیات انگلیسی را آموخته است، آثارش تا هنوز درسرزمین ما ناشناخته است. بامداد برای آشنایی با ا ین چهره ادبی گفت  وگویی را برگزیده که به همین تازه گی با ژورنالیست اتریشی خانم روت رنی رایف انجام داده است .امید که انگیزه ای برای خوانش بیشترنوشته های زنان روشنگر باشد . ( بامداد )

 

متن گفت وگوی رجاء عالم  با روت رنی رایف

برگرداننده : بامیک

پرسش : خانم عالم ! شما ده ها رومان ، نمایشنامه ، داستان و مقاله نوشته اید. چه انگیزه های سبب شد که اکنون میخواهید تا خواننده گان المانی زبان نیز شما را بشناسند ؟

پاسخ : ناشرها باید به کتاب هایی اعتماد کنند که خواننده گان زیادی را به سوی خود بکشانند .برپیشانی ادبیات عربی پیشداوری ها و کلیشه های  فراوانی چسپانیده شده اند .ناشر ها دردرون این کلیشه ها خود را مصوون احساس میکنند .آنها از کتاب هاییکه از این چارچوب بیرون اند دوری میگزینند. رومان های من در ژرفای روح زادگاه من ، شهرمکه ، ریشه دارند.من از اسطوره ها و تاریخ آن مایه میگیرم و آنرا بزبانی میگویم که باید مانند متن های تصوفی نخست بازگردند .این امر به دشواری قابل برگردانی اند.                                                                                    

پرسش : مکه شهر مقدس اسلام است .آیا نیروی معنوی این شهر شما را به نوشتن کشانیده است ؟ 

پاسخ : این نیروی معنوی به فانتزی من پروبال می بخشد. من مینویسم تا آنرا پژوهش کنم ؛ مرزهای نهایی آنرا بشناسم و با آن جاری شوم . رومان های من گسترش « خود » من اند.من با آنها به دنیا هایی میرسم که خیلی کهن ولی همزمان با آن آینده گرا اند .من خوشوقتم که ازمرزهای گذشته ، حا ل وآینده ، زنده گی و مرگ میگذرم . من از پنجره های سقفی خانه پدر بزرگم میلیون ها حاجی را نظاره میکردم و آنها را بمثابه نقطه های نوررنگین میدیدم. آنها در مجموع یکی بودند .من در رومان هایم میخواهم همه را ازاین امراگاه بسازم .

پرسش  : رومان های شما در کشه ای غصه ناپدید شدن مهندسی کهن و با شکوه مکه و خیال پردازی شهرسازی آینده آن قراردارد.آیا این کیفیت گزارنده شگاف جامعه عربستان سعودی است ؟

پاسخ : زمانیکه به نوشتن « گردنبند کبوتر » آغاز نمودم به گذشته نگریستم. اما وقتیکه این کتاب را به پایان رسانیدم خود را در یک اندیشه دیگر یافتم . چگونه میتوان ادعا نمود که که سنگ ها معنوی تر اند نسبت به شیشه و یا فولاد ؟ ریشه های ما در دیوارها قرار ندارند بلکه آنها درمرکز اند واین همان کعبه است و ما باور داریم که خانه خدا است .نه تنها سعودی ها بل همه انسان های سراسر جهان در جنبشی نسبت به  نوعی از واقعیت معنوی بسر میبرند. ما دیگر محدود به گونه اندیشیدن و یا شیوه زنده گی نیستیم بلکه خود را به موجود های همگانی و معنوی مبدل میسازیم و آهسته آهسته دریک بخش معنوی ریشه میدوانیم که درآن زادگاه و ارثیه فرهنگی بمثابه  یک بخشهنری آرایش دهنده و مشترک همه ونه بمثابه  ژرفنا های مناقشه بر انگیز دیده میشوند .

پرسش : شما در رومان های خود از فساد و برخورد خشونت آمیز دربرابر مهاجرین غیر قانونی سخن میگویید . آیا اینها همان پرابلم هایی اند که جامعه سعودی با آن دست و پنجه نرم میکند ؟

پاسخ : مفهوم « مهاجرین غیر قانونی » در رابطه با مکه غیرنورمال میباشد ؛  زیرا در خانه خدا مقدم همه انسان ها ، همه نژاد ها و رنگ پوست ها خوش است .در آوان کودکی ام پذیرایی از حاجی ها مکلفیت افتخار آمیزهمه بود .مکه ازمهاجرین ، غربا و اغنیا تشکیل یافته است .آنها با ایمان ، خوشی و رنج به اینجا میآیند .این همه تضاد ها درونمایه کتاب های مرا میسازند.اکنون مکه شهری با بلند ترین قیمت زمین درجهان است ؛ گدا ها و ثروتمند ها را همسان بسوی خود میکشاند. مکه مکان معنوی و درعین زمان تجارتگاه بزرگ است .بازارهای مکه که درآنها شاعرها شعرهای خود را میخواندند ،گذشته تاریخی دارند.مکه مرکز خلاقیت است .

پرسش: مساله حقوق زن ( درعربستان ـ بامداد ) همواره درغرب مطرح میگردد.اما نوشته های شما بیانگر کرکترهای بسیارخود اگاه زنان ( عربی ) است . چرا ؟

پاسخ  : من همواره میخواستم در باره مادرکلانم و خاله ها وعمه هایم بنویسم .آنها نمونه های ایده آل و مُدرن برای من بوده اند .آنها زنانی قابل ستایش اند که درهمسایگی های ما با زنان زیرستم بسرمیبرند. این مساله مانند جا هایی دیگراست ؛ جاهاییکه در آنها زنان و مردان به تامین برابری موفق گردیده و یا اینکه حکم های اجتماعی سدی در برابر آنها بوده اند . این مبارزه ، زنده گی  و چلنجی است که باید آماده آن باشیم . من بیاد ندارم که این امر آسان بوده باشد ؛ اما ناممکن هم نبوده است.من همیشه در جاهاییکه درها بسته بوده اند به پیش تازیده ام . من خوشبختم که پدرم کلیدی بود که با آن درهای بسیاری را بازنمودم. اما من خود نیزکلید های را ساخته ام که برایشان قیمت گزافی پرداخته ام.

پرسش : مساله « حجاب » هم به موضوع یاد شده بسته گی دارد.کریستینی فن براون دانشمند فرهنگ شناس ، باور دارد که برهنه سازی زنان دربرابر همگان هیچگونه رابطه ای با آزادی زنان ندارد. برای شما « حجاب » دارای چه اهمیتی است ؟

پاسخ : زمانیکه جوان و هنوز به بیرون کشور سفر نکرده بودم درخیابان های مکه  چادر « آباجه » می پوشیدم و « طرحه » نازک ابریشمین بر روی میگذاشتم .قانون حجاب چنین بود.دختران عفیف هیچگاهی رخسار خود را نشان نمیدادند و با یک چادریکه خطوط چهره آنها را مینما یاند راضی نمی شدند . من درهمسانی با موقف خانواده ام چهارچادرمیپوشیدم و حتا به آن میبالیدم. آما در پس چادری مغزم با انقلابیونی چون کانت ، هگل ، هاید گر ، نیتچه ، پینوزا ، سارتر ، داستایفسکی ، ویکتورهوگو ، لورنس ، تولستوی و یا سو ناری کایاتا می خروشید .

پرسش : زمانیکه شما به نوشتن آغاز نمودید فضای ادبیات سعودی چگونه بود ؟

پاسخ  : الگوهای من همه در نقشه بزرگ بین المللی و درهنروادبیات بیرون قرار داشته اند .کتاب های کهن عربی چون آثار صوفی های بزرگ ، النافری ، مولانا جلال الدین رومی ـ بلخی ،ابن عربی، سهروردی و یا حلاج که برای گذاراز مرزها کشته شد بر من تاثیرزیادی داشته اند. نا اگاهانه سبک من از آثاری چون کتاب « جانوران » الجاحظ یا کیهان نگاری القزوینی « اعجاز موجودات زنده و چیز های دیگر » شکل گرفت .این آثار درواقعیت ساینس فیکشن ( خیال پردازی دانشی ) بودند که پیش از آنکه درغرب رواج پیدا کنند آفریده شده بودند . درعربستان سعودی رومان ها تا اکنون عرصه ای پژوهش نا شده اند. شبه جزیره عرب سرزمین شاعرها وشعر کتاب تاریخ ما بوده است . تنها درزمان واپسین نسلی پدید آمد که شیفته نوشتن رومان بود .

 پرسش : اگر کتاب « دختر ریاض » نوشته رجا الصانع نادیده گرفته شود آثار دیگری به زبان المانی وجود دارند.کدام پهنه موضوع ها دارای اهمیت بارز است ؟

پاسخ : در رومان های سعودی بیشتر بیان « فردیت » مطرح اند. نویسنده گان انسانها ی می آفرینند که آزاد اند ؛ مسوولیت کلی کارکرد های شانرا به عهده میگیرند و درکار خود نه از جامعه بلکه از خود نماینده گی میکنند. آنها از مرزها میگذرند و آماده اند تا قیمت این کار خود را بپردازند .

پرسش : شما درگفت و گوهای خود همواره بیان مینمایید که  بمثابه یک روشنفکر به در یافت شناسایی رسیده اید درحالیکه  نویسنده گان دیگر پیوسته مورد پیگرد و دستگیری قراردارند.درشرایط کنونی وضع سانسوردرعربستان سعودی چگونه است ؟

پاسخ  : من در رابطه با کار های نویسنده گی ام که همه چیز را زیر سوال میبرند و مبین معنای ژرفی اند هیچگاهی مورد بازرسی قرار نگرفته ام. البته این امر بدین معنا نیست که سا نسور وجود ندارد.این پهنه خیلی فراخ است.بطور عادی مجاز نیست که دین و ارزش های انسان مورد توهین قرار گیرند.اما من زمانیکه مینویسم هرگز به سانسور نمی اندیشم ؛ درهنگام نوشتن در جایی میباشم که درآنجا امرمجاز یا غیرمجاز با من تماس ندارد.من آزادوار مینویسم مانند اینکه درخواب پروازنمایم .اما من توهین و تحریک هم نمی کنم .نقش من منحیث  نویسنده تنها اینست که بپرسم ولی داوری نکنم .

پرسش : نویسنده مصری جمال الغیطانی در گفتگویی به سانسوری اشاره میکند که از فضای اجتماعی بیرون میشود و نویسنده را در برابر چلنج بزرگتری نسبت به سانسور واقعی میکشاند.شما با این امر چگونه برخورد مینمایید ؟

پاسخ : بنا برهمین امرمن « گردنبند کبوتر » را نخست به زبان انگلیسی نوشتم وسپس به عربی برگردانی نمودم. من میخواستم تا از سانسور درونی رهایی یابم .من زبان انگلیسی را بکارمیگیرم تا مکه را با چشمان بیگانه نگاه کنم و آنرا رام ناشده و آزادوار  بنگرم.من در هرسطری انسان های واقعی را می بینم  و این گفته من به ویژه روی با دو زن ، عایشه و أسا ، دارد.من نمی خواستم که درآغاز کار، زمانی که درافشای این جهان تلاش میکردم ، صدای هوشدار دهنده مادر کلانم مانع کنکاشم میگردید.همچنان زبا ن عربی بنام « شرم » یا « ترس » توان کشاندن آن دنیا های مرا بدور دست ها داشت.

روزنامه اشتاندارد، ۲۱ دسامبر  ۲۰۱۳

اجتماعی ـ بامداد۱۴/۱ـ۰۲۰۱