آزادی، برابری، و برادری
آرمان تاریخی پرتاثیرگزارترین رستاخیز تاریخ ( انقلاب کبیر فرانسه ) که :
کماکان بحیث آرزو، و یک سراب دراین کسوف تاریخ و تأثیرات آن برمدرنیته سیاسی
تتبع و نگارش میرعبدالواحد سادات
( ۱۴ جولای ۱۷۸۹م ) روز فتح باستیل آغاز انقلاب کبیر فرانسه است که باعث سقوط استبداد سلطنتی و قدرت مطلقه سلطنتی بورین ها است که مبنای تحولات عمیق در اندیشه سیاسی و ساختارهای قدرت سیاسی جوامع بشری گردید و راه را بسوی مهمترین تحولات سیاسی-اجتماعی ، سقوط نظامهای شاهی فیودالی و شکل گیری جمهوریت، مبتنی بر حاکمیت قانون، حقوق بشر، سکولاریزم، ( دولت - ملت ) ، حاکمیت ملی و سکولاریزم هموار نمود .
انقلاب کبیر فرانسه معلول استبداد خشن و، واکنش به بحران اقتصادی ، فساد دربار، نابرابری های طبقاتی است .
موج بزرگ انقلاب ملهم از اندیشه و افکار متفکران سترگ عصر روشنگری اروپا بود .
ویل دورانت تأکید می کند که انقلاب فرانسه نه صرفاً یک انفجار اجتماعی، بلکه محصول چندین قرن تحول فکری بود. او نقش فلاسفه روشنگری چون ولتر، روسو، منتسکیو و دیدرو را بسیار مهم میداند.
ژان ژاک روسو در قرارداد اجتماعی مشروعیت قدرت سیاسی را از ارادهی عمومی مشتق میسازد؛ منتسکیو اصل تفکیک قوا را بهعنوان بنیان حکومت قانونی مطرح می کند؛ و لاک بر حق مقاومت مردم در برابر استبداد تأکید دارد.
یکی از نخستین دستاوردهای انقلاب، تصویب اعلامیه حقوق بشر و شهروند در سال ۱۷۸۹ بود که اصولی چون آزادی، برابری، مالکیت، و مشارکت سیاسی را به رسمیت شناخت. در پی آن، سلطنت مطلقه لغو و نظام جمهوری اعلام شد. ساختار قدرت بر مبنای اراده مردم و قانون استوار گردید و نقش کلیسا در سیاست تضعیف شد. اصل حاکمیت ملی جایگزین مشروعیت الهی سلطنت گردید
بقول ویل دورانت :
« انقلاب فرانسه خواب دیرین آزادی و برابری را به بیداری کشاند. و اگرچه خود در خون خویش غرق شد، اما راه را برای آیندهای نو هموار کرد.»
الگوی تحول برای جهان
انقلاب فرانسه الگویی برای قیامهای مردمی و تحولات سیاسی در اروپا، آمریکا، و مستعمرات آسیایی و افریقایی گردید. انقلابهای سال ۱۸۴۸ در اروپا، نهضتهای استقلال در آمریکای لاتین، و جنبشهای ضد استعماری قرن بیستم همه متأثر از دستاوردهای انقلاب فرانسه بودند. حتا انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ از این تجربه سیاسی بهرهمند گردید.
تأثیر انقلاب کبیر فرانسه بر اندیشه سیاسی مدرن و الهام بخش بازاندیشی عمیق در فلسفه سیاسی گردید.
ـ ایمانویل کانت انقلاب را به منزله ی ظهور بلوغ عقلانی بشر ستود و آن را ثمرهی روشنگری دانست
ـ هیگل انقلاب را تجلی آزادی در تاریخ می داند، اما نسبت به افراطگرایی آن، به ویژه دوران ترور، هشدار می دهد
ـ کارل مارکس آن را نخستین گام در مسیر گذار تاریخی از فیودالیزم به سرمایه داری تحلیل می کند و بر نقش بورژوازی در آن تأکید می نماید.
شکل گیری دولت - ملت ، حاکمیت قانون و تثبیت سکولاریزم ( لاییسیسته فرانسه )
قرارداد وست فالیا ( ۱۶۴۸م)بستر حقوقی و مفهومی دولت مدرن را پدید آورد و انقلاب فرانسه، این دولت مدرن را با محتوای دموکراتیک و مردمی مطرح نمود.
با محدود شدن نفوذ کلیسا و قانون گذاری عرفی، اصل سکولاریسم سیاسی تقویت گردید. همزمان، مفهوم «ملت» به عنوان جمع شهروندان با حقوق برابر شکل گرفت که بر شالودهی آن، ساختار دولت - ملت مدرن بنیان نهاده شد. این تحول، صورتبندی جدیدی از نظم سیاسی در سطح جهانی را ممکن ساخت .
انقلاب کبیر فرانسه نهتنها نظام سیاسی فرانسه را از بنیان دگرگون ساخت، بلکه مبنای نظری و تاریخی برای بسیاری از مفاهیم کلیدی مدرنیته سیاسی فراهم نمود. اصولی چون حاکمیت مردم، جمهوریت، حقوق بشر، جدایی دین از سیاست، و شهروندی مدرن، یا در دل این انقلاب زاده شدند یا با آن قوام یافتند. انقلاب فرانسه از این منظر نه فقط یک رویداد سیاسی، بلکه نقطه آغاز عصری جدید در تاریخ بشریت است که پیامدهای آن تا امروز ادامه دارد.
بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۲۵ـ ۰۴۰۸
Copyright ©bamdaad 2025