شب را انـدیشیـدم

 

رودبار لاژوردین باژگون پرستاره را

شب را

که ناخدای شط پر تضریس شب

بر فرشینه دیباج خواب فرمان می راند

که شب گذرکاهی بسوی وادی خواب است

که شب بستراماج خواب خفتگان

و استاوین پرنیانی ستاره گان بیدار است

غریو شب خاموشی سنگین

زبان راویان شب هم

از جنس خواب است

‌سکوت را اندیشیم

که عاکفان دیر هستی خاموشند و بی صدا

بی رنگ و بی نام و بی نشان

مثل سایه در شعاع آفتاب بی زمان

وحس سکوت اشیا، را

که سکوت صدای جاودانگیست.

( کریم حقوق )

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۲۳ـ ۳۰۰۹

Copyright ©bamdaad 2023