۱

ریسـمان پـاره 

ریسمان پاره را می توان دوباره گره زد
دوباره دوام می آورد
اما هر چه باشد ریسمان پاره ای است
شاید ما دوباره همدیگر را دیدار کنیم
اما در آنجا که ترکم کردی
هرگز دوباره مرا نخواهی یافت!
( برتولت برشت )

 

۲

اعتـراضـی نکـردم

اول به سراغ یهودیها رفتند

من یهودی نبودم، اعتراضی نکردم.

پس از آن به لهستانیها حمله بردند

من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم.

آن‌گاه به لیبرالها فشار آوردند

من لیبرال نبودم، اعتراض نکردم

سپس نوبت به کمونیستها رسید

کمونیست نبودم، بنابراین اعتراضی نکردم.

سرانجام به سراغ من آمدند

هر چه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراضی کند.

( برتولت برشت )

 

۳

درباره‌ عنـوان « مهاجــر»

همواره نامی را که بر ما نهاده‌اند ناروا یافته ‌ام
مهاجران!
آخر این به معنای ترک دیار گفته گان است
ما اما به میل خود و به شوق دیاری دیگر، ترک وطن نگفته‌ ایم
و نیز نیامده‌ایم تا مانده گار شویم
گریخته گانیم ما تبعیدیان
و نه وطن
که تبعیدگاه است
این دیاری که ما را در خود پناه داده است
بی تاب می ‌نشینیم – تا آنجا که ممکن است- نزدیک به مرزها
در انتظار روز بازگشت
کنجکاو کوچک ترین تغییرات آن سوی مرز
پرسان از هرتازه از راه رسیده‌ای
فراموش نمی‌ کنیم
در نمی ‌گذریم
و نمی ‌بخشیم هیچ
آنچه را که بر ما رفت
نمی ‌بخشیم.
آه، سکوت این ساعت فریبمان نمی دهد،
ما صدای فریادها را از اردوگاه هایشان می شنویم
ما خود شاهدانی هستیم که شرح تبهکاری‌ها را
با خود به اینسوی مرز آورده‌ایم
هر یک از ما که با کفش های پاره، از میان جمعیت می گذرد
افشاگر ننگی است که دیارمان را آلوده کرده است
آه، هیچ یک از ما اینجا نخواهد ماند
آخرین کلام هنوز گفته نشده.

(برتولت برشت ـ سال ۱۹۳۷ )

 

 ۴

آقـای نخست وزیـر

آقای نخست وزیر مشروب نمی خورد

آقای نخست وزیر دود نمی کشد

آقای نخست وزیر در خانه حقیری اقامت دارد

ولی بیچاره گان حتا خانه ی حقیری هم ندارند.

کاش گفته می شد:

آقای نخست وزیر مست است

آقای نخست وزیر دودی است

اما حتا یک فقیر میان مردم نیست.

( برتولت برشت )

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۹ـ ۱۳۰۳

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.