اندوخته های ازجنبش دانشجویان جهان :

می ١٩۶٨ دیگری در راه است یا از آن فراتر می ‌رویم؟

 

تا ا کنون دانشجویان در ٢۵ شهر فرانسه دانشگاه‌ ها را اشغال کرده‌ ؛ و اعتراضات و یا اجتماعات عمومی برگزار کرده‌اند. این جنبش که در جنوب غرب فرانسه در تولوز، بردو و پوتیه آغاز شد به نانت، لیل، پاریس، مونپلیه، گرونوبل و سایر شهرها رسید. این جنبش بیش از آنکه درصدد مسدود کردن درصد قابل توجهی از ٧٣ دانشگاه موجود در فرانسه باشد، بر «گشودن» فضای آنها تاکید دارد، یعنی تسخیر وسایل تولید فکری برای برگزاری سمینارهای عمومی، بحث و مناظره، پخش فیلم، و اجتماعات عمومی با حضور‌هزاران نفر؛ برخی از این جلسات به دلیل جمعیت بالای حضار بالاجبار بیرون از دانشگاه برگزار شده‌ اند.

گابریل راکهیل

پنجاهمین سالگرد می ١٩۶٨ ترسایی در راهست و دولت مکرون برنامی ‌هایی دارد برای بزرگداشت این خیزش تاریخی و تجلیل از نقشی که از قرار معلوم این واقعه در « مدرن‌ سازی لیبرالی جامعه فرانسه» ایفا کرده است. برای یک دولت نسبتا تازه‌ کار نولیبرال چه راهی بهتر از تصاحب گذشته و خاک ‌سپاری آن با مناسک بزرگداشت دولتی تا آینده را از آنِ خود کند و داستان ‌هایی سرهم کند مبنی بر اینکه میراث می ۶٨ زنده است و غایتی ندارد جز «لیبرال‌ سازی» کنونی، آن‌ هم به کمک رسانه‌ های توده‌ گیر و طبقه مالکان؟

سخنگوی رییس‌ جمور فرانسه می ‌گوید این کار را البته باید « بدون جزم ‌اندیشی‌ ها یا تعصبات» انجام داد تا نشان دهیم « می ۶٨ دوران اتوپیا‌ ها و سرخورده گی‌ های ناشی از آن بود، و ما دیگر به ‌واقع اتوپیایی نداریم»…
خوب، ظاهرا بسیاری از دانشجویان و کارگران فرانسوی با این قضاوت قاطع مشکل دارند. خیزش‌ های توده‌ای جلوی برنامه ‌های مکرون را گرفته ‌اند و همچنان می‌ کوشند با زیرسوال ‌بردن حکومتی که برنامه ‌اش حکمرانی بر گذشته و آینده است بر شتاب خود بیفزایند. نوعی « سیاست احیای رادیکال می ۶٨» به راه افتاده تا ضدیت « غیرجزمی » مکرون با اتوپیاباوری را زیر سوال ببرد. این سیاست دیگر دنباله ‌روی راه‌های آزموده و پیموده « سیاست بزرگداشت ۶٨» نیست، سیاستی که می ۶٨ را از تاریخ دور و دراز مبارزات ضد سرمایه ‌داری و انترناسیونالیزم ضدامپریالیستی جدا می ‌کند تا آن را در خدمت نظم جاری جهان قرار دهد. گرچه مطبوعات بین ‌المللی کماکان این تحولات را نادیده می ‌گیرند (همان‌ طور که جنبش شب‌ خیزان را در سال ٢٠١۶ ترسایی نادیده گرفتند) و رسانه‌ های توده‌ گیر فرانسه مرتب تصویر غلط از آنها به دست می‌ دهند، یک خیزش وسیع در جریان است که بی‌ وقفه به رشد خود ادامی می ‌دهد، و همین الان نشانه ‌های واضح دیگری هست از همگرایی مبارزات.

قیام محصلین فرانسه در می ١٩۶٨ ترسایی زمینه ساز خیرش های گسترده دانشجویی در سراسر اروپا گردید


البته مثل سایر جنبش‌ های اجتماعی نمی ‌توان یک نقطه شروع مشخص برای این جنبش به دست داد. ولی، اعتراضات دانشجویی و اشغال دانشکده‌ ها اوایل  سال ٢٠١٨ترسایی شروع شد، علیه تغییرات پیشنهادی دولت مکرون دربخش مدرک دیپلوم و محدودیت دسترسی دیپلومی‌ها به دانشگاه. دولت برای حل مشکل افزایش ظرفیت پذیرش دانشگاه‌ها و هم‌ زمان کاهش تعداد استادان تصمیم  گرفت به جای سرمایه‌ گذاری بیشتر در تحصیلات عالی،  تعداد بیشتری از افراد را از ورود به دانشگاه‌ها محروم کند. دقیق ‌تر بگوییم، به جای تامین منابع نظام دانشگاهی که ( لااقل علی‌الاصول ) باید به روی همی دیپلومی‌ها باز باشد، دستگاه اجرایی فعلی ترجیح داد یک نظام تبعیض‌آمیز مبتنی بر حذف و انتخاب برقرار کند که فرصت‌های خاص را در اختیار متمولان و پولدارها قرار می ‌دهد. با این کار، دانشگاه به نحوی آماده می ‌شود تا در وهله بعد از احکام یک نظام رقابت ‌جو مبتنی بر اولویت ‌بندی اجتماعی و تربیت حرفه‌ای پیروی کند.
پاسخ دولت به مقاومت دانشجویان فرقی نداشت با پاسخ دستگاه اجراییه وی شارل دوگول در می ١٩۶٨: راه برخورد با اعتراضات مسالمت ‌آمیز و دانشجویان اشغال ‌کننده‌ای که اجتماعات آرام برگزار می‌ کنند چیزی نیست جز افتادن به جان آنها با باتون. هر روزی که می ‌گذرد خبرهای بیشتری می ‌رسد از دانشجویانی که پولیس ضد شورش فرانسه لت و کوب ‌شان می کند  و تعمدا با موذی ‌گری آنها را واداشته از خود دفاع کنند. ٢٢ مارچ، یعنی همان ‌روزی که در سال ۶٨ ترسایی پولیس به دانشجویان اشغال‌ کننده دانشگاه نانتر حمله و با بی‌ رحمی تمام آنها را سرکوب کرد و همین قضیه موجب توجه بیشتر رسانه ‌ها به جنبش ۶٨ شد، آکادمیسین‌ های سیاه‌ جامه مسلح روی سر دانشجویان مونپلیه خراب شدند و جلوی چشم پولیس فرانسه که از آنها محافظت و حمایت می‌ کرد دانشجویان را زدند (پولیس امنیت این گروه فاشیستی را، که در میان شان چند استاد دانشگاه هم بود، برقرار و آنها را تا بیرون از ساختمان همراهی کرد). صحنه ‌های خونینی که از این زد‌ و‌خورد پخش شد و همدستی بین مدیران دانشگاه، نگهبانان، دانشجویان دست راستی  و پولیس به سازماندهی بیشتر دانشجویان انجامید. در همین اثنا، بازپرسی ‌های دولتی به جایی نرسید و برخی اساتیدی که به گفته دانشجویان آنها را زده‌اند تحت تعقیب قرار نگرفتند و گزارش‌ ها حاکی از آن بود که پولیس دانشجویانی را که لت و کوب شده اند را واداشته تا شهادت خلاف واقع بدهند.
براساس نقشه گرافیکی سایت لیبراسیون که مرتب تازه می ‌شود، تا ا کنون دانشجویان در ٢۵ شهر فرانسه دانشگاه‌ها را اشغال کرده‌اند، و اعتراضات و/ یا اجتماعات عمومی برگزار کرده‌اند. این جنبش که در جنوب غربی فرانسه در تولوز، بردو و پوتیه آغاز شد به نانت، لیل، پاریس، مونپلیه، گرونوبل و سایر شهرها رسید. این جنبش بیش از آنکه درصدد مسدود کردن درصد قابل توجهی از ٧٣ دانشگاه موجود در فرانسه باشد، بر «گشودن» فضای آنها تاکید دارد، یعنی تسخیر وسایل تولید فکری برای برگزاری سمینارهای عمومی، بحث و مناظره، پخش فیلم، و اجتماعات عمومی با حضور‌هزاران نفر؛ برخی از این جلسات به دلیل جمعیت بالای حضار بالاجبار بیرون از دانشگاه برگزار شده‌اند. دانشجویان برای بازپس ‌گیری دانشگاه‌ها از مدیران نولیبرال بحث‌ های انتقادی متنوعی به راه انداخته‌ اند، درباره موضوعاتی همچون دولت مکرون، سرمایه ‌داری، فاشیزم، و حمله نظامی ‌وار به پروژه «زاد» ( که بیشتر درباره آن توضیح می‌ دهم) و نیز کلاس‌های غیررسمی درباره راهبرد سیاسی، مبارزات حومه ‌ها، تاریخ انقلابی و سازماندهی توده‌ای از پایین به بالا. گرچه یورش‌ های خشونت‌ بار پولیس ضد شورش و متحدان فاشیست آن همچنان پابرجاست و دانشجویان را وادار می‌ کند هرازگاهی جای خود را تغییر دهند و از نو سازمان یابند، مبارزه بی ‌وقفه ادامه دارد و به جا های دیگر هم کشیده شده. فقط همین هفته سه دانشگاه دیگر در پاریس اشغال شد (پاریس ٣، مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی پاریس، دانشگاه نانتر)، علاوه بر دانشگاه‌ های پاریس ١ (تولبیاک و سن‌ شارل)، پاریس ٨ و پاریس ۴ که از قبل تحت اشغال دانشجویان بودند. دانش ‌آموزان مکاتب به این جنبش پیوسته ‌اند و بیش از ۴٠٠ تن از استادان دانشگاه‌ ها طرح‌ های حکومت را محکوم کرده و آن را پوچ و مملو از تبلیغات گمراه‌ کننده خوانده‌ اند.
علاوه بر دانشجویانی که وسایل تولید فکری را تسخیر کرده‌ اند، کارگران راه‌آهن فرانسه اعلام کرده‌اند در اعتراض به کارزار خصوصی ‌سازی مکرون علیه بخش‌های عمومی به مدت سه ‌ماه اعتصابی برنامه ‌ریزی ‌شده و گام‌ به‌ گام می ‌کنند. این همان کارزار تجاری است که مکرون راه انداخته تا حقوق استخدامی کارگران را قطع کند به نحوی که مزدبگیران جدید از همان امنیت شغلی سابق یا تسهیلات بازنشسته گی برخوردار نباشند. او می‌ خواهد شرکت راه‌آهن ملی فرانسه (SNCF)  را از بیخ‌ و‌بن دگرگون کند و آن را در فهرست شرکت ‌های سهامی عام قرار دهد، چیزی که از نظر بسیاری مقدمی خصوصی ‌سازی است. مشارکت ماموران قطارها (٧۵ درصد) و کنترول ‌چی‌ها (٧١ درصد) در این اعتصاب‌ها بسیار بالا بوده، و دولت مکرون مدام برنامه  «اصلاحی » خود را تغییر می ‌دهد و به ابهام و مناقشات موجود در پارلمان دامن می ‌زند. در سال ١٩٩۵ ترسایی اعتصاب ‌هایی که هفته‌ های متمادی فرانسه را فلج کرده بود، آلن ژوپه نخست ‌وزیر وقت را واداشت دست از برنامه تغییر مزایای کارکنان راه آهن بردارد.
کارگران اعتصاب ‌کننده راه‌آهن با دانشجویان همکاری می‌ کنند و اقدامات آنها همراه شده با اعتصاب ‌های دیگری در بخش ‌های عمومی و خصوصی، از جمله، پیلوتان شرکت  ایرفرانس، کارگران شبکه برق و گاز و کارکنان جمع‌آوری زباله که خواستار یک بخش خدماتی ملی و عمومی برای جمع ‌آوری زباله‌ ها هستند. فراخوان ‌های متعددی هست برای اقدامات هماهنگ در آینده نزدیک، و چندین و چند تاریخ مشخص شده برای مبارزات مشترک و همگرا بین کارگران و دانشجویان.

کنفدراسیون عمومی کار فرانسه  (CGT)، یکی از بزرگ‌ ترین کنفدراسیون‌های اتحادیه‌ های کارگری، برای ١٩ اپریل فراخوان اعتصاب عمومی داده تا کارگران بخش عمومی و بسیاری دیگر را گردهم جمع کند که از طرح ‌های لیبرال ‌سازی دولت مکرون متضرر شده‌اند (به همه این ‌ها می ‌توان سیاست‌ گذاری‌ های مهاجرتی سخت ‌گیرانه و قوای نظارتی سرسختانه‌ای را افزود که اقدامات «ضد تروریستی» آغاز آن بود). وانگهی، هم ‌اکنون مبارزه‌ای در جریان است حول محور اخراج نظامی ‌و افرادی که زمین‌ های نوتردام را اشغال کرده بودند و تلاش برای تخریب خانه‌های آنها (جنبش «د فاع از منطقه» یا Zone to Defend که با عنوان ZAD شناخته می ‌شود). منطقه‌ای خودمختار که به‌ طور جمعی اداره می‌ شود و نه ‌تنها موفق شده از زیر یوغ دولت فرانسه و طرح آن برای تسخیر زمین‌های این ناحیه و ساخت فرودگاهی در آن بدر‌آید، بلکه یک جامعه خودگردان جمعی تاسیس کرده است. اگر نماینده گان منتخب فرانسه تصمیم دارند از بالا جنگی علیه خود مختاری پروژه «زاد» راه بیندازند، بسیاری می ‌پرسند آیا زمان قیامی از پایین و خود مختاری (ZADification)  فرانسه فرا نرسیده تا با ریشه‌ کن ‌کردن حاکمان فعلی آنها را که در سودای حکومت بر مردم‌ اند از صحنه بدر کنیم؟
هر بزنگاه تاریخی ویژه گی‌های خاص خود را دارد، و تفاوت‌های بسیاری هم بین فرانسه ٢٠١٨ و ١٩۶٨ وجود دارد. البته با توجه به اینکه دانشجویان و کارگران در سرتا سر کشور به پا خاسته‌ اند، مبارزه مشترکی علیه خصوصی‌ سازی بی‌امانِ جهان در جریان است که روز‌به ‌روز افراد بیشتری را گرد خود جمع می ‌کند، و همین نکته مسایل فوری و فوتی درباره آینده و نیز گذشته‌ای که می‌ خواهد تغییرش دهد پیش می‌ کشد. اتفاقاتی که الان در حال وقوع است می ‌تواند به سیاست تسکین‌ بخشی و آرام ‌سازی موقت بینجامد، دولت فعلا طرح‌هایش را متوقف کند و امتیازهای کوچکی به مخالفان بدهد، به این امید که فعالان سیاسی بعد از هفته‌ ها اشغال دانشگاه‌ها و فضاهای عمومی و حمله‌ های پولیس خسته و مانده شوند و این امتیازات را نماد موفقیت خود بدانند. ضمنا با سیاست تسکین‌ بخشی به ماه‌های خاموش تابستان نزدیک می ‌شویم، چون معمولا آتش جنبش‌ ها در فرانسه حول ‌و‌حوش ایام تعطیلات جون و اگست سرد می ‌شود، و دولت هم این نکته را خوب می ‌داند.
بنابراین چه زمانی بهتر از الان برای شدت ‌دادن به مبارزات کنونی، بسط راهبردهای جدید و جلوگیری از عقبگردها و شکست‌هایی که به کرات در گذشته اتفاق افتاده‌اند. اگر کار این جنبش به اینجا برسد که در وهله اول بر تغییرات جزیی نظام آموزشی و بخش دولتی تاکید کند، یا اینکه صرفا بر مکرون و سیاست انتخاباتی متمرکز شود، مسلما افق دید آن محدود و توقع آن پایین خواهد بود. تازه اگر هم چیزی تغییر کند، دیر یا زود اقدامات مشابهی راه می‌ افتد، شاید فقط اندکی متفاوت در شکل ‌و‌شمایلی دیگر. ولی اگر برنامه بسیج نیروها در راه ساختن جماعت‌هایی بدیل برای آموزش عمومی انتقادی، حمل ‌و‌نقل عمومی رایگان و متناسب با محیط زیست، و نیز سایر خدمات اجتماعی که به‌ طور جمعی اداره می ‌شود، سازمان ‌های سیاسی و انجمن‌ های مستقل باشد، در آن‌ صورت با شروع آینده‌ای روبه ‌رو خواهیم بود که از لنگر رکود گذشته رها شده، مبارزات مشترک و همگرا فقط حول یک «محتوای خاصِ» «فورم عامِ » سرمایه‌ داری معاصر در فرانسه به هم نمی ‌پیوندند بلکه حول «خود این فرم عام» گرد هم می‌آیند که محتوای آن همواره تغییر می ‌کند. با چنین مبارزاتی می ‌توان نظم اجتماعی نویی ساخت ( چنان‌که همین الان بسیاری ساخته‌اند ) که در آن مقاومت‌های موضعی و واکنشی در برابر طرح‌ های خاص جای خود را به سازماندهی جمعی فعال و ساختن کمون‌های ضد سرمایه ‌داری می‌ دهد که در سال‌های آتی رشد و‌نمو می‌ کنند و ادامه خواهند یافت. با بسیج همه سازمان‌ها و انجمن‌های نقاد موجود ( و بهره‌ گیری از تجارب تاریخی همچون جنبش شب ‌خیزان، اعتراضات علیه قوانین کار نولیبرال فرانسه، حمایت سازماندهی ‌شده از کارگران بی‌اوراق ) چنین جنبشی می ‌تواند با جنبش‌های خارج از فرانسه در هم آمیزد و یک جبهه بین‌المللی از جماعت‌های ضد سرمایه ‌داری هماهنگ با یکدیگر به بار آورد.
هنوز معلوم نیست از طرح‌ های ضداتوپیایی مکرون برای بازپس ‌گیری روح ۶٨ در راستای اهداف مدرن ‌سازی لیبرالی چه در بیاید، ولی هرچه هم در بیاید، همین الان سیاستی مبتنی بر تغییر شکل و احیای رادیکال ۶٨ با قدرت تمام جلو این طرح‌ ها را گرفته، سیاستی که بسیاری امید دارند می ۶٨ را پشت‌ سر بگذارد ( شعارهایی مثل « کاری می ‌کنیم آرزو کنید این هم به کوچکی می ۶٨ باشد» یا «گورپدر ۶٨» همین الان سرزبان‌ هاست). ولی هنوز چیزی معلوم نیست. حال سابقه آموزش سیاسی همه فعالان جنبش با فوریت وضعیتی مواجه خواهد شد که در آن بالاجبار باید خود را عیان کند. هرچه نباشد، گذشته تنها در آینده حقیقتا به حیات خود ادامه می ‌دهد، یعنی در آینده کاملی که به آن خواهد رسید. بهترین شیوه بزرگداشت می ١٩۶٨ترسایی  نه فقط احیای آن ، و به عبارتی بازگرداندن آن از میان مرده گان بلکه پشت ‌سرگذاشتن و فراروی از آن است. با بیرون‌ کشیدن آن از مقبره تقدیسی که نثارش می‌شود و تبدیل آن به یک تحول حی ‌و‌حاضر، می ۶٨ تنها همان چیزی خواهد بود که در آینده کامل خود بعد از ٢٠١٨ ترسایی به آن خواهد رسید./ص م/ برگردان ازرحمان بوذری

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴/ ۱۸ـ ۲۰۰۴

 

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

  استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.