قلب افغانستان آماج جنایات علیه بشریت

 

تروریستان شریر بین المللی به تعقیب جنایات قبلی شان بخاطر اثبات نامسلمان بودن شان ماه عبادت و طهارت روزه را با جنایت هولناک در ولایت خوست آغاز؛ و با تداوم کشتار مردم مظلوم در سایر محلات ، امروز بار دیگر با جنایت هولناک تروریستی ، کربلای خونبار را در شهر کابل تکرار و قلب حزین افغانستان به عزا نشسته را خونین و داغدار ساختند  .

در مطابقت با تمام معیار های حقوقی، موازین قبول شده حیات مدنی و دینی، این بربریت، تجاوز بر والاترین ارزش های انسانی و مدنی بوده و قتل انسانیت میباشد و باید بمثابه جنایت دهشتبار « جنگی » ، « ضد بشری » و « علیه بشریت »  بطور گسترده درمقیاس ملی و بین المللی مورد نفرت قرار گرفته؛ و تدابیر عاجل بخاطر گرفتاری و محاکمه جنایتکاران اتخاذ و سازماندهنده گان و دولت های حامی آنان در فهرست سیاه سازمان ملل متحد درج ومورد تعزیرات شدید بین المللی قرار گیرد.

 مطابق به تمام معیار های حقوق بین المللی از کنفرانس لاهه (۱۹۰۷ م )، تا اساسنامه نورنبرگ، دیوان جزایی بین المللی، دادگاه لندن و کنوانسیون های چهارگانه ژینو (۱۹۴۸ م)، این عمل جنایتکارانه که «بشکل هدفمند» و «از قبل پلان شده» صورت گرفته در کتگوری «جنایات: جنگی، ضد بشری و علیه بشریت» مسجل گردیده است.

مطابق کنوانسیون های یاد شده ژینو: «جنایات جنگی شامل تمام موارد نقض حقوق بشردوستانه در منازعات و درگیری های جنگی می شوند و جنایات ضد بشری اعمال پراز قساوت برضد انسان ها کشتار گروهی و تعرض بر سلامت جسمی و اخلاقی انسانان را احتوا می نماید».  

در همچو موارد که وقوع « جنایت علیه بشریت و جرایم جنگی و ضد بشری »، اظهر من الشمس است، موارد الزام حقوقی بر مجرم، سازمان عامل و دولت حامی، از طرف مراجع مسوول وارد شده می تواند.

در برابر این مصیبت ملی که باعث شهادت و مجروحیت ده ها هموطن عزیز  که مرگ « انسانیت  » به نمایش گذاشته می شود  و مردم مظلوم ما از طبیعی ترین حق شان ( حق حیات ) محروم می گردند ، چه می توان کرد؟

تقبیح و محکوم ساختن متحد المال و یا به سبک و سیاق سیاست بازان عوام فریب، مزورانه با استدعای  اصلاح قاتلان سفاک و متکرر، اکتفا کرد؟

هشدار و زینهار إ

ای ملت از برای خدا هوشیار شوید إ

گوسپندی برد این گرگ مزور همه روز

گوسپندان دیگر خیره در او می نگرند

کارد به استخوان رسیده و دشمنان تاریخی افغانستان، پلان نابودی این سرزمین رامتحقق می سازد. افغانستان در دایره شیطانی محورهای شرارت منطقه  و جهان و در گرداب طوفان زای کشمکش رقبای سیطره جو وجهانخوار دور جدید بازی های بزرگ و مسابقه جیوپولیتیک و نیابتی منطقه یی و جهانی کماکان بخاک و خون کشانیده میشود.

در یک بازی بسیار پیچیده و مرموز و مافیایی که مخوفترین اشکال بنیادگرایی « اسلامی» بمثابه ابزار آن استخدام گردیده است، افغانان را از اساسی ترین حق طبیعی، یعنی حق حیات، حق داشتن کشور و اعمال حق حاکمیت ملی و حق گذار بشاهراه تمدن محروم می سازند، تا سرزمین افغانان لانه تروریستان، کشتزار مواد مخدر، عمق استراتیژیک و معبر ورود به آسیای میانه مورد استفاده قرارگیرد. مقابله با ارواح خبیثه و سونامی خوفناک بنیادگرایی « اسلامی » و شرارت پیشه گان تروریست، مستلزم یک منشورملی است تا بخاطر دفاع از حقوق یاد شده یی مردم و وطن، ترور و تروریزم بمثابه دشمن مشترک هست و بود افغانستان اعلام و مورد نفرت ملی قرارگیرد. تروریست و قاتل قوم و مذهب ندارد و دشمن تمام مذاهب و اقوام با هم برادر و برابر افغانستان میباشد.

تکرار مصیبت ملی نباید با تکرار عزای ملی جواب گفته شود. بخاطر دفاع از حق حیات و زنده گی مردم ،  باید رمضان خونین  و این چهارشنبه سیاه را به  روز رستاخیز ملی و نقطه پیوند ملی مبدل ساخت و با چنگ زدن به وحدت ملی که هست و بود افغانستان در گرو آن است، بخاطر تن آغشته بخون مادر وطن وفاق و اشتراک گسترده ملی را برای دادخواهی حقوق افغان و افغانستان سازمان داد.

چشمداشت از اجانب و به اصطلاح جامعه بین المللی که مسوولیت اخلاقی شان در قبال تراژیدی خونبار افغانستان که معلول و محصول مداخله خارجی بوده ، واضح میباشد. اما در احوال افتراق ملی و فقدان اقتدار ملی، وجاهت و اعتبار ملی یک سرابی بیش نخواهد بود.

بدون موجودیت عامل نیرومند داخلی که همانا دولت مقتدر ملی و متکی بر حاکمیت قانون و قوای مسلح ملی و غیر تنظیمی و قومی، هیچگاهی مقابله با احوال اسفبار جاری ممکن نمی گردد.

هرگاه حاکمیت قانون وجود می داشت در همچو حوادث خونین در گام نخست باید مسوولین درجه یک  « حکومت وحدت ملی »   مورد استجواب و بازپرس قرار گیرند و ستون پنجم که زمینه سازی  وقوع این فاجعه را نموده، مشخص گردد.

یک دولت کارا، دستگاه دیپلوماسی مسوول و فعال می تواند  رسالت دفاع و داد خواهی از حقوق مردم و وطن را در مقیاس جهان مطرح و به شورای امنیت سازمان ملل متحد عارض گردد.

دیگر از کفر ابلیس معروف تر است که پاکستان مرکز تروریزم و دولت آنکشور حامی تروریستان میباشد و ببرکت سیاست های کجدار و مریز امریکا و انگلیس روز تا روز گستاخانه تر عمل می نماید. باید اذعان داشت که در اوضاع وخیم و پیچیده کشور گسیل بیش تر عساکر امریکایی به افغانستان حل مشکل نبوده و نخواهد بود بلکه اتخاذ یک سیاست روشن و شفاف دولت امریکا در برابر دولت پاکستان، بحیث محور شرارت منطقه وی و حمایت و تقویه تروریزم بین المللی، موثر تر خواهد بود.

دوسیه پاکستان بنابر همین دلایل میتواند در شورای امنیت ملل متحد، بر وفق فصل هفتم منشور و متکی بر اصل United nations sencations بحیث مرکز تروریزم و دولت آنکشور بمثابه حامی تروریستان بر طبق اصل Legal settlement sancation  مورد تعزیرات قرارگرفته و بحیث یکی از محورهای خطرناک شرارت با تحریم ها مواجه گردد.

هرگاه پارلمان ممثل اراده ملت وجود می داشت، طرح این سوال مبرمیت خاص دارد که این همه پیمان های ستراتیژیک و بخصوص با ایالات متحده امریکا، چرا تطبیق نمی گردد. بر اساس عرف حقوق بین المللی قرارداد های که ضمانت اجرایی نداشته و مرعی الاجرا نگردد، (کان لم یکن) پنداشته می شود. Pact Sunt Sarwanda همان اصل حقوقی باستان است که درحقوق بین المللی معاصر نیز ماهیت و اهمیت قرارداد ها را توضیح می دارد.

این دیگر مضحک می نماید که امریکا با افغانستان پیمان استراتیژیک دارد و توسط متحد « پیمانکار» آن سلاخی می گردد. وقت آن رسیده است تا  دولت های غربی با معیار و برخورد دوگانه با تعریف ترور و تروریزم و تبعیض خون افغان ، عراقی  و ... با شهروندان مانچستر ، پاریس و ... وداع نماید . 

انجمن حقوقدانان افغان در اروپا با احساس مسوولیت در قبال افغانستان و تراژیدی خونبار مردم به عزا نشسته ما، این اعلامیه را بخاطر دادخواهی و بلند کردن صدای اعتراض به تمام نهاد و مراجع افغانی و بین المللی ارایه می نماید و از هموطنان عزیز و نهادهای افغانی متمنی است تا با قلم و قدم بخاطر دفاع از حقوق مردم  و افغانستان که قربانی تروریسم است ، اشتراک مساعی نمایند.

با حرمت

هیات اجراییه انجمن حقوقدانان افغان در اروپا

چهارشنبه ۳۱ می ۲۰۱۷

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۷ـ ۰۱۰۶