« بمب مــادر »

نا بسامانى به گيـتى بين که پيکــر مى کشد
هر ابرقدرت به نحوى و سريع تر مى کشد

بسکه وضع و حالت دنياست يکسر منقلـب
چند خدا نا ترس و ظالم يک برابر مى کشد

هر کى آمد چور و ويران کرد ملک ما و تو
مردم مــا را مگــر تــا روز محشر مى کشد

ازبک و پشتون و تاجک جمله را اکنون نگر
اجنبى چون غـول وحشى يک برابر مى کشد

سياه ترين قدرت به گيتى باشد امريکا بـدان
با دوا و مـرحم اش ، در بين بستـر مى کشد

چشم خــود را دوخته بر ثروت مشرق زمين
با طماع حرص و آز پوچ در سر ، مى کشد

هــــر زمانى نفع مــــادى و سيــاسى را که ديد
گاه به نرمش، گاه به سازش، گاه بدتر مى کشد

توده هــــاى کار و هستى آفــرين را در جهان
ميکند سرکوب و خوار و زار و ابتر مى کشد

روس آمــــد در وطـن فـــرياد سر دادند همى
کو به قصد بحــرهنـــد از حد فزونتر مى کشد

از چنين اوضاع نارام سود جست و بهره برد
داد زد ، فرياد کرد و گفت که کافـــر مى کشد

چند رهبر را گرفت آغوش و پول داد و سلاح
اين زمان هر هفت شانرا جمله يکسر مى کشد

دى به نـام کمونيست کشتند اولادى وطــــــــن
حال به نيرنگ تروريست جمع ديگر مى کشد

جملـــه پرچم هـــاى گيتى را به مــا افـــراشتند
تحت نــــام اينکه « القاعده » ستمگر مى کشد

آن جنايتکار« اسامه » را چو فرزند پروريــد
حال براى قلع و قمع اش تا بــه خيبر مى کشد

آنکه مى آموخت درس قتل و غارت بين چسان
از قضا  بر عکس مــربى را فزونتــر مى کشد

هر کى واک و اختيار خود به غير تسليم کرد
از يهودى تا نصارا ، گبـر و کافــــر مى کشد

کشت و خون آسان نباشد ليک امروز از قضا
رهـــزنان و مفسدان را بين که فر فر مى کشد

اين چه کشتن کشتن است يـــاران امروز در وطـن
جنگ طلب در هر کجا چـون مـور و کفتر مى کشد

با بم و هـــــاوان و راکــت اين جنايـــت پيشه گان
مــردم نـــادار و مسکيـــــن را سـراسـر مى کشــد

در فـراه و کنـدز و پکتيا و ننگرهــار و خوست
با تفنگ و توپ و راکت ، زور و دالر مى کشـد

«  واعظى » فرياد مکن ترسم ترا دونالد ترامپ
بعد ازين با انفجـار  بمب «  مــادر  » مــى کشد

( زبير واعظى )

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۷ـ ۱۴۰۴