ازصفحات سراج التواریخ : دولت خداداد افغانستان

احسان واصل


وقتی سراج التواریخ رابه خوانش می گیری ، انگار که نشستی وفلم دلچسپی را تماشا می کنی، انسان را می برد به آن دورهای وطن آبایی؛  ما وقصه های بزرگان ما در شب های زمستان . اینکه چگونه این دولت خداداد اداره می شده  درحالی که درآن زمان تلگراف ، تلیفون، موتر های پُستی وغیره وسایل ابتدایی موجود نبود . «  پوسته» یا نوشته و سندی بدست فردی سپرده می شد وآن شخص فرسخ ها راه می پیمود شب ها درسرای ها و یا هم در مساجد می گذشتاند و پس ازاعاشه خودش ، اسپ و یا الاغش بعد راه را پیش می گرفت وتا اینکه آن سند بدست امیر می رسید شاید ماه ها می گذشت . درآن زمان آمرین ولایات هم صلاحیت چندانی نداشتند وهمه مسایل خورد و بزرگ را شخص شاه(حضرت والا) اداره می کرده ، نامه های رسیده داخلی و خارجی را جواب می داده وچه بسا مردمانی که تا رسیدن جواب ازبین رفته اند و یا پا به فرار نهاده اند؛و یا مسایل مهم کشورکه تا رسیدن جواب، هرکس موضوع را به میل خودش «  حل » نموده باشد . از آن جمله مسایل خط دیورند در زمان امیر عبدالرحمن است که فیض محمدکاتب ثبت نموده است و بارها این موضوع رخ داده که هردو هیات بالای موضوعی اختلاف پیدا نموده اند و بنابر نداشتن صلاحیت لازم توسط نامه به « حضور والا » نگاشته ونظرامیر را تقاضا نموده اند و دربسا موارد امیرهم جوابی ارایه داشته که حاکمان ومسوولین امور بار دگرجراات نکنند درزمینه نامه بنویسند ویا درزمینه اظهار نظر نمایند.
***                      
درمقدمه سراج التواریخ می خوانیم « علامه فیض محمد کاتب درجلد چهارم موفق شده است تا تصویر واقعی ازاقوام و قبایل مردمان این کشوربا یکدیگر ودادوبیداد وامتیازو محرومیت و تعصب وخشونت و برده گی و بنده گی وآقایی و سروری وغارت و تاراج و تجاوز به عنف تا انواع فسق و فجور وعشرت جویی هاوکامروایی هاوناکامی ها وفساد و تباهی و رشوت خواری و دو رویی ونفاق وخود کامه گی حاکمان وعمال آنان و تصرف اموال و املاک و خانه و کاشانه دیگران و کوچ اجباری و مهاجرت های بی فرجام و فرمان های غیر قابل اجرا... به دست بدهد. هرچند هیچ یک ازموارد فوق ممکن خوشآیند  فرزندان امروز پدران دیروز نباشد، اما واقعیت وحقیقت دارد.»
برخی از قسمت های که برای شما شاید دلچسپ باشد وتا حال جایی نخوانده باشید وبرای بنده امکان تایپ آن میسر باشد، انتخاب کرده وبا شما شریک میسازم:
***
وقایع ماه جمادالاخرای سنه ۱۳۱۴ هجری قمری (مطابق ۱۲۷۵شمسی-۱۸۹۶م)

منازعه مردم تروه ولوانه  بر دیمه زار کوه سراغر:

وازسوی دیگر درتضاعیف واقعیات مذکوره این سال، جهان خان نام ساکن مواضع لوانه درماه حمل به عزم زراعت دیمی، درحدود شمال کوه سراغر،راه گردش برگرفته وچند تن ازمردم ترکی سکنه موضع تروه با پیاده گان ساخلو مقیم محافظ  خانه واقع خضرچاه ، او را ازگشت وککشت مانع شدند وازآنجا مجبوراٌ رانده گفتند که جانب جنوب کوه سراغر، حق و حصه افغانستان و شمالش به طریق اولی ازدولت ومملکت متبوعه ایشان است. پس درتمامت شمال آن مردم لوانه رااجازت زراعت داده نشده و نمی شود، واو ناکام برگشته نزد ارچر نام انگلیس شکایت نمود. واومردم لوانه را از زراعت درآنجا بازداشته فرمود که تا خودم آنجا را مشاهده و معلوم نکنم که حق و خاک کدام یک ازدولتین است، اقدام به زراعت نکنند. چنانچه آنجارا دیده یا ندیده به سردارگل محمدخان حاکم ارگون نوشت که : « شما درهنگامی که به کاریز قمرالدین بودید،آنجا رامشاهده  وعلم حاصل نمودید که زمین های که خان جهان قصد زراعت آن را دارد،از خاک منصرفه دولت انگلیس است.  باید درسال آینده مردم لوانه [را] از زراعت آنجا ممنوع  وازحق خود محروم نشوند وامسال ازقلت باران وممانعت مردم تروه و ترکی اگرچه مساعد برزراعت نشدند، پس ازاین باید بکارند.» وسردارگل محمدخان درپاسخ این مکتوب اورقم کردکه: « درحدود وقت تعیین حدود خود شما راه مشاهده تا وضع تروه پیموده حاضر بودید که کپتان مکمهان درکاریزقمرالدین به خصوص این زمین گفت وشنود زیاد نمود تا که حدود تروه ترکی ولوانه منقسم ومحدود شده خط فاصل قرار داده اند. بعد خط فاصل ازتروه ترکی خارج وجانب کوه سراغر وازآنجافرود واز دشت واقع سمت شمال ومغرب گذشته تا خضرچاه کشیده شد و دراین جا مردم لوانه و ترکی باهم منازعت کرده، یکی ازخود دیگر ازخود می گفتند ومردم ترکی سه دهنه قنات جاری ومزارع دیمه کاری را با سه دهنه قنوات مخروبه، که همه دراین سوی خط فاصل به جانب خاک افغانستان اتفاق افتاده اند، ملک وحق خود گفته اظهار کردند که از اراضی ملکیه ماست وجانب خاک مقبوضه انگلیس رفته اند، وما ازحق خویش نگذشته کسی راپیش نگذاریم که دست تملک و پای تصرف دراز نماید ومکمهان ازاین اظهار وحق خواهی آنان درشگفت آمده، ناچارخط  فاصل و تعین حد آن جا را لفظاً با اشاره انگشت نموده  لساناً اقرار کرد که هرقدر دیمه زاری که ازمردم ترکی درجانب خاک متصرفه دولت انگلیس داخل آمده باشد، ازحق خود محروم نمی شود و نه این خط فاصل مانع و قاطع حقوق جمعی ازمخلوق خدامی گردد و هرآیینه هرکس مالک حق خود است وتا این جا به ارچر رقم  نموده و درذیل آن نوشت که شما نیزمردم لوانه رامفهوم بسازید که بدون استحقاق مزاحم حال رعایای افغانسان نشده، دست تصرف به اراضی متملکه ایشان نگشایند.» ونقل این مکتوب خود وارچر را سرا پا ارسال حضور والانموده استدعا کردکه منصور خان حاکم مقر که در وقت تعیین و تقسیم حدود با مکمهان انگلیس حاضر بود درکابل است، ازاین رقیمه ارچر به او اعلام و امرشد که ازمردم  ترکی محکومه خود تحقیق و تفتیش نموده وعلم حاصل کرده  معروض حضور بدارد و کارکنان حضور از این عریضه سردار گل محمدخان، منصور خان را احضار فرموده ماجرای زمان تعین وتقسیم حدود آنجا را بپرسیدند و او اظهارکرد که درموضعی مردم تروه ولوانه با هم منازعه ومقاوله نموده، هر یک افزون ازحد مستحقه خود خواهان شدند تا که مذاکره به مشاجره منجر شده، در پایان کار، به صواب دید مکمهان و سردارگل محمدخان قرار داده شد که مردم تر کی قران مجید را با خود برداشته  تا نقط ای که آنرا حد و حق خود  ومفصل ومقطع جانبین می دانند رفته بایستند ومردم لوانه  قبول این قرار داد کرده، بعد مردم ترکی با کلام الله شریف تاجایی رفته بایستند وگفتند  تا این جا حق وملک ماست. سپس خط  فاصل ازآنجا راست ومستقیم کشیده وحد طرفین ازهم مفروز شد. وحضرت والا در روز بیست ونهم جمادی الاخری، این اظهارمنصور خان حاکم مقررا به سردار گل محمدخان رقم فرمو دکه : «  کسانی ازمردم ترکی را که دعوی حقوق بدان سوی خط فاصل دارند، گسیل کابل کند تا ازایشان ومنصور خان باالمواجه والمثافهه علم حاصل نموده ؛ بعد سررشته  و دستورالعمل کافی به ایشان داده شود که قاطع نزاع باشد .» و در ذیل این دیمه به سردار گل محمد خان رقم فرمود که: « ازاین که درپاسخ ارچر نوشته اید که مکمهان گفت این خط قاطع ومانع  حقوق جمعی ازمخلوق خدا می گردد معنی آن چیست ؟

اگرچنانچه درهنگام تعیین و تقسیم حدود جایی ازحق رعایای افغانستان درآن طرف خط  فاصل یا ازحصه مردم رعیت دراین سوی خط اتفاق افتاده و درعهدنامه آن را معین کرده نوشته باشید، البته صحیح  و درست گفته می شود و برطبق آن هریک از رعایای جانبین متصرف مزرعه محقه خود می گردد؛  و اگر درعهدنامه  مرقوم و معلوم نباشد و حدود جانبین به واسطه خط فاصل ازهم مفروز وحق هریک معین گردیده باشد، پس چگونه این عبارت را نوشته که خط فاصل قاطع و مانع حقوق جمعی ازمخلوق خدا می شود؟ یعنی خط فاصل اعتبار کاملی ندارد وهروقت که باشد پس ازتعیین وتصفیه حدود اگر کسی دعوی حقوق خود را درآن طرف یا این طرف خط بکند مستحق است باری چون خط فاصل حد وحق هرکدام از دولتین و رعایای جانبین رامعین ومفروز ومنصل کرده است کسی مقدور نیست که ازخط عدول وتجاوز نماید وبه جانب دیگران ادعای حق وملکیت کند.» واین رانیز به سردارمعزّی الیه رقم فرمود که : « درمکاتیبی خودکه به انگلیسان می نویسد بدین کلمات نازک دقت وغور نماید، بلکه آنچه راکه به آنان می نویسد نخست اصل مکتوب آنها را ارسال حضور نموده هرچه امرشود  پاسخ ایشان بنویسد. و مجازنیست که ازخودچیزی رقم کند.» وسردار گل محمدخان عذر آن نوشته خود را بدان خواست که ازحکایت زبانی مکمهان که این لفظ را گفته بود، به ارچر نوشتم نه ازخود. خلاصه درپایان کار ارچر انگلیس که ازماخذ غیر صحیح و نااستواراین گفتار رادرمیان آورده بود مختار جانبین نیفتاده، بر وفق نقشه متعهده معترف گشت اما دراین وقت به زبان پلتیکل مغالطه آغازیده به مذاکرات بی مأخذ ازآن پرداخت که به خود معلوم نماید که اولیای دولت افغانستان حدود وحقوق خود را نخواهند دانست تا اگر برطبق تصور او ندانند بعد از تعیین حدود وتمدید خط فاصل نیز اگر جایی را بخواهند به سرقت با خاک مقبوضه دولت متبوعه خود منضم کنند و کسی اعتراض نکند واگر کند حمل برعدم علم ودانش او نمایند. (تتمه جلد سوم صفحه  ۳۳۷)


پ.ن.
نقل مطابق اصل است . ممکن در نوشته سردارگل محمد ویا امیرعبدالرحمن سکتگی های موجود باشد که کاتب عین آنرا نقل کرده است .
 - تروه ولوانه ، خضرچاه ، کوه سراغر : نام محلات مربوط ولایت زابل ( مقر)
-  پیاده گان ساخلو، از زبان ترکی و به سربازانی گفته می شود که به محافظت محلی گماریده شده باشند
 - قنات یا کاریز: آب رسانی برای زراعت ازمحلات پایین به محلات بلند توسط جوی ها و تونل ها را گویند
-  مردم ترکی : شاید منظورقوم تره کی باشد.

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۷ـ ۲۴۰۳