« صدای پای شکستن » یا شیفتگیی گیرا

 

نیلاب موج سلام


اگر خواننده نام نویسنده رمان را پیشاپیش نداند، با خواندن « صدای پای شکستن » درمی یابد که نویسنده آن یک زن است. در حقیقت یک اندیشه گیرای زنانه این رمان را به نگاشت درآورده است. نویسنده مرد هرقدر چیره دست باشد تا روان زن را مطالعه ننموده باشد و زن را با تار و پودش نشناسد، نمی تواند در راستا کامیاب باشد. به گونه نمونه « سنگ صبور » را موشگافانه و به دور از مصلحت پردازی زیر نگرش قرار بدهیم، بی چون و چرا در می یابیم که با زبان مردانه به نوشت آمده است. گونه و کاربری پیوسته دشنام ها در « سنگ صبور» یکسره مردانه اند. نویسنده گاهی پیروز است که بتواند هر کرکتر داستان را در نقش اش به گپ بیاورد. از سوی دیگر « سنگ صبور » نیاز جنسی زن در افغانستان را تنها و بنیادینترین دغدغه زن عنوان می نماید. خلاف « خاک و خاکستر» که بهترین رمان عتیق رحیمی است، « سنگ صبور » رمان قوی نیست. من هر دو را به المانی خواندم.

«صدای پای شکستن» در ۴۲۸ رویه نخستین رمان یزدان هدیه ولی (صاعقه) در خط شیدایی و دلداده گی بیکران آفریده شده است. طرح پشتی کار جناب علومی نقاش افغانستان در امریکاست.

سوژه 

رابعه دختر امام الدین بلخی در یک خانواده کتاب خوان سر برمی افرازد. این خانواده از مزار به کابل کوچیده است. رابعه یی که تمنای فراگرفتن رشته داکتری با استفاده از یک بورس تحصیلی در دانشگاه آکسفورد را دارد و با نمره هایش کامیاب هم است، برای رهانیدن خانواده از یک دشواری کلان اقتصادی تن به فداکاری درمی دهد. حاجی غفاری که رابعه را غیرمستقیم به پسرش خواستگاری نموده بود، ترفندی به کار می بندد. در شب نکاح رابعه و خانواده او را در تنگنا قرار می دهد. بدین گونه رابعه زن چهارم حاجی غفار می شود و در کابل می ماند. خانواده اش واپس به مزار می روند. حاجی غفار پسری دارد به نام بلال که قامت بلند، سرکش،‌ پرمطالعه و مهربان است. خلاف پدر. رابعه هنگام بحث و مناقشه با بلال، دل به او می سپارد. بلال پیش تر از رابعه به او دل باخته است. پسان ترها آفتابی می شود که بلال پسر اصلی حاجی غفار نیست. بل پسر سانگه (زن کلانی حاجی غفار) و میرویس - پسر خان منطقه است. سانگه این راز را سال ها در دل نگهمیدارد و شب جان باختن به رابعه که انباغ و نیز عشق پسرش است، فاش می سازد.

عشق رابعه و بلال افسانه ای و سخت کلاسیک است. زیرا چنین عشقی تنها در داستان،‌ شعر و فلم می تواند باشد. رابعه نماد حضور تضادهاییست از جنس غرور، سخاوت، خشم، حسادت،‌ اشتیاق و فداکاری که پاسخ گویش تنها یک واژه می شود: عشق!
رابعه به بیان دیگر، نام دیگر یک عشق نیرومند و خشم آور است. نویسنده حتا از کرکتر مقابل - بلال یک دلباخته وفادار می تراشد. تا جایی که بلال حتا در اروپا دور از رابعه به همو وفادار می ماند و برای لنزی زیباروی فرنگی آب نمی شود. با آن که لنزی بلال را تا پای جان می خواهد و دستگیرش می گردد بلال در برابرش خنثا می ماند. این جا نیز نویسنده یک عشق آرمانگرایانه را ترسیم می نماید. ساختار حسی و بیولوژیکی مرد اما چیز دیگر می گوید. شمار زیاد مردان می توانند عاشق یکی باشند و با آنهم از سوی دیگری برانگیخته بشوند.

دو ویژه گی

یک ـ  نویسنده در فضای فارغ از جنگ این رمان را نگاشته است. فارغ نگاری خوبی های زیاد به همراه می آورد. از آن شمار او توانسته است خود را روی تم مرکزی ـ شیفته گی و بحث های اندیشه یی متمرکز بسازد.

دوـ خواننده تماشاگر برپایی ادب، محبت و فرهنگ یک خانواده مزاری می شود. زنان خانواده در کنار مردان می نشینند، نظر می دهند و‌ بحث می کنند. امام الدین بلخی برتر می داند دخترش را برای فراگرفتن علم به خارج از کشور بفرستد تا به شوهر بدهد. این پیام، امیدها و فرهنگ از دست رفته را بازمی رساند.

سه کاستی

یک ـ  تغییراتی که رابعه در گونه دید سه انباغ و شوهر مردسالارش وارد می آورد، با سرعت انجام می پذیرند و خوشبینانه اند. این شتابنده گی با فضا و سیستم سنتی خانواده گی حاجی غفار جور در نمی آید.

دو ـ رابعه با تمامی نزدیکی فکری و عاطفی، تا با خانواده شوهر انس می گیرد، خانواده خود را تا جایی فراموش می کند و چنان غرق نگرانی های فضای خانه شوهر می گردد که تا پدرش با وجود پیوند تنگاتنگ عاطفی با او، درنمی گذرد؛ به مزار سفر نمی کند و سال ها به دیدار خانواده خود نمی شتابد. از این رو، تسلسل منطقی را در این پیوند زیر پرسش می برد.

سه ـ یافتن میرویس زازی، پدر واقعی بلال به ساده گی انجام می پذیرد. در همان روز نخست از روی تصادف پیش چشم های رابعه پیدا می شود و بعد واقعبینانه ندارد.

و اما فرجام داستان

صاعقه فرجام داستان راهوشیارانه هرچند غمیگنانه اما مصلحت آمیز نگاشته است. روی دو دلیل، از نگاه من. اگر چنان نمی شد و رابعه به عشقش - بلال می رسید، پیش روی با فضا، خانه و خانواده، وطن، دوست و بیگانه جور در نمی آمد و بایستی جلد دوم نگاشته می شد. بلال به رابعه نمی رسد. هرگز.

دیگر این که، نمی شود گفت چنین فرجامی خوب است یا بد اما می توان گفت که یک ژانر ادبی آنهم رمان، زمانی گیرنده تر است که دراماتیک و تراژیک پایان بپذیرد.

به یزدان هدیه ولی صاعقه نگارش « صدای پای شکستن » را شادباش می گویم. باور دارم که بیش تر و بهتر از این از او می خوانم.


شناسنامه
صدای پای شکستن
یزدان هدیه ولی صاعقه
ویراستار: محمد حسین محمدی
گرافیک: وحید عباسی
چاپ اول: کابل تابستان، ۱۳۹۳
۱۰۰۰نسخه
۳۵۰ افغانی
ناشر: انتشارات تاک

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱ /۱۶ ـ ۲۷۱۲