گفت وگو با بانو شكیبا كمال نورى ژورنالیست و فعال مدنی

گفت و گو از زرغونه ولی


این بار مصاحبه با یكتن ازبانوان فرهیخته ، شجاع و مبارز رسانه یى كشور، ژورنالیست مبتكر و خلاق ، كارمند فعال جامعه مدنى و مبارزعلیه خشونت در مقابل زنان زجر دیده وستم کشیده اى سرزمین ما که فعلآ در محیط هجرت در کشور هند بسر می برد ، که فعالیت و عملكرد های وى در مبارزه با خشونت علیه زنان با وجودی كه کارفعالیت خود را از وظیفه مقدس معلمى دریکی مكاتب شهر كابل آغاز و بعدآ با همكارى با مجله وزین كلید ، مجله مرسل ، مجله زن و تجارت و مجله زن و قانون و بحیث اولین نطاق زن در رادیوی کلید در بخش برنامه های حكایات و قصه هاى جنگ و گزارشات از زندان زنانه ولایت ﻛﺎﺑﻞ بد ست نشر مى سپرد که كارکردهایش چشمگیرو قابل قدربوده است.
این بانوى فرزانه و روشنگر از جمله بانوان برازنده ایست كه جهت تنویر أفكار و اندیشه های بانوان افغان و مواظبت از حقوق حقه زنان كشور از محبوبیت خاص در بین مردم ما ومهاجرین افغان مقیم در کشورهند برخوردار مى باشد.
پرسش:
كمال مسرت را دارم كه باز هم با یكى از بانوان مبتکر، خلاق ، مجرب و آبدیده رسانه یى و مبارز واقعی خشونت علیه زنان در كشور را با خود دارم . خواهر عزیز شما اگر لطف نموده خود را به معرفى بگیرید.
پاسخ :
اسم من شکیبا کمال نوری فارغ تحصیل دانشكده ژورنالیزم دانشگاه کابل که در سال (۱۳۵۵) هجری شمسی در یک خانواده روشنفکر و تحصیل یافته در شهر کابل دیده به جهان گشودم ، پدرم که یک شخص روشنفکروعلم پرور و فرهنگ دوست بوده همیشه علیه جهل و تحجر و استبداد و خرافات مبارزه کرده و هیچگاه نخواسته تا فرزندانش از نور علم و معرفت بی بهره بوده و در ظلمت و جهل پرورش یابند. بناء یگانه آرزوی من در دوران تحصیل همین بود که در آینده باید یک ژورنالیست فعال ، حق پرست ، ظلم ستیر و صادق باشم تا بتوانم واقعیت ها و ناهنجاری های جامعه خود را خصوصآ زنان را از طریق رسانه ها به مردم کشور خود و جهانیان به تصویر کشیده ، که در این را ه پدرم الگو و رهنماى خوب برایم بود تا به آرزویم نایل گردیدم. پدرم مانند یک دوست، یک رفیق همیشه در کنارم بوده ومن همیشه میخواستم تا مانند پدرم یک مبارز و خدمتگارواقعی برای مردم و کشورم باشم .من هیچ گاه نمی توانم و نتوانستم از حقیقت چشم پوشی نمایم وبه خاطر خدمت به مردم بخصوص زنان واطفال همیشه حوادث و خطرات را قبول کرده حتی به نقاط و ولایات نا امن کشور سفرها نمودم که شاهد حوادث بسیار ناگوار و درد آوربوده ام که بفضل و مرحمت خداوند بزرگ جان به سلامت برده ام .
من همیشه در مناجات و خلوت با پروردگارم شکرگزاری نموده که در دشوارترین حالات مرا نصرت و یاری رسانیده وباز هم سپاس گزار و مشكورم که تا اکنون با گذشت آن همه حوادث خطرناک و مهلك با شرایط سخت مهاجرت در کشور هند تا در کنار خانواده ام می باشم .
وخوشبختی دیگرم اینست که بعد از ازدواج مردی که همسفر زنده گیم است . او هم یک انسان روشنفکر و مترقی همراه وهم قدم با من بوده و هیچ گاه مانع پیشرفت من در زنده گی نگردیده و برای برآورده ساختن آرزو هایم کمک می نماید .

پرسش : شما كه یک بانوى فعال كشور بوده و استید، مى خواهم درمورد کارها و فعالیت هاى که در قسمت روشن ساختن و بیدار نمودن اذهان زنان کشور و مبارزه علیه بى عدالتى هاى جنسى در داخل كشور خصوصآ زنان و كمك به زنان محبوس چه كار ها و وظایف مشخص را انجام داده اید ؟
پاسخ :
از انجای كه پدرمن یک شخص مبارز و پرچم دار بود ، من هم زمانی که در مکتب مصروف فرا گیری علم بودم در آن زمان هم با رسانه های آن زمان همکار بوده و با آمدن گروه های افراطی و جنایت کار که با نام مجاهدین و زیرلوای مقدس اسلام چه جنایاتی را بالای این ملت مظلوم مرتکب نشدند ، که در نتیجه در اثر جنگ های شدید داخلی در سال (۱۹۹۲) مجبور به ترک وطن به کشور پاکستان گردیدیم.
با آمدن در پاکستان بعد از گذشت یک سال همکاری خویش را با روزنامه جنگ در مورد وضعیت مهاجرین افغان مقیم بر پاکستان آغاز نمودم وبعد از ازدواج ام در لیسه کابل مقیم در اسلام آباد پاکستان برای تدریس علم برای دختران و پسران هموطنم پرداختم .
با پیاده شدن حکومت کرزی در سال ۲۰۰۲ ترسایی دو باره به کشور عودت نمودم وهرگز نمی خواستم دو باره وطن ام را ترک نمایم . چون طعم و مشکلات دوران هجرت را در سرزمین پاکستان چشیده بودم .
پرسش :
بعد از سپرى نمودن زندگى رقت بار مهاجرت در پاكستان شما كه دوباره روانه دیار خود ﻛﺎﺑﻞ جان شده اید چه كاركرد ها و كار نامه ها از خود بجا گذاشته اید ؟
پاسخ :
درنخستین گام به کمک دوستان و اقارب ام در مکتب پروژه نمبریك تایمنی که بعدآ به نام لیسه ملکه ثریا مسما گردید به صفت معلم ایفای وظیفه می نمودم. درکنار وظیفه مقدس معلمی با شوهرم و گروپ از همکاران نازنینم که همه شان تا اکنون در قلبم جاى دارند در مجله « کلید » فعالیت های رسانه یی خویش را با ایجاد یک مجله وزین به نام « مرسل » آغاز نمودم ، من در این مجله مسوولیت گزارشات صفحه خبر و صفحه قصه های زنان زندانی را به عهده داشتم . چون مرا به صفت خبر نگار در زندان زنانه کابل نیزمسوولیت دادند تا از چگونه گی وضعیت زندانیان زن گزارش تهیه و ترتیب نمایم. که درنخستین سالگرد مجله « مرسل » رادیوی بنام « کلید» نیز افتتاح گردید که من نخستین گوینده زن در این رادیو بودم.
رفتن به زندان وکار با زندانیان خصوصآ زنان در آن سال خالی ازخوف وخطرنبوده واز ترس و هراس هیچ خانمی حاضرنمی شد که در رادیو گوینده گی نماید چون حکومت فاسد و وحشی طالبان تازه سقوط نموده بود.
درزنده گی رسانه یی من تهدید ها زمانی آغازشد که من حقایق زندان و زنان زندانی را در صفحه زنان زندانی مجله « مرسل » می نوشتم همراه با شوهرم مدت تقریبآ دو سال را در این موسسه وظیفه انجام دادیم. بعدآ من و شوهرم توانستیم یکجا برای زنان تجارت پیشه مجله ای تحت عنوان « زن وتجارت » ترتیب نماییم . شوهرم مسوولیت مجله را بدوش داشت و من بحیث ژورنالست مجله که نظر به لیاقت و شایسته گی وظیفه وی که در میان ژورنالستان مجله داشتم ازطرف رییس دفتر به یک سفر رسمی به کشور ایتالیا اعزام گردیدم. بعد از برگشت دوباره به کارم ادامه دادم اما باگذشت هرروزمخالفین دولت نمی گذاشتند که زنان دراجتماع  کار و فعالیت داشته باشند و ما مجبورگردیدم تا دفتر مجله را مسدود نماییم .
بعد به دفتر مجله اتاق های بین الملی تجارت به صفت ژورنالیست ایفای وظیفه نمودم. در این دفتر نیز با حوادث درد ناک و پر خطر مواجه گردیدم که بعد از مدتی این دفتر را نیز ترک نمودم به خاطریکه من حقایق راافشا می کردم همه با چهره من آشنا شده بودند و درمرض خطرقرار داشتم درآن سال ها نظربه اوضاع کشور زنان بیش تردر بخش رسانه ها کار نمی کردند.
بعدا" مدیریت مجله « زن و قانون » را به دوش گرفتم وبه صفت مدیر مسوول مجله همراه با شوهرم این مجله را فعال نمودیم . مجله چون موضوعات حقوقی داشت مشکلات بسیار زیاد با حقوق دانان وسارنوال ها پیدا نمودیم اکثرآ به دفتر ما سارنوال ها می آمدند که چرا این مضمون را نوشتی و یا چرا این طور؟  که بعد در جریان خبرنگاری ام که نمی توانستم از حقایق چشم پوشی نمایم همیشه محکوم می گردیدم تا بلاخره بعد از چندی کار با این مجله را نیز متوقف ساختم .
پرسش :
برایم دلچسپ است تا از چگونه گى كار تان را با زنان محبوس در ولایت ﻛﺎﺑﻞ معلومات دهید

پاسخ :
در سال ۲۰۰۵ ترسایی کار را در دفتر ( اویک ) به صفت کارمند اجتماعی با زنان زندانی آغاز نمودم . وظایف عمده ای را که در این دفتر انجام دادم نوشتن ( کیس ستوری ) زنان زندانی وایجاد کورس ها ی سواد آموزی وحرفه وی در داخل زندان زنانه بود. دریافت وکیل مدافع برای آن عده زنانی که وکیل نداشتند ، پی گیری دوسیه های زنان زندانی و رفتن به خانه های شان بود ؛ و همچنان برای دریافت سهولت ها برای آن عده اطفال که در زندان همراه با مادران شان بودند. شامل ساختن آنها در پرورشگاه ها ( ماه یک دو مرتبه ملاقات اطفال با مادران شان در زندان ) که کاری بسآ دشواربود . وچندین مراتبه با رفتن به خانه های شان مورد خطر قرار گرفتیم که مدت 5 سال را با عالمی از مشکلات با این دفترسپری نمودم تا بلاخره این دفتر را نیز ترک نمودم . چون روحاً  نآرام بودم وبا جارو جنجال های زیادی مواجه گردیدم.
پرسش:
اگر در مورد سفر هایتان به ولایات كشور تا  اندازه معلومات بدهید زیرا كار با بانوان در ولایات مشكل تر است نسبت به شهر ﻛﺎﺑﻞ بود ؟
پاسخ :
دقیقآ پرسش خوب نمودید . در نخست باید این را یاد آورگردم که بعد ازکار با رسانه ها در دفاترمختلف زنانه مانند :
AWEC –ASJP- NSCO- AWN – AWRC درپست های مختلف کار نمودیم.
برای یک خانم در این شرایط نامناسب بسیار دشوار است تا به ولایات که هیچ گاه امن نبوده ، اگر ولایت آرام بوده از لحاظ امنیتی مگر قریه جات دور دست آن خالی از خطر نبوده ولی من سفر های ولایتی زیادی در ولپرسشی های کابل ولایات امن و نا امن کشور مانند هلمند ، کندز ، پروان ، بلخ وچند ولایت دیگر داشتیم و به خاطربلند بردن رشد ظرفیت و آگاهی زنان کشور در رابطه با تدویر نمودن تریننگ ها ی مختلف مانند جندر، رهبریت مشارکت قطنامه ۱۳۲۵ ، سافت اسکیل ، راپورنویسی و موضوعات مختلف دیگر را برای زنان در کابل و ولایت کشور تدویر نموده ام .
پرسش : آیا سفرى رسمى به خارج از كشور داشتید هدف از سفر تان چه بود ؟
پاسخ :
بلی من سفرهای رسمی و غیررسمی داشته ام وسفر رسمی من که قابل ذکراست در سال ۲۰۰۵ ترسایی به کشور ایتالیا بود که با گروب از زنان تجارت پیشه افغان برای مدت کوتاه عازم آن کشور شدیم . در آن سال من ژورنالست مجله « زن و تجارت  » بودم .
پرسش اخیر :

مى خواهم در مورد مهاجرت تان در كشور هند و كار كرد هاى فرهنگى تان براى مهاجران افغان مقیم هند كمى روشنى بیاندازید ؟

پاسخ :
با گذشت هر روز و هر لحظه زنده گی در افغانستان برای ما چون متعلق به خانواده ژورنالیزم افغانستان هستیم و شما واقف هستید که در این وضعیت ناهنجار و جنگ خانمان سوز با خون پاک چقدر ژورنالیست زمین این کشور رنگین گردیده ، تا بلاخره چون زنده گی ما با خطر جدی مواجه گردید . مجبور به ترک وطن گردیدم .
واز سال ۲۰۱۴ ترسایی بدین سو به کشورهند با خانواده ام که مشتمل از شوهرم و یگانه دخترم می باشدزنده گی می نمایم و در اینجا نیز آرام نه نشسته با ایجاد یک مرکزآموزشی ، بنام E S L به خاطر فرا گیری قرآنکریم ، زبان انگلیسی و دری به کمک شوهر و دخترم مصروف خدمت به مهاجرین افغان بوده ، و از درآمد ناچیز ماهوار این مرکز امرار معیشت می نمایم .
حقیقت اینست که زنده گی در کشور بیگانه خالی از پرابلم و مشکلات نبوده ولی در هند هیچگونه کمک اقتصادی برای مهاجرین افغان از طرف دفتر سازمان ملل وجود ندارد به جز یک کارت رفوجی وبس ؛ و گرفتن آن کارت هم کار ساده نیست به خصوص در این سال های اخیر.

خواهر عزیز و فرهیخته كشور شكیبا جان كمال نورى ! افتخار به شما و كار كرد هایتان جهت روشن ساختن اذهان بانوان و حل مشكلات آنان در شهر ها و ولایات كشورکه با دشوارهاى فروان دست وپنجه نرم كرده و در حل مشكلات زنان واطفال مظلوم ما در شرایط دشوار كشور سرسپرده و شجاعانه رزمیده اید كه كاركرد هایتان باعث افتخار ما و نسل هاى بعدى خواهد بود و تاریخ كشور جسارت شما زنان و مادران پیشتاز را فراموش نخواهد كرد .

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳ /۱۶ ـ ۲۱۱۲