در کنگینه ی زبان

بخش چارده ام

واژ یا واک ویا حرف « ی» و نام های آن  در زبان فارسی 

 

دکتر حمیدالله مفید 

به گفتاورد ویل دورانت پارس ها نظام الفبایی ۳۶ واژی یا حرفی  زبان شان را از مادها گرفتند وبجای الواح گلی از کاغذ استفاده  می کردند. ودر نظام واژی یا الفبای  ۳۶ حرفی فارس ها چهار گونه واژ یا حرف « ی» هستی داشتند.

هنگامی که سبویه دانشمند شناخته شده صرف ونحو قواعد زبان تازی یا عربی را به نام  «الکتاب» نوشت از دو واژ یا حرف « ی»  نام برد. 

۱- یای معروف 

۲- یای مجهول

نخستین تالیف  در باره دستور زبان فارسی  را اگر  کتاب «  منطق الخُرس فی لسان الفرسی»  اثر ابوحیان نحوی   و یاکتاب « حلیه الانسان فی حلیه اللسان »اثر ابن مهنا به زبان تازی  یا عربی بپنداریم  ، نیز از شیوه ای نگارش سبویه  پی گرفته بودند ودر آنها همین دوگونه واژ «ی» بدیده نگریسته شده است.

هنگامی که نخستین دستور زبان فارسی  در اناتولیای ترکیه توسط احمد داعی شاعر سده ای هشتم ونهم خورشیدی  نگارش یافت  وشامل چهار بخش بود  ۱- اسما  ۲-  افعال  ۳-    تصرفات ۴- حروف.  حرف « ی» به پیروی از سبویه به نام های یای معروف و یا مجهول  بدید ه گرفته شده است. یعنی همان قواعدی را که سبویه برای زبان عربی نگاشته بود، در زبان فارسی نیز همان قواعد و ویژه گی  را بیان داشته اند.

افزون بر این ها هنگامی که فرهنگ های جهانگیری و برهان القاطع رشیدی وانجمن آرای ناصری تالیف شدند ودر آنها نیز برگه های چند در باره قواعد زبان فارسی نگاشته شده اند . همین سبک وسیاق وهمین نام های یای معروف و یای مجهول مدنظر بوده است.

به همین گونه است در هندوستان نیز هنگامی که دستور زبان میزان فارسی در ۱۱۶۵ هجری ، مجمع القوانین زبان فارسی ،  کتاب دستور قواعد زبان فارسی ویا جوهر الترکیب توسط منشی سیوارام  پدید آمدند  در آنها نیز  همین ویژه گی های دستوری سبویه به دیده نگریسته شده اند.

به همینگونه در سده های ۱۳ و۱۴ هجری هنگامی که خود فارسی زبانان به نگارش  دستور زبان فارسی پرداختند وعباسقلی فرزند میرزا محمد خان بارگوثی قواعد صرف ونحو زبان فارسی را در سال ۱۲۴۷ هجری  نوشت ویا معلم الاطفال از اخوند احمد حسین زاده (تالیف ۱۲۹۷ هجری ) ویا  نخستین کسی که واژه دستور را برای کتاب قواعد زبان فارسی اختیار کرد  میرزا حبیب اصفهانی   که دو کتاب دستور سخن ودبستان پارسی را در سالهای ۱۲۸۷ و۱۳۰۸ هجری در استانبول نوشت نیز از همین سبک وسیاق سبویه پیروی کرده اند.

در تمام دستور های زبان فارسی که در بالا بیان شد،  تعریف کلی از ساخت زبان  فارسی  واصول وقواعد آن ارایه نمی کنند.  زیرا زبان فارسی از خانواده زبانهای هندو اروپایی است ونباید قواعد وقوانین زبان تازی یا عربی بر‌ان تطبیق شود. از همینرو تعریف وبیان نادرست وناکامل از زبان می دهند. کاربرد اصطلاحات نا مناسب  در دستور های سنتی  وعنعنوی  کاربرد اصطلاح های نابجای تازی یا عربی  که مناسب دستور زبان فارسی نیست ،  چون:  اسم ، فعل ، فاعل ،حال ، مفعول  ، حروف وغیره  ویا حالت های برای اسم ارایه کرده اند ، مانند: حالت فاعلی ، حالت مفعولی ، ، حالت اضافی  وغیره  ویکی هم کاربرد نام « ی» معروف ویای مجهول است. 

 همچنان  دستور زبان نویس های عنعنوی  به این باور بودند ، که  دستور های آنها  ابدی ودایمی اند واز تحول وتغییر زبان جلوگیری می کردند وبه تحول زبان رویکرد نمی داشتند. در اغلب دستور های زبان قدیم رویکرد به زبان نوشتاری شده است وبه زبان گفتاری توجه ی نکرده اند ،  وهر شکلی که به قواعد زبان شان سازگاری نداشته باشد، نادرست می انگاشتند. اغلب   آنها تجویز می دهند وقواعدی وضع می کنند، که گویا با به دیده داشتن آنها مردم از خطا ولغزش باز می مانند، یعنی بجای اینکه بگویند ساخت زبان را باید پژوهید  وتوانایی های زبان  را دریافت ، اساس ونهاد کار را بر امر  ونهی  می گذارند وبه این باور اند ، که دستور زبان قواعد درست گفتن  ودرست نوشتن را می آموزاند. در حالی که کسانی که دستور زبان را هم نمی دانند ، در زنده گی روزمره خود درست سخن می زنند  وهم درست می نویسند.نقص دیگر دستور زبانهای عنعنوی  مسایل تاریخی وهمزمانی زبان را در هم می آمیختند، برای زبان امروزین از زبان شعر ونثر قدیم مثال می آوردند، غافل از آنکه  ، زبان امروز نه زبان شعر است ونه زبان نثر قدیم. دیگر از نارسایی های دستور زبانها بر راه وروش تازی و پیشینه  تحمیل قواعد زبانهای دیگر بر زبان فارسی است . مانند: تحمیل تنوین ، جمع های تازی یا عربی  بر زبان فارسی ،  ویا  نحویان بصری فعل را مشتق از مصدر دانستند  وباور دارند که در  زبان فارسی  مصدر وجود دارد.  وواژه های که به تن ودن  پایان شده باشد  ، مصدر اند ، این مساله سزاوار  اندیشیدن است ، چه آنچه را که سنتی ها  مصدر می نامند  ، خود مشتق اند ، نه محل صدور افعال  ، یعنی اصل صدور فعل ها واشتقاق  سایر کلمه ها نمی باشند اکنون ثابت شده است ، که افعال در زبا فارسی دو ریشه دارند، شماره یک وشماره دوم .  

 چون دستور زبان مطالعه دانشی ومنظم زبان است ، از همینرو دستورنویسان معاصر به بررسی دستور زبان با ویژه گی های خانواده گی آنها پرداخته اند  ، که این گفتمان از این دریچه به دور است ودر آینده به آن پرداخته خواهد شد.

پیش از آنکه به شناسایی واک یا واژ « ی»  در زبان فارسی بپردازیم ، نخست بنگریم  که آوا شناسی چیست ؟

اوا شناسی یک بخش مهم زبان شناسی تشریحی است ، که به پژوهش وفرو کاوی هر گونه آوازی که از دهن انسانها پدیدار می گردد، می پردازد. از اینرو آوا شناسی شامل اصوات سخن یا فونیم شناسی  است ، که به مطالعه وبازشناسی آواز های می پردازد ، که دارای کاربرد  ونقشی ویژه در زبان انسانها باشد  و با کاربرد آنها معنای مورفیم ها وواژه ها از یکدیگر تمایز یابند. این نشانه ها به وسیله ای دهان ودیگر اندامها تولید می شوند وبا نمایش شکل ها ارایه می گردند. در این دانش از اصطلاح های (Phone و Saund )استفاده می شود.   در مطالعه زبانشناسی اواز ها را به نام «فونیم  یا Phonemic system »  یا «واج ، واژ » ویا دانش  صوت سخن  می دانند ودانش پژوهش آوا های زبان مشخص را «فونولوژی » یا «فونیم شناسی »  ویا « واک شناسی » می نامند.

اگر به شناسایی یا تعریف زبان از دید دانشمندان امروزی رویکرد نماییم ، در می یابیم ، که زبان : عبارت از  سیستم اوا ها  و نشانه های پذیرفته  وپیمانی فراگیری همبودگاهی است ،که گوینده گان یک جامعه زبانی  آن را به منظور دانستن وسخن گفتن به کار می برند.

ویا در تعریفی دیگر: زبان بازتاب خرد ادمیست ، که به وسیله  گفتار ونوشتار با کاربرد نظام واژی پذیرفته شده بازتاب می یابد.

زبان در واقع دارای نظام آتی می باشد:

برای شناخت زبان به دستور ویا دانش شناخت زبان نیاز است ، که آن را دستور زبان می نامند.

دستور زبان در حقیقت به چهار بخش نهادین ویا اساسی می پردازد.

یکم: نظام ساختار فونولوژیکی یا آوایی یا Phonemic system.

دوم : نطام ساختار مورفولوژیکی ، یا صرفی زبان یا Morphemic System

سوم: نظام ساختار سنتکس یا نحوی یا علم نحو Syntactic System

چهارم : نظام ساختمان معنایی یا سمانتیک یا دانش زیبا شناسی فراز ها یا جملات یاSemantic System

 بر بنیاد زبانشناسی امروزین ، در دنیا هیچ زبانی بهتر ویا بد تر وجود ندارد ، از ابتدایی ترین زبان همبودگاهی افریقایان تا زبان امروزی انگلیسی  همه از ساختار ومناسبات ویژه وخاصی برخوردارند ، که با آنها می توان افهام وتفهیم کرد.

دستور زبان مطالعه ای علمی  ، شعوری ومنظم زبان  بطور آگاهانه است.

ایدون می پردازیم به نقش واژ یا واک ویا حرف «ی» در زبان فارسی با به دیده داشتن دانش جدید آوا شناسی:

اگر با کمی ژرف به حرف یا واگ «ی»  در زبان فارسی بنگریم  . در می یابیم ، که  این واک هنگام ادا از جایگاه های گوناگون پیدایش آواز می گذرد.  ودر واژه ها یا لغت ها بازتاب می گردد. 

 

واژ « ی» حرف یا  نشانه واژ سی ودوم یا آخرین حرف الفبای زبان فارسی وحرف بیست وهشتم از الفبای تازی یا عربی وواژ دهم از حروف ابجدی است ، در حساب « جمل»  آن را رده گیرند. نام آن « ی» است ودر خط به صورت های زیر نوشته می شود:  « ی» در نخست واژه ها به گونه ای « یار» «یوغ» «یقین» در میانه مانند:« امین» «سیر» نوعی از ترکاری  «شیر» حیوان درنده ، «سیار» « تیار » ودر پایان واژه ها  به گونه ای جدا گانه مانند: «خدای » به گونه ای پیوسته مانند: خالی ، سیالی مسلمانی .

این نشانه ها در تازی یا عربی وفارسی علاوه بر اینکه واژ صامت «ی» است نماینده مصوت «ی» هم است با انکه این دو «ی» از نظر زبانشناسی دو واژ جداگانه اند در تازی وفارسی به پیروی از دستور زبانهای ناقص پیشین یک حرف بشمار می ایند.

شکل اوستایی واژ «ی» yat در فارسی باستان hya hyä در پازند حرف موصول ya است (فرهنگ ریشه شناسی فارسی پاول هورن وهاینریش هوبشمان برگردان دکتر جلال خالقی مطلق ناشر مهر افروز رویه ۴۳۷) 

یای معروف : چی معنی ؟ معروف  ، اسم مفعول (عرف) است که در زبان فارسی یعنی شناخته شده معنی می دهد (نویسنده). خلاف منکر ( منتهی الارب) (انندراج )( ناظم الاطبا)  شناخته شده وشهرت یافته  ونامور ، مشهور (اقرب الموارد) سرشناس نامبردار ، بلند آوازه  چنانی که عنصری گوید: 

چگونه گیرد پنجاه قلعه ی معروف + یکی سفر کند در نواحی لوهر  ویا از تاریخ بیهقی ( چاپ ادیب رویه ۱۸۱ ): «اما حدیث قرمطی به از این باید که وی را بازداشتند  بدین تهمت  نه مرا  واین معروف است .» ویا از ناصر خسرو: پیمانه این چرخ را همه نام است + معروف به امروزی ودی وفردا . ویا در یک بیت دیگری از همین شاعر : گر زی  تو قول ترسا مجهول است + معروف نیست قول تو  زی ترسا .

 آیا  این واژ «ی» شناخته شده است ؟ ودیگر «ی»  ها ویا واژ ها  ناشناخته ؟

 یا« یای »مجهول : به چی معنی ؟ مجهول در زبان تازی به معنی یا چم  جهل است یعنی یای که جهل شده وناشناخته است(نویسنده) مجهول در لغت هر شی نامعلوم را گویند( کشاف اصطلاحات فنون )  نادانسته (غیاث اللغات وانندراج) نت معلوم ونادانسته شده (ناظم الاطبآ )  ونمونه های از آن : از کلیله دمنه بهرامشاهی ): «چه هرچه بر عمیا در راه مجهول رود … هر چند بیشتر رود  به گمراهی نزدیکتر باشد»، ویا سعدی سروده است : اگر بواب وسرهنگان زدرگه هم برانندت + از آن بهتر که در پهلوی مجهولی نشانندت . واز آن ترکیب های آتی ساخته شده اند: مجهول الحال ، مجهول المکان ، مجهول المولف ، مجهول مطلق ،   مگر می شود ، یا را نشناخت؟ چه بی معنی وبی مفهوم !    

اگر با کمی ژرف به حرف یا واگ «ی»  در زبان فارسی بپردازیم . در می یابیم ، که  این واک هنگام ادا از جایگاه های گوناگون پیدایش آواز می گذرد.  ودر واژه ها یا لغت ها به کار می رود. 

از اینرو بهتر است تا واژ «ی» را در زبان فارسی بازنگری کنیم وبر بنیاد پیدایش آواز آن نامگذاری کنیم ، از دید این قلم حرف «ی» در زبان فارسی با درنظرداشت ساختار  «ي» در زبانهای اوستایی وپهلوی چنین تصنیف ونامگذاری شوند بهتر می شود، واگر هم طرف پسند استادان بزرگ زبان فارسی قرار نگیرد، بهتر است تا این نامگذاری ها وتقسیم بندی ها گسترش داده شوند وبا نامهای که ویژه گی این واژ یا واک را بیان بدارد، نامگذاری شوند. از دید این قلم می توان  واژ «ی» زبان فارسی را با در نظرداشت این واژ در زبانهای اروپایی واندامهای پیدایش آواز چنین نامگذاری وتقسیمبندی کرد:

یکم:  « ی» پایه: در واژه های « یار»،  «دیار» ، گیاه ، یما، یک ، سایه وغیره که در حقیقت «ی» پایه شمرده می شود وجایگاه پیدایش آواز آن  صدا از میانه زبان می گذرد وبه گونه ای سایشی بیرون می شود  در این حالت نوک زبان در زیر دندانهای پیشروی سفت می شود آواز یا صدا بیرون می شود. از نگاه آوا شناسی «ی» پایه یا اصلی ترکیبی از دو آواز است که در فونولوژی آن را واکه ای مرکب  یا دفتنگ   می گویند که شکل فونولوژیکی آن «Yä» است .

دوم:  « ی»  کشیده : در واژه های شیر ( نوشیدنی) ، سیر ، وزیر وغیره  شکل فونولوژیکی آن «ie» است ، جایگاه پیداش آن در دهن ، سایشی است  آواز از چاک نای می گذرد ودر میانه زبان در حالی که زبان ، در زیر دندانهای پیشروی چسپیده است  ولب ها مانند خندیدن به دو سوی کشیده می شوند. پدیدار می گردد.

سوم: « ی»  یای کوتاه : در واژه های ستیغ ، دریغ ، شیر( حیوان درنده پادشاه جنگل) . گریز ، وغیره وشکل فونولوژیکی آن «e» وگاهی «ee» می باشد. جایگاه پیدایش آن آواز بدون بندش از چاکنای بیرون ، زبان در حالت عادی قرار می گیرد واز دندانهای پیشروی به دور گذاشته می شود.ودهن  ولبان مانند نیمه تبسم قرار می گیرند.

 چهارم « ی» بلند : در واژه های می (  باده یا همان شراب عربی ) . کی  ) چه وقت ( در برابر پرسش مانند کی می آیید وکی می روید.)، رای (  به معنی دادن رای در انتخابات ) طی ( طی طریق ) سیل ( به معنی دیدن در زبان گفتاری مردم افغانستان )‌ فیر ( انداخت کردن وامواژه انگلیسی از طریق هندوستان در زبان گفتاری مردم افغانستان )‌ ، پیدا ، کیهان وغیره و شکل نوشتاری فونولوژیکی آن نیز از  به گونه واکه مرکب یا دفتنگ   بوده وچنین است «ai» جایگاه پیدایش آن در دهن آواز از چاک نای می گذرد  وبدون بندش در دهن بیرون می شود. وضع لبان باز  ومانند خندیدن است در حقیقت  این واک یا واژ با صدا است . 

پنجم:« ی»  دراز :در واژه های پای ، خدای ، گدای ، این واژ یا حرف نیز به گونه  مرکب  بوده ودر حقیقت از دو آواز ساخته شده است وشکل  نوشتاری فونولوژیکی آن چنین است :«ay» گونه ای پبدایش آن آواز با کمی بندش از بیخ زبان گذشته ولبان مانند حرف (O) بازتر  ساخته می شود .  

این بود دیدگاه این قلم در مورد واژ یا حرف «ی» که پیشکش شد، آرزومند است تا مورد تآیید استادان  دستور زبان وآوا شناسی قرار بگیرد.

 

  بامداد ـ  فرهنگی واجتماعی ـ ۱ /۱۶ ـ ۱۲۰۸