‌‌استراتیژیست ‌های امریکا نگران هستند

گفت ‌وگو با دکتر کیهان برزگر، استاد روابط بین‌ المللی در باره سفر  ابراهیم رییسی رییس جمهوری اسلامی ایران به جمهوری فدراتیف روسیه

 

 

از سوالاتی که همیشه مخاطبان ایرانی درباره روسیه با آن مواجه‌اند، این است که اساسا رابطه ایران و روسیه در چه سطحی قرار دارد؟ از مفاهیمی مانند «اتحاد استراتیژیک» تا  « همکاری راهبردی» یا «مشارکت راهبردی» در این رابطه یاد می‌ شود. شما از چه عنوانی برای این رابطه استفاده می‌ کنید؟
به نظرم هیچ‌کدام. از یک نگاه واقع‌گریانه، منطق روابط دو کشور را باید در قالب «همکاری همه‌ جانبه» تعریف کرد که اصطلاح مناسب ‌تری است؛ به‌ ویژه که با ویژگی ‌های جغرافیایی، تاریخی و سایز قدرت جاری در روابط دو کشور بیشتر سازگار است. به واقع، صحبت از «اتحاد استراتیژیک» با روسیه که بیشتر یک اتحاد نظامی را در ادبیات روابط بین‌الملل به ذهن متبادر می‌کند، با اصل قدرتمند و خاص سیاست خارجی «نه شرقی، نه غربی» در تضاد است که ایران را یک قدرت مستقل منطقه‌ ای تعریف می‌ کند. ضمن اینکه عصر اتحادها و ایتلاف‌ های استراتیژیک به معنای سنتی آن در جهان کنونی گذشته و کشورها دیگر مثل دوران جنگ سرد در قالب بلوک‌ بندی‌ های سیاسی، نظامی و حتا اقتصادی جایگاه خود را در سیاست بین‌المللی تعریف نمی‌ کنند. استفاده از اصطلاح «مشارکت راهبردی»  نیز در روابط ایران و روسیه چندان واقع‌ گرایانه نیست، چون ما اکنون در عصر « دولت‌ محوری» در سیاست بین‌الملل هستیم و به ‌نوعی جهان در حال منطقه‌ ای‌شدن است. در این دوران، تقویت روابط دو‌جانبه یا چند جانبه بین کشور ها در یک منطقه خاص با توجه به اتصالات جغرافیایی و تاریخی در قالب تامین منافع ژیوپولیتیک کشورها در صحنه سیاست منطقه‌ای و جهانی، اهمیت بیشتری می ‌یابد. علت هم این است که مفاهیمی همچون «ایدیولوژی»، «حکمرانی»، «جنگ»، «امنیت» و‌... در ادبیات روابط بین‌المللی تغییر کرده و برخلاف گذشته، اکنون بیشتر در خدمت دولت‌ محوری و افزایش عیار قدرت ملی کشورها تعریف می‌شوند. از این نگاه، سازمان‌هایی همچون اتحادیه اروپا، سازمان همکاری شانگهای، اتحادیه بریکس، حتا ناتو و‌... بیشتر در قالب تامین تقاضاهای ملی و منافع فردی کشور ها تعریف می‌ شوند که بر قدرت کشور های عضو بیفزایند، تا اینکه انتظار بر حمایت نظامی، سیاسی یا حتا اقتصادی صرف از یکدیگر در شرایط بحرانی داشته باشند. برای نمونه، نگاه تک ‌تک کشورهای عضو در سازمان ‌های یادشده به مسایل منطقه‌ای و جهانی، ازجمله مذاکرات هسته‌ای ایران، پدیده مهاجرت، استراتیژی‌های ضد تروریزم، مواجهه با طالبان و سایر بحران ‌های منطقه‌ای، مسایل اقلیمی، موضوعات مربوط به خلع سلاح، حقوق بشر و زنان و‌... متفاوت و بیشتر متمرکز بر درک حکمرانان این کشور ها در مواجهه با این پدیده‌ها در قالب تامین منافع دولت ‌هایشان است. یک نمونه آشکار شکاف بین اغلب کشورهای اروپایی (به‌ ویژه رویکرد المان که روابط سنتی با روسیه دارد با رویکرد انگلیس و فرانسه) و امریکا در مواجهه با بحران اوکرایین و چگونگی برخورد با روسیه در قالب نقش‌ آفرینی ناتو است. بسیاری از کشورهای اروپایی ورود نکردن به بحران سوریه از سوی دولت اوباما را منجر به توسعه نفوذ روسیه و ضعف معادله غرب در میدان‌ های شرق اروپا و به‌ ویژه ضعف امریکا در مقابله با روسیه در شرایط کنونی در نظر می‌ گیرند.


به موازات تلاش مقامات کشور در برقراری رابطه خوب با روسیه، در بین مردم بدبینی شدیدی به روسیه وجود دارد که برخی از آنها از اتفاق‌ های تاریخی نشات گرفته و برخی نیز منشعب از اطلاعات غلط است. همراه با این انگاره منفی، می‌ توان گفت رابطه بین کشورها را نمی ‌توان در یک دسته‌ بندی همیشه گی قرار داد و طبیعتا هر کشوری دنبال منافع خود است؟ در این مورد صحبت کنیم که اکنون منافع ایران و روسیه چقدر متناظر با هم و چقدر متفاوت از یکدیگر است.
تجربه تاریخی به ما می‌آموزد که نزدیکی به قدرت‌ های بزرگ، حال روسیه، چین، امریکا یا حتا کشور های قدرتمند اروپایی، همیشه در افکار عمومی ایران تأثیر نگران‌ کننده و حتا منفی داشته است. اما اصل این است که مخاطب ایرانی آگاه باشد هر توافق و رابطه‌ ای که منجر به گسترش و تعادل در دیپلوماسی، افزایش ارزش استراتیژیک و تقویت بنیه اقتصادی کشو رمان شود، به نفع ایران است. تقویت روابط با روسیه نیز از این قاعده مستثنا نیست. توجه به چند اصل می‌ تواند شاقول تعیین و تشخیص درجه روابط ایران و روسیه برای مخاطبان ایرانی باشد.

نخست اینکه دو کشور حس ناامنی استراتیژیک و تهدید نظامی  (از آن نوعی که نسبت به امریکا دارند) از یکدیگر ندارند.

دوم، آنها در یک‌ سری از مسایل سیاسی-امنیتی منطقه‌ ای و جهانی، از‌جمله مواجهه با گسترش نفوذ امریکا و غرب در مناطق نفوذ سنتی و تاریخی خود، اشتراک نظر دارند.

سوم، مجاورت جغرافیایی و اتصال ترانزیتی بر هم‌افزایی و بنیه اقتصادی این دو کشور می‌ افزاید. البته طبیعی است که هر کشوری به دنبال منافع خود باشد. وجود انگاره‌ های منفی تاریخی بین ملت‌ های ایران و روسیه به دلایل متفاوت نیز یک امر طبیعی بوده و تاریخ روابط بین‌الملل هم پر است از این بدبینی‌ های تاریخی. مثلا بدبینی‌های موجود بین روس ‌ها و چینی ‌ها، بین هندی ‌ها و پاکستانی‌ ها، بین المان‌ها و پولندی‌ها، بین انگلیس ‌ها و فرانسوی ‌ها، بین اعراب و ترک‌ ها، حتا بین امریکایی‌ ها و انگلیس ‌ها که این‌ قدر دم از نزدیکی افکار و روابط می ‌زنند و‌... بر نوع روابط آنها تأثیر می‌ گذارد، اما واقعیت‌ها و ضرورت ‌های وجود و تداوم تعاملات اقتصادی و سیاسی در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی، آنها را به سمت نوعی مصالحه و مدیریت روابط هدایت می‌ کند.
اما مخاطب ایرانی دو نکته مهم را نباید فراموش کند: یکی اینکه این ایران بود که در زمان رژیم شاه بانی اصلی روابط نزدیک با شوروی آن زمان برای ایجاد تعادل در روابط خود با غرب شد. دومی اینکه‌ ایده نزدیکی استراتیژیک بین دو کشور نخست از سوی روسیه و به‌ ویژه شخص پوتین بعد از انعقاد برجام در سال ۲۰۱۵ ترسایی و احتمال گرایش بیش از اندازه ایران به غرب مطرح شد. برخلاف بعضی از دیدگاه‌ ها، روسیه خواهان تداوم تنش در روابط ایران و غرب نیست‌ اما مایل هم نیست که ایران نقطه ورود نفوذ غرب در محیط ژیواستراتیژیک خود در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) باشد. اتفاقا روسیه خواهان حضور یک ایران قوی و مستقل در مرز های جنوبی خود است تا گرانیگاه ثبات و امنیت منطقه ‌ای باشد. جبر تاریخی، ایران و روسیه (و ترکیه) به‌عنوان دولت ‌های ملی-تاریخی قوی را به سمتی سوق می‌دهد که شأن و سطح روابط با یکدیگر را درک کنند و به‌ طور طبیعی از منافع یکدیگر در برابر حضور بیگانه گان دفاع کنند. از این لحاظ، ترکیه هم مخالف سرسخت حضور پررنگ امریکا در منطقه است، چون فضا را برای بازی این کشور در میدان ‌های نفوذ سنتی خود تنگ می‌کند. از این نگاه، گسترش روابط همه‌ جانبه بین ایران و روسیه یک «نیاز متقابل استراتیژیک» است که در سال‌ های گذشته به دلیل همین فضای بدبینی افکار عمومی و البته سیاست حساب ‌شده غربی‌ ها در فاصله‌ انداختن بین دو کشور از آن غفلت شده است. جای تعجب است که با تمام ظرفیت ‌های بالقوه اقتصادی، اتصال جغرافیایی و امتیازات ژیوپولیتیک در حوزه اتصال ترانزیتی و‌... حجم تبادلات اقتصادی دو کشور تا همین چند سال گذشته کمتر از دو، سه میلیارد دلار بود؟ کافی است که کریدور شمال- جنوب که از شهر های تاریخی منطقه قفقاز می‌گذرد و به خلیج فارس و هند می ‌رسد، در روابط دو کشور فعال شود تا حجم تبادلات اقتصادی دو کشور در حوزه ترانزیت کالاها، انرژی، توریزم و... به بالای صد میلیارد دلار در سال برسد.


‌در‌حالی‌ که دولت سیزدهم منتسب به نگاه تمایل به شرق است، شرق از جمله روسیه و چین معادلات منطقه‌ای و بین‌ المللی خاص خود را دارند. شاید بتوان گفت شرایطی که اکنون روسیه در تعامل با غرب به ‌ویژه بر سر اوکرایین از سر می‌ گذراند، تا حدود زیادی از دهه گذشته متفاوت است. این زورآزمایی روسیه و تعامل این کشور با اروپا و امریکا، اکنون می‌ تواند در صحنه بین ‌المللی به نفع ایران باشد یا ایران را در خود حل می‌ کند و به نوعی تهران در اردوگاه مسکو تعریف می ‌شود؟
ببینید تمایل به شرق یا غرب در حوزه روشنفکری و سیاست‌ گذاری کشور مان یک افسانه است و به نظرم مصرف سیاسی داخلی داشته و بیشتر در حوزه نخبه گان و رسانه‌ ها مطرح می ‌شود. دولت ‌ها بنا به تقاضا های اقتصادی و محدودیت‌ های استراتیژیک سیاست‌ های عمل‌گرایانه خود را دنبال می‌کنند. در روند تکامل « دولت ایرانی»، شرق‌گرایی بیشتر مساوی با منطقه‌ گرایی و جبر تاریخی ضرورت تولید قدرت در منطقه، به دلیل تنهایی استراتیژیک در یک محیط ناامن در نظر گرفته شده است. بر همین مبنا، تهران هیچ‌ وقت در اردوگاه مسکو (یا پکن) تعریف نمی ‌شود، چون ایران خود یک قدرت منطقه‌ای و با اعتماد‌ به ‌نفس است. از این نگاه، گسترش روابط کشور مان با روسیه (و چین ) که منطق تقویت چند جانبه گرایی منطقه‌ ای دارد، قطعا بر ارزش استراتیژیک کشو رمان در معادلات منطقه‌ ای و جهانی می‌افزاید. همین الان هم غربی‌ ها از ایجاد مثلث آسیایی ایران ـ روسیه - چین نگران هستند و استراتیژیست ‌های آنها از جمله هنری کیسینجر در مواردی به‌ صراحت به آن اشاره کرده‌اند.
هم‌ زمان باید به این نکته مهم توجه کنیم که نگاه به شرق در ادبیات روابط بین‌الملل بیشتر با رشد اقتصادی و انتقال تکنولوژی گره خورده و بیشتر هم مربوط به چرخش قدرت اقتصادی جهان به سمت آسیا با محوریت چین می ‌شود. خود غربی ‌ها، البته با نگاه متفاوت اروپایی ‌ها و امریکایی ‌ها، تمایل به گسترش روابط با شرق در چارچوب رشد اقتصادی معقول دارند. بدیهی است که در این معادله هر کشوری به دنبال حداکثری‌کردن منافع خود باشد. اما در مورد کشور مان، اتفاقا تبادلات و گرایش به شرق در دولت آقای روحانی تقویت شد‌ ولی موضوع برجام و تحریم‌ های امریکا به‌ نوعی بر تقویت روابط ایران با شرق سایه افکنده بود. اکنون در دولت آقای رییسی تداوم آن سیاست در قالب یک «اصل» مهم در پیشبرد سیاست خارجی ایران نهادینه، سندسازی ( امضای سندهای همکاری ۲۵‌ساله ایران و چین و ۲۰ ‌ساله ایران و روسیه) و عملیاتی می‌ شود.
اما از نگاه دوم، روسیه الزاما در معادله شرق تعریف نمی ‌شود بلکه یک قدرت بزرگ اورآسیایی است که همچنان خواهان تاثیر‌گذاری بر مسایل جهانی و منطقه‌ای در چارچوب منافع ملی خود، البته با یک نگاه جدید است. اکنون نوع جدیدی از « واقع‌ گرایی سیاسی » در رویکرد سیاست خارجی روسیه تقویت می ‌شود که مبنای آن تمرکز بر ایجاد ساز و‌کار های جدید سیاسی-امنیتی به عنوان یک ضرورت برای نهادینه‌کردن یک دنیای متوازن است که در آن « معادله غرب» نقش هژمون در روندهای جاری سیاسی- امنیتی جهان را نداشته باشد. سیاست فعلی روسیه در مواجهه با بحران اوکرایین هم به‌ نوعی در قالب جلوگیری از گسترش نقش و نفوذ غرب در حوزه نفوذ سنتی خود در اروپا می‌ شود. البته این نوع نگاه، الزاما خواهان حذف یا تضعیف نقش غرب، به ‌ویژه اروپا، از صحنه سیاست جهانی نیست. بر این مبنا، روسیه سعی دارد تا از ابزار «امنیت ‌سازی» و ارایه «راهکار های واقع‌گرایانه سیاسی» برای حل مشکلات منطقه‌ای و جهانی و در قالب ایفای نقش به ‌عنوان پل اقتصادی - سیاسی بین شرق و غرب عمل کند. (نوع مواجهه روسیه با ظهور طالبان در افغانستان و بحران‌های سوریه و لیبیا نمونه‌ هایی در این زمینه هستند). اما در مورد نگاه روسیه به کشورمان، در بالا هم گفتم که نگاه روس‌ ها به ایران توام با احترام و بها‌دادن به شان تاریخی به یک دولت باسابقه و قوی ملی است، پس ما هیچ‌ وقت نباید نگران غلتیدن در اردوگاه مسکو باشیم، بهتر است از این نگاه تدافعی خارج و قدرت و ظرفیت ‌های گسترش روابط با روسیه را در راستای تامین منافع ملی خود مدیریت کنیم. یک قدرت منطقه‌ای مانند ایران برای افزایش عیار قدرت منطقه‌ای، باید جایگاه خود در صحنه معادلات جهانی را قوی‌تر و با اعتمادبه‌نفس بالاتر تعریف کند.


‌بدون شک یکی از مهم‌ ترین زمینه‌های همکاری فعلی ایران و روسیه، موضوع برجام است. بسیاری در فضای رسانه‌ای حتا به نقش نماینده روسیه در مذاکرات برجام که به نوعی سخنگویی مذاکرات را در دست گرفته، ابراز بدبینی کرده‌اند. این وضعیت در‌حالی‌که ایران و امریکا مذاکره مستقیمی نیز با یکدیگر ندارند، شکل حاد تری به خود گرفته است. نقش روسیه را در برجام چگونه می‌ بینید؟ چقدر روسیه علاقه‌ مند به احیای برجام است؟ برخی معتقدند احیا یا عدم احیای برجام، هر دو برای روسیه یکسان است و در هر حالت روسیه می ‌تواند با ایران همکاری خود را داشته باشد. علاوه‌ بر‌این روسیه چندان علاقه‌ مند به بهبود رابطه ایران و غرب نیست. تحلیل شما در این زمینه چیست؟
شاید این تصویر سازی از نماینده روسیه به دلایل شخصی حضور نمایشی ایشان در رسانه‌ ها و علاقه زیاد به توییت‌ کردن باشد. البته نمی ‌توان انکار کرد که روسیه عنصر قدرتمند در مذاکرات هسته‌ ای پیش ‌رو است و دیدگاه‌ های روسیه به طور اجتناب‌ ناپذیر به دلیل وزن بالای این کشور در معادلات استراتیژیک و خلع سلاحی جهانی و حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد بر دیدگاه ایران تاثیر می‌گذارد، اما قطعا روسیه خواهان احیای برجام به دلایل متفاوت است.

نخست و از یک نگاه خلع سلاحی و استراتیژیک، احیای برجام منجر به تقویت نظام عدم اشاعه هسته‌ای یا ان ‌پی ‌تی می‌شود که روسیه خود یکی از طرفداران جدی آن است. 

دوم، احیای برجام و رفع تحریم ‌ها منجر به گسترش تبادلات تجاری-فناوری، تسلیحاتی و همکاری ‌های هسته‌ای روسیه با ایران می‌ شود. در خبر ها آمده که یکی از دستورکار های اصلی سفر آقای رییسی امضای قرارداد فروش تسلیحات پیشرفته روسی و فناوری ماهواره‌ای و... به ایران است.

سوم، احیای برجام تنش ایران و غرب را مدیریت می‌کند و مانع از بروز یک جنگ احتمالی می‌ شود که روس ‌ها به هیچ‌گونه خواهان آن نیستند. هرگونه بی‌ثباتی و بحران جدید در منطقه به‌ ویژه یک منازعه مستقیم بین ایران و رژیم اسراییل به ضرر منافع روسیه است. در یک نگاه کلی، به نظرم روسیه تلاش می‌کند تا از اهرم‌ های نقش‌ سازی خود در سطح جهانی از‌ جمله در شورای امنیت سازمان ملل متحد و به‌ ویژه بهره‌ برداری از «حق وتو» سیاست جهانی را به نفع منافع خود تنظیم کند و رویکرد روسیه در مذاکرات هسته‌ای جاری بین ایران و قدرت ‌های بزرگ حاکی از این نوع نقش است؛ یعنی روسیه از خواسته‌ های ایران در رفع تحریم، توسعه فعالیت‌ های موشکی و نقش منطقه‌ای ایران حمایت می‌کند، اما هم‌ زمان مخالف حرکت ایران به سمت «ژیوپولیتیک هسته‌ای» (دستیابی احتمالی به سلاح هسته‌ای) با افزایش غنای اورانیوم بالای 60 درصد، خروج ایران از معاهده منع اشاعه هسته‌ای (ان ‌پی ‌تی) و پروتوکول الحاقی یا تهدید مستقیم ایران نسبت به امنیت اسراییل و عربستان سعودی است. در محیط ضعف فزاینده امریکا در نقش‌ سازی منطقه‌ای، اکنون روسیه خواهان ایفای نقش «آزادانه» خود در سر‌وسامان ‌دادن به بحران‌ های منطقه‌ای با شیوه روسی و با تکیه بر مفهوم «امنیت بین‌الملل» است. این شیوه مبتنی بر به‌کارگیری مکانیزم‌ های حفظ حاکمیت مستقل و تمامیت ارضی کشور ها، عدم مداخله در امور کشور ها، استفاده از ابزار های سازمان ملل، برقراری آتش ‌بس در منازعه و حضور صلح ‌بانان روسی، تکیه بر راه‌ حل‌های ملی، انتخابات عمومی و مذاکرات قدم به قدم و... است. بر این مبنا، روسیه خواهان روابط هم‌ زمان با ایران و رژیم صهیونیستی است و سعی دارد تا جنگ سرد آنها در قالب «موازنه وحشت» به جنگ گرم تبدیل نشود. روسیه خواهان روابط خوب و هم ‌زمان با ایران و اعراب حوزه خلیج فارس و ترکیه است. روسیه از شکاف‌های درون ‌عربی مانند مورد قطر و سعودی و امارات حمایت نمی‌کند. نهایتا و مهم ‌تر در پاسخ به پرسش شما و برخلاف دیدگاه‌ های غالب و همان‌طور که در بالا اشاره کردم، روسیه (مانند چین) خواهان تداوم تنش فزاینده میان ایران و امریکا نیست، چون این تحول خود می‌ تواند منجر به بازگشت و تمرکز امریکا به مسایل منطقه‌ای شود، بنابراین به نظرم روسیه خواهان حل بحران هسته‌ای بین ایران و غرب، البته در چارچوب تامین منافع خود است.

‌سفر آقای رییسی به روسیه می ‌تواند سفر مهمی باشد. به نظر شما محمل این سفر بیشتر  روابط دوجانبه است یا برجام و مسایلی که دو کشور در حوزه بین‌الملل دارند؟

به نظرم سفر آقای رییسی به روسیه یک نقطه عطف در روابط دو کشور بوده و می‌ تواند روابط مبتنی بر «همکاری‌ های همه‌ جانبه» را که در بالا و در یک قالب کلان مفهوم‌ سازی کردم، تقویت و نهادینه کند. طبیعی است که از درون این روابط کلان، روابط دو جانبه و چند جانبه منطقه‌ای در ابعاد اقتصادی و سیاسی، موضوعات ژیواستراتیژیک مربوط به امنیت بین‌الملل مانند برجام و حل بحران ‌های منطقه‌ای، همکاری در حوزه انرژی و تبادلات تجاری، همکاری‌های فناوری، ماهواره‌ای، صنایع دفاعی و تسلیحاتی، هوش مصنوعی و... ساماندهی بهتری می‌یابند. به نظرم دو ملت با توجه به پویایی‌ های تحولات منطقه‌ای و جهانی به ضرورت تقویت «روابط همه‌جانبه» بیشتر پی برده‌اند. اکنون دو کشور در مرحله‌ای از تاریخ خود هستند که حوزه پیشبرد «سیاست» و «اقتصاد» اشتراکاتی با هم دارند. در حوزه سیاست، نوعی «محافظه‌کاری پیشرو» را به‌عنوان مدل حکمرانی پذیرفته‌ اند که اولویت را به تقویت «امنیت» و «اقتصاد» و به طور کلی تولید قدرت ملی می‌دهد. در حوزه اقتصاد هم دو کشور خواهان رشد و توسعه اقتصادی مبتنی بر تقویت «تولید ملی» و ادغام اقتصادی دو جانبه و چند جانبه منطقه‌ای هستند.

در خبرها آمده که امضای سند ۲۰‌ساله همکاری الزاما در دستور کار این سفر نیست، چون عناصر و اجزای آن هنوز کامل نشده است.اما به هر حال ایران باید از فرصت نقش جدید و تمایل روسیه در حضور در میدان‌ های شرق و به‌ ویژه در منطقه اوراسیا و غرب آسیا در جهت توسعه روابط اقتصادی، ترانزیتی و به‌ ویژه برای میانجیگری‌ های منطقه‌ای توسعه روابط، به‌ عنوان نمونه با عربستان سعودی و سایر کشور های عربی منطقه، جلوگیری از رشد پان‌ترکیزم به رهبری ترکیه در مرز های شمالی یا حفظ موازنه وحشت با رژیم اسراییل بیشتر استفاده کند. باید توجه داشت که روسیه رقیب اصلی استراتیژیک امریکا (یعنی رقیب راهبردی ایران در کاهش نقش منطقه‌ای کشور مان) بوده و باقی می‌ماند. برخلاف چین که با امریکا منافع اقتصادی داشته و همواره نگران افزایش تضاد با امریکا برای از‌دست ‌دادن رشد اقتصادی خود است و به همین علت روابط محتاطانه‌ تری با ایران دارد، روسیه به دلایل ژیواستراتیژیک و تاریخی هراسی از امریکا ندارد،  بنابراین می‌ توان از نقش روسیه برای متعادل‌کردن نقش امریکا و اروپایی ‌ها در منطقه بزرگ ‌تر غرب آسیا در چارچوب تامین منافع و امنیت ملی ایران استفاده کرد.

دوم، احیای برجام و رفع تحریم‌ ها منجر به گسترش تبادلات تجاری - فناوری، تسلیحاتی و همکاری‌ های هسته‌ای روسیه با ایران می‌شود. در خبرها آمده که یکی از دستورکار های اصلی سفر آقای رییسی امضای قرارداد فروش تسلیحات پیشرفته روسی و فناوری ماهواره‌ای و... به ایران است. سوم، احیای برجام تنش ایران و غرب را مدیریت می‌کند و مانع از بروز یک جنگ احتمالی می‌ شود که روس‌ ها به هیچ‌گونه خواهان آن نیستند. هرگونه بی ‌ثباتی و بحران جدید در منطقه به‌ ویژه یک منازعه مستقیم بین ایران و رژیم اسراییل به ضرر منافع روسیه است. در یک نگاه کلی، به نظرم روسیه تلاش می‌کند تا از اهرم‌ های نقش‌ سازی خود در سطح جهانی از‌ جمله در شورای امنیت سازمان ملل متحد و به‌ ویژه بهره‌ برداری از «حق وتو» سیاست جهانی را به نفع منافع خود تنظیم کند و رویکرد روسیه در مذاکرات هسته‌ای جاری بین ایران و قدرت‌های بزرگ حاکی از این نوع نقش است، یعنی روسیه از خواسته‌ های ایران در رفع تحریم، توسعه فعالیت‌ های موشکی و نقش منطقه‌ ای ایران حمایت می‌کند، اما هم‌ زمان مخالف حرکت ایران به سمت «ژیوپولیتیک هسته‌ای» (دستیابی احتمالی به سلاح هسته‌ای) با افزایش غنای اورانیوم بالای ۶۰ درصد، خروج ایران از معاهده منع اشاعه هسته‌ای (ان ‌پی ‌تی) و پروتوکول الحاقی یا تهدید مستقیم ایران نسبت به امنیت اسراییل و عربستان سعودی است. در محیط ضعف فزاینده امریکا در نقش‌سازی منطقه‌ای، اکنون روسیه خواهان ایفای نقش «آزادانه» خود در سر‌وسامان‌دادن به بحران‌های منطقه‌ا ی با شیوه روسی و با تکیه بر مفهوم «امنیت بین‌الملل» است. این شیوه مبتنی بر به‌کارگیری مکانیزم‌ های حفظ حاکمیت مستقل و تمامیت ارضی کشور ها، عدم مداخله در امور کشور ها، استفاده از ابزار های سازمان ملل، برقراری آتش ‌بس در منازعه و حضور صلح‌بانان روسی، تکیه بر راه ‌حل ‌های ملی، انتخابات عمومی و مذاکرات قدم به قدم و... است. بر این مبنا، روسیه خواهان روابط هم ‌زمان با ایران و رژیم صهیونیستی است و سعی دارد تا جنگ سرد آنها در قالب «موازنه وحشت» به جنگ گرم تبدیل نشود. روسیه خواهان روابط خوب و هم‌ زمان با ایران و اعراب حوزه خلیج فارس و ترکیه است. روسیه از شکاف‌های درون‌عربی مانند مورد قطر و سعودی و امارات حمایت نمی‌کند. نهایتا و مهم ‌تر در پاسخ به پرسش شما و برخلاف دیدگاه‌ های غالب و همان‌ طورکه در بالا اشاره کردم، روسیه (مانند چین) خواهان تداوم تنش فزاینده میان ایران و امریکا نیست، چون این تحول خود می‌ تواند منجر به بازگشت و تمرکز امریکا به مسایل منطقه‌ای شود،بنابراین به نظرم روسیه خواهان حل بحران هسته‌ای بین ایران و غرب، البته در چارچوب تامین منافع خود است./شرق

 

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۲ـ ۱۹۰۱

 

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

Copyright ©bamdaad 2022