دو گزارش دریک موضوع :

دعوای اقتصادی- نظامی میان فرانسه و امریکا

 

با افتتاح مجمع عمومی سازمان ملل متحد ، دو تن از اعضای شورای امنیت با درگیری دیپلوماتیک روبرو هستند. بحران بین پاریس و واشنگتن تا کجا ادامه خواهد داشت؟

با گشایش مجمع عمومی سازمان ملل متحد در روز سه شنبه، با حضورآنتونی بلینکن ، و ژان ایو لودریان، دو دیپلومات ارشد دو قدرت که چند روز است روابط دیپلوماتیک بین آنها منجمد شده است. پس از لغو « قرارداد قرن » فر

وش (دوازده زیردریایی گروه فرانسوی ـ نوال گروپ ـ با استرالیا) یکی از دلایل لغو قرارداد فروش ایجاد یک پیمان جدید نظامی بین ایالات متحده و انگلستان و استرالیا است. پاریس برای اولین بار با لغو مهمانی که در محل اقامت سفیر فرانسه در واشنگتن به مناسبت سالگرد نبرد دریایی تعیین کننده در جنگ استقلال ایالات متحده برگزار شد، واکنش نشان داد و نبردی که با پیروزی ناوگان فرانسه بر ناوگان انگلستان در سپتامبر ۱۷۸۱ ترسایی به پایان رسید.

همانطور که در بیانیه مطبوعاتی آمده است، « به درخواست رییس جمهورفرانسه » وزیر امور خارجه فرانسه، ژان ایو لودریان، تصمیم گرفت « بلافاصله برای مشورت » با سفیران فرانسه در واشنگتن و کانبرا که به پاریس فراخوانده شدند به پاریس باز گردد .

فراخوان سفیران فرانسه در کانبرا و واشنگتن به پاریس پاسخ دیپلوماتیک فرانسه به امریکا بود .مسلماً این یک رویه معمول دیپلوماتیک است که به یک دولت اجازه می دهد تا اعتراض خود را با دولت دیگر ابراز کند.

در سال ۲۰۱۹ ترسایی فرانسه سفیر خود در ایتالیا را در زمان « تنش با جلیقه زردها » به دلیل ملاقات (لوییجی دی مایو، معاون نخست وزیر)، با جلیقه زردها فراخواند. وماتیو سالوینی، آشکارا از سیاست امانویل مکرون انتقاد کرد. اما این اولین بار در تاریخ روابط دیپلوماتیک بین فرانسه و ایالات متحده بود که چنین اختلافی ظهور کرد.

ایالات متحده خیلی سریع واکنش نشان داد و از فراخواندن سفیر فرانسه در واشنگتن برای مشورت به پاریس انتقاد کرد. یک مقام کاخ سفید گفت « آنها در روزهای آینده برای حل اختلافات خود » با پاریس با مقامات فرانسه گفت وگو خواهند کرد .

ما در روزهای اخیر کمی بیشتر با جزییات این اختلافات آشنا می شویم. همانطور که می دانیم بزودی به پایان خواهد رسید. به گزارش نیویورک تایمز، این مقامات استرالیایی بودند که بلافاصله پس از روی کار آمدن جو بایدن در اوایل سال جاری با همتایان امریکایی خود تماس گرفتند.

مقامات استرالیا هزینه های اضافی قرارداد را غیرقابل تحمل می دانند و می ترسند زیردریایی ها در زمان تحویل از تکنیک های لازم برخوردارنباشند. انها به دنبال طرح دیگری بودند که واشنگتن، در تمایل به منزوی کردن چین در آبهای هند وچین اقیانوسیه، بسیار مشتاق بود به آنها پیشنهاد دهد. این به شکل یک پیمان امنیتی به نام « اوگوس » انتقال فناوری هسته ای به استرالیا بود.

استرالیا هرگز چیزی را در مورد پیمان « اوگوس » برای مقامات فرانسوی فاش نکرد، این خبر سرانجام توسط جک سالیوان، مشاور امنیت ملی جو بایدن، تنها چند ساعت قبل از امضا رسمی رهبران امریکا و استرالیا و انگلستان اعلام شد.

سفیر سابق فرانسه در واشنگتن ،ژرارد آرو، در توییتر نوشت: معتقدم که « ضربه ای که به منافع استراتیژیک و صنعتی ما وارد شد »  باعث می شود که پاریس « سیاست خارجی ما را در منطقه هند و اقیانوس آرام، در مقابل ایالات متحده . »  وهمچنین سیاست ناتو، در مقابل چین را مجدد ارزیابی کند. ما نمیدانیم این اختلافات تا کجا پیش خواهد رفت؟ آیا کاخ الیزه و دولت می دانند؟ / اومانیته

 

پیمانی برای تحقیر اتحادیه اروپا

دشوار می‌ توان اهمیت اتحاد موسوم به اکوس (Aukus) بین ایالات متحده، بریتانیا و استرالیا و فاجعه ژیوپولیتیکی‌ای را که این اتحاد برای اتحادیه اروپا ایجاد می‌ کند، نادیده گرفت. این اتحاد نقطه اوج شکست‌ های متعدد اتحادیه اروپاست، مانند ساده‌ لوحی و خوش‌ باوری در بالاترین سطوح اتحادیه اروپا درباره سیاست خارجی ایالات متحده، قضاوت‌ های غلط سیاسی بروکسل درباره جو بایدن و استراتیژی او در قبال چین، افراط در نفرت از ترامپ و تلاش برای کنارزدن ترزا می‌ نخست‌ وزیر سابق بریتانیا در جریان مذاکرات برگزیت، البته با این تصور غلط که کناررفتن او مشکلات میان لندن و بروکسل را حل‌ وفصل خواهد کرد. اتحادیه اروپا باید آگاه شده باشد که اگر با بریتانیا به عنوان یک دشمن استراتیژیک رفتار می‌ کند، نباید متعجب شود که لندن هم در مقابل، از مزایای رقابتی خود استفاده کند. اتحادیه اروپا خود را درگیر خرد جمعی سیاست‌ مداران تنبل کرده است که از واقعیت‌ های تحولات جهان دور افتاده‌اند. در حالی که احزاب سیاسی المان هنوز درباره مزایا و معایب ناتو بحث می‌ کنند، دولت بایدن فراتر از ناتو به سمت استراتیژی دفاعی چند قطبی حرکت می‌ کند. درست است که ناتو همچنان یک ستون میان دو سوی اقیانوس اطلس به شمار می‌ آید اما در حال حرکت در جهتی هستیم که این ستون بدون اتحادهای غیررسمی در دو اقیانوس هند و آرام کارایی خود را از دست می‌ دهد. یکی از آنها اتحاد چهارگانه ایالات متحده، جاپان، هند و استرالیا است. اتحاد «پنج چشم» هم یک اتحاد اطلاعاتی- امنیتی غیررسمی بین ایالات متحده، کانادا، بریتانیا، استرالیا و نیوزیلند است و در هیچ‌ کدام این اتحادها اتحادیه اروپا جایی ندارد. این هندسه متغیر نظم بین‌المللی جدید است و در چنین نظمی اتحادیه اروپای به ظاهر یکپارچه با ۲۷ عضو دارای حق ویتو، از واقعیت تحولات جهان دور مانده است. روری متکالف رییس دانشکده امنیت ملی در دانشگاه ملی استرالیا، در «نیو‌استیتسمن» می‌ نویسد، یکی از دلایل تأخیر در اعلام رسمی اتحاد اکوس این بود که استرالیا قصد داشت تا از حمایت بیشتری از جانب ایالات متحده و بریتانیا برخوردار شود. استرالیا توافقی مشابه با فرانسه داشت و آنچه آنها را متقاعد کرد تا قرارداد با فرانسه را کنار بگذارند، موافقت ایالات متحده و بریتانیا برای به‌اشتراک‌ گذاشتن فناوری هسته‌ ای بود. متکالف معتقد است که در نتیجه این اتحاد، بریتانیا به قدرتی غیرقابل‌انکار در اقیانوس هند و آرام تبدیل شده است. با این حال، این اتحاد برای بریتانیا چالش‌های فراوانی به همراه دارد. مشکل اصلی نه تنها خشم اتحادیه اروپا بلکه احتمال شعله‌ ورشدن جنگ آینده در اقیانوس هند و آرام است. با چنین اتحادی، اتحادیه اروپا در چه موقعیتی قرار می‌ گیرد؟ در این مرحله، سه گزینه پیش‌ روی اتحادیه اروپا قرار دارد. اولین گزینه اینست که همچنان به سردرگمی خود ادامه دهد و همراه با برخی از طرح‌ های بزرگ اما بی‌ اثر مانند نیروی واکنش ویژه. این اقدام هرچند مورد استقبال رسانه‌ ها قرار می‌ گیرد اما مشکلی را حل نمی‌ کند. گزینه دوم، حرکت به سمت خود مختاری استراتیژیک از سوی ایالات متحده امریکا با هدف استقلال بیشتر برای ایجاد روابط متمایز با چین بر اساس منافع استراتیژیک است اما این امر هم مستلزم بحث درباره منافع استراتژیک است. اتحادیه اروپا باید چارچوب حقوقی و سیاسی ایجاد کند که این منافع استراتژیک در آن تعریف و اعمال شوند. گزینه سوم هم تقویت اتحاد استراتژیک با امریکاست. گزینه خودمختاری استراتژیک مطلوب‌ ترین گزینه به نظر می‌ رسد اما مستلزم تغییر اساسی در قانون اساسی اتحادیه اروپاست. در حقیقت آنچه ترامپ و بایدن انجام دادند و می‌ دهند به این دلیل بود که آنها برای سیاست‌ های خود در دوران انتخابات تبلیغ کردند و بر اساس همین سیاست‌ها انتخاب شدند اما اتحادیه اروپا داستان متفاوتی دارد. اتحادیه اروپا در واقع اتحادیه‌ای گمرکی و با هدف ایجاد بازار و پول واحد ساخته شده است. بنابراین خودمختاری استراتژیک واقعی هم مستلزم تغییر معاهده است: ایجاد یک اتحادیه فدرال که سیاست خارجی و امنیت منطقه‌ای آن مشخص و مورد توافق تمام اعضا باشد. این اتحادیه فدرال برای موضوع مالیات و بدهی‌ ها هم باید با اتحادیه‌ ای مالی تکمیل شود و این امر نیز مستلزم تغییر قانون اساسی در برخی از کشورهای عضو از جمله المان است. همسویی با امریکا گزینه مناسبی نیست زیرا واشنگتن به وضوح منافع یک‌جانبه خود را پیش می‌برد. در عین حال، در حال حاضر کشورهای عضو اتحادیه اروپا سیاست‌های تجاری و سرمایه‌ گذاری‌ های ملی خود را با روسیه و چین دنبال می‌ کنند و نقش اتحادیه اروپا همچنان در جهت تعیین حداقل حمایت قانونی معاهده‌ های فعلی این اتحادیه باقی می‌ ماند. در این میان تکلیف فرانسه، عضو مخالف و منتقد اتحادیه منزوی اروپا چیست؟ استرالیا توافقی مهم با فرانسه را نادیده گرفت و ترجیح داد اتحادی با امریکا و بریتانیا شکل دهد. فرانسه یکی از معدود قدرت‌ های هسته‌ ای است که در سرزمین‌ های برون‌ مرزی خود در اقیانوس هند و آرام فعالیت دارد. اکنون سؤال مهم این است که فرانسه در آینده چه نقشی خواهد داشت؟ فرانسه تنها کشور اتحادیه اروپاست که سهم جدی در اقیانوس هند و آرام دارد و با توجه به جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا، تنها قدرت هسته‌ ای این اتحادیه محسوب می‌ شود. واقعیت جدید ژیوپولیتیکی درست در آستانه مبارزات انتخابات ریاست‌ جمهوری فرانسه شکل گرفته و باید دید امانویل مکرون رییس‌ جمهوری فرانسه چگونه آن را مدیریت خواهد کرد. فرانسه همچنین ریاست دوره‌ای اتحادیه اروپا را در اختیار می‌ گیرد و استراتیژی دفاعی مشترک اروپایی را در دستور کار قرار خواهد داد. به این ترتیب دوباره نقش ژیوپولیتیک فرانسه مورد توجه قرار می‌ گیرد و مکرون این فرصت را دارد که اتحادیه اروپا را از این موقعیت تحقیرآمیز خارج کند.


منبع: Spectator

منبع تصویر : Salzburger Nachrichten

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۱ـ ۰۱۱۰

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2021