امریکا کشورِ ملت مهاجران

 

علی رستمی

 

نظام سرمایداری ازنخستین روزهای پیدایش خود، باجنگ وخونریزی وکشتار نضج یافته وبه بلوغت رسیده است. سپس در دوران رشد تکامل خویش نیز با جنگ وخونریزی زیرنام دموکراسی ، لیبرالیزم  و نیولیبرالیزم برای کسب سود سرمایه بعداز جنگ های اول ودوم جهانی جهانگشایی خود را ادامه داده وبه قُله های رهبری جهان رسید.  جهان رایکجا با کشورهای پیروزمند ازجنگ  میان خود تقسیم و تسلط خویشرا چیره ساخت که تا اکنون ادامه دارد . بعد ازانقلاب فرانسه که انقلاب اجتماعی با شعار دموکراسی ، آزادی ، برابری و برادری پیروز شد، نظام های سرمایداری ودموکراتیک وانقلابی شکل گرفت. پیش ازآن درامریکا انقلاب سیاسی و لیبرالیسیتی در 1776پیروزشده بود  که درمحور فردگرایی ونقش فرد به مثابه عامل عمده رشد و تکامل بازار آزاد و اداره اقتصاد نسبت به مدیریت دولت اهمیت وجایگاه خاصی خود را کسب کرده به نیولیبرالیزم وبلاخره به راست گرایان  وراسیست های حزب محافظه کار درزمان دونالد ترامپ گرایید.   نظام امپریالیستی امریکا، در رأس اهرم رهبری کننده نظم  وسیاست های جهانی در طول این مدت  قرار داشته است.  اما بعد از انتخاب دونالد ترامپ این نظم برهم خورده  به سوی نظام راستگرای  راسیزم وقوم پرستی سقوط کرده که چالش های بزرگی داخلی وخارجی را با شعارهای پوپولیستی بوجود آورده است . تاثیر رهبری نژادپرستانه ترامپ زمینه فعالیت قوم پرستی ازلحاظ رنگ وشکل را تشدید ساخته که درنتیجه  حادثه یی خونین و مرگ بارکه باعث قتل  جوان سیاه پوست به نام جورج فلورید در شهر مینیاپولیس توسط پولیس سفید پوست رخ داد، میباشد.

جورج فلوید که46 سال عمر داشت، روز دوشنبه مورخ25.04.2020 به اثر شکنجه پولیس سفیدپوست جان باخت. درفیلمی که از صحنه مرگ او وجود دارد، او در حالی که به سختی نفس می‌ کشید، به پولیس سفید پوستی که زانویش را روی گردن او گذاشته و فشار می ‌دهد، می ‌گوید:

« نمی ‌توانم نفس بکشم ». اما پولیس به آن اعتنا نه کرده به عمل خود ادامه میداد.

به این ارتباط موج اعتراض ها به اقدام وحشیانه پولیس امریکا آغازشد که تابه حال در40 شهر امریکا اعتراض ضد نژادپرستی صورت گرفته که دامنه ان  درشهرهای مهم اروپا ازجمله درلندن وپاریس   به اشتراک ده ها هزار نفر به خیابان ها آمد ه اند ، گسترش یافته است. این اعتراض های مدنی وآرام بوسیله پولیس با زورارتش گارد ملی سرکوب گردیده که باعث کشتارو زخمی و دستگیری صد ها تن شده است.  احصاییه سازمان های مدنی نشان میدهد که درظزف سه سال گذشته 690 سیاهپوست ، وطی پنج سال گذشته 2385 تن سفید پوستان بوسیله پولیس کشته شده است. نظر به ارقام آخرین سرشماری نفوس درامریکا در جون 2016 ، سیاهپوستان12،6 درصد ،مکزیکی و امریکای لاتین 17،8 درصد وسفید پوستان61،3 درصد نفوس امریکا را تشکیل میدهد. نظر به احصاییه فوق بلند ترین تلفات را براساس  تعداد نفوس را سیاه پوستان متقبل شده و مورد خشونت پولیس قرارگرفته و کشته شده اند.چرا همچو عمل زشد و ضد انسانی دریک کشورکه درجهان خود را بانی و اساس گذار دموکراسی وحقوق بشرمعرفی می نماید، شکل میگیرد ؟.

این عمل پولیس برای اولین بار نیست که مرتکب گناهی جبران ناپذیر ضد انسانی و ارزش های بشری میگردد؛ بلکه در روند تاریخ بار بار درامریکا بوقوع پیوسته است.  درطی نیم قرن گذشته ده اعتراض بزرگ علیه تبعیض نژادی  که درآن صدها تن سیاهپوستان زخمی وبه قتل و زندانی شده اند، انجام شده است.  چنانکه در سالهای :  1965 م درشهر لاس انجلس، 1967 در نیویارک، 1967دردیترو،1980 میامی، 1992 لاس انجلس ، 2001 سن سنانی، 2014فرگسون، 2015 بالتیمور، 2016 شارلوت ؛ همچنان ترورمارتین لوترکینگ جونیوردر اپریل 1968 رهبر جنبش حقوق مدنی امریکاییها وافریقایی تبارحین سخنرانی زیر نام « من رویایی در سر دارم » درجمعیت 250 هزار نفری به وی تیراندازی وبه قتل رسید. این حادثه دلخراش تاریخی  به نوع دیگری باقتل جورج فلویدتکرارشد. دراین حادثه ها خونین تاریخی صدها تن ازجوانان سیاهپوست برای کسب احقاق حقوق خود جان های خویشرا ازدست دادند.

 به اینصورت نظربه مولفه های فوق عوامل مختلفی تاریخی را میتوان برشالوده یی تضادهای اجتماعی واقتصادی ذیدخل دانست . کشورامریکا از آغاز توسط  مهاجران  یا کوچ نشینان اروپایی و امریکایی لاتین ، از اقوام مختلف بالخصوص انگلاسکسون ،المانی ها ، هسپانیایها، ایتالیایی ها هالندیی ها وغیره اروپاییان شکل گرفته ، که باگرفتن استقلال خود ازانگلیسها با تصویب اعلامیه استقلال امریکا در 4جون1776 م  درفیلادلفیا رسمی کشوری مستقل نامیده شد .مشهورترین رهبران امریکا جرج واشنگتن ،توماس جفرسون ،جان ادمز ،بنجامین فرانکلین وجیمز مدیسون بودند. با پیروزی انقلاب امریکا سیزده ایالت امریکایی شمالی از زیرسلطه بریتانیا آزاد شدند وایالت متحده امریکا را تاسیس کردند.برده داری در امریکا از زمان که مستعمره  بریتانیا بود آغاز شده است. سیاه پوستان از افریقا به زور به خاطر برده کردن برای شاقه ترین کارها به انجا انتقال وفروخته میش » بوده وتنها ملتی درجهان هستند که از مهاجرین تشکیل یافته اند.  به گفته دانکن مونچ استاد دانشگاهی ایالتی اریزونا ایالات متحده امریکا: " ملت بودن ما ن به طور خالص حاصل مهاجرت است . شعار « ملت مهاجران » جزیی از اسطوره های فرهنگی امریکاست که هم چپ اکادمیک « بیدار» وهم ملی گرایان راستگران سرزمین های میانه جا تا جا از آن استفاده میکنند."

این امر ثابت میکند که  مردم امریکا از نیاکان خویش یک ملت نه بوده ، بلکه ازتمام جهان درآنجا مهاجرت نموده وسکونت اختیار کرده اند.  برعلاوه که برآی آزادی خود با انگلستان جنگید ه اند،  بعداز استقلال به گفته دانکن مونچ   : آخرین چیزی که می خواستند جشن بگیرند « انگلیسی بودنشان بود. »   به این رو امریکا قبل از استقلال یک کشور مستعمره انگلیس بوده که توسط انگلو پروتستانها و انگلو لیبرال های  بنیاد نهاده شد که  حامی آزاد ی مذهبی و فکری بودند. بعد از دهه یی 1960 م در امریکا تضاد های قومی درمیان دانشگاهیان  بوجود آمده که آنرا به نژاد پرستی پیوند میدهند. در نگردیگر به اساس تحریری دانکن مونچ :" متخصصن وپژوهش گران فرهنگی انگلوسکسون میخواهند  که درکنار سایر اقوام رنگین پوست ا ساسگذاران امریکا را  انگلو لیبرال ها را بشناسند ،نه همه اروپائیان  مهاجروسایر اقوام دیگر امریکایی مانند:  امریکایهای ایتالیای تبار ، امریکایی های ژاپنی تبار ، امریکای های ا لمانی تبار  و امریکایی مکزیکی تبار".   اسناد فوق نشان میدهد برعلاوه  روحیه ضدید با اقوام فوق  بر اساس نام رنگ پوست وشکل (نژآد)، برتری بنیادگرایی تاریخی دروجود انگلوساکسونها نیز مشاهده میشود که خود را  نسبت به اقوام دیگر پیش قدم معرفی می نمایند. وطوریکه این عمل دردهه 1910 و1918 درمقابل 46 تا 60 میلیون  امریکایی المانی تبار نیز وجود داشته است. چنانکه دانکن مونچ استاد دانشگای امریکا  در رابطه به خشونت فرهنگی سرکوبگرانه انگلیسی تباران بومی گرا علیه امریکای های المانی  در  دهه 1910 انجام گرفته چنین تحریر داشته است:«  بین سال های 1915 و1920 ، 27 ایالت آموزشی زبان المانی را غیر قانوی کردندو17 ایالت قوانینی تصویب کردند که همه یی مکالمات عمومی به زبان المانی را کاری  مجرمانه قلمداد می کرد. امریکای ها همه یی مطبوعات المانی زبان را ملزم می کرد که ترجمه های پُرهزینه ارایه کنند ، موضوعی که به تعطیل این مطبوعات انجامید. با حمایت رییس جمهور، تیودر روزولت و رییس جمهور وقت، وودرور ویلسون ، دولت ایالات امریکا با دستور ویژه یی کنگره  قهرأ اتحادیه یی ملی المانی امریکایی را منحل کرد ( نهادی که بیش از دومیلیون عضو داشت)".   در اینصورت از آغاز، سیر تضادهای قومی نه تنها به طرف سیاهپوستان است ، بلکه علیه سایر سفید  پوستان  که دراساسگذاری امریکا سهم داشتند، نیز بوده است. انگلو لیبرالها نظر به خصلت هژمونی گرانه یی   طبقاتی خود که ناشی از تضادهای اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی میباشد ، خواستاربرتری  نسبت به دیگر سفید پوستان هستند. از سوی دیگر راستگرایان ترامپی  برای تحمیل سیادت سود وسرمایه خویش با شعارهای فریب دهنده ، اذهان تهی دستان و طبقات زحمتکش بالخصوص طبقه کارگر و دموکرات های عدالت پسند را علیه جنبش های طبقاتی، اجتماعی ، مدنی وسیاسی که برضد سیاست های لیبرالیستی و راستگرانه و پوپولیستی ترامپ قراردارند ، تغیر و تحت تاثیر قرارداده  تا بحرانهای اقتصادی و اجتماعی را بپوشانند. حوادث اخیر فضای متشنج نه تنها در امریکا بلکه درسراسرجهان را دربرگرفته است. ازجانب دیگر چالش های ناشی از بلند بردن مالیات وعدم رهبری دقیق و سالم در روند شیوع ویروس کرونا که تابه حال پیش از یکصدهزار تن درامریکا جان سپرده اند که بلند ترین رقم تلفات را درجهان نشان میدهید نیز تاثیر گذار بوده است ، به خشم توده افزود شده است. در جریان شیوع ویروس کووید -19به تعداد40 میلیون تن بیکار شده اند. این امر سبب  فقر و گرسنگی میلیونها تن درامریکا درمیان توده های اقشار مردم شده ، که هر روز فاصله وتضادهای طبقاتی را میان تهی دستان و ثروتمندان رشد داده و زیادترکرده است.  بحران جزوی مضمون جامعه استثمارکننده  سرمایداری است که به یک جرقه کوچک شعله هایش همه گیر میشو د . بناْ این همه چالش های اقتصادیِ قومی و طبقاتی و دینی با هم یکی شده، باعث تشدید و انزجار وتنفر مردم گردیده است.

جامعه امریکا امروز درمرحله بزرگ  تکامل تاریخی قرارگرفته که ضرورت به  تغیر کیفی وبنیادی دارد، تا  این همه چالش ها را ازمیان ببرد. وظیفه زحمتکشان  خردمندان وسازمان های مدنی امریکا است که این مسیرتاریخی را یکجا با سایر زحمتکشان و طبقه کارگر جهان با اتحاد و همبستگی خویش رهبری آنرا به دست بگیرند . نجات زحمتکشان امریکا نجات بشریت از تحت ظلم و استبداد فاشیستی ترامپ ونظام امپریالیستی استثمارگرانه امریکا میباشد. این امری ساده نیست بلکه انسجام جهانی ضرورت داردتا زیر شعار جهانی که اتحاد همه زحمتکشان را تداعی نماید، امکان پذیرشود. یا اینکه  به معنای کانتی حکومتی باید درراس مدیریت جهانی درامریکا شکل بگیردکه :" حقوق و آزادی‌های شهروندان را  تضمین بکند".  حکومت امریکا که با عمال پوپولیستی  دردفاع از متخلفین دموکراسی  است  حکومتی است، کم رنگ شده از ارزش های مدنی و به  گمراه‌ی رفته وخلاف مولفه های حقوق بشر قرار دارد، زیرا رهبران و شهروندان یک نظام دموکراتیک به دموکراسی ارج می گذارد. دموکراسی از زمان یونان باستان نام سنتی نظامی بوده است که اجازه نمی ‌داده یک دیکتاتور یا جبار به قدرت برسد. نه باید گذاشت حکومت اکثریت به آسانی  در وجود انسانهای جبارومستبد به بدترین نوع دیکتاتوری تبدیل شود و حقوق اقلیت را یکسره از میان بردارد.  به گفته دانشمند لیبرال فرانسوی الکسی دوتوکویل « دموکراسی استبداد اکثریت رابوجود میاورد.» چنانچه امروز درامریکا  عمال زشت ترامپ به مثابه یک جبار واستبداد تاریخی است .

به گفته مارکس « کاری که با خیانت آغاز گردد ناگزیر با بی ابروی به پایان برسد.»

ماخذ: امریکا ملت مهاجرنیست وهرگز چنینی نه بوده است! نوشته، دانکن مونچ دانشگده ی اندیشه ورهبری مدنی واقتصادی در دانشگاه ایالتی اریزونا ف برگردان: پویا موحد.

اخبار بی بی سی  و اطلاعاتهای انترنیتی

 

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۰ـ ۰۸۰۶

 

 اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

Copyright ©bamdaad 2020