بنیادگرایی درافغانستان ریشه نگرفت

 

محمد ولی


دوصد سال پس از رحلت پیامبر اسلام شریعت تدوین گردیده در ان جریان چهار مذهب با برخی تفسیر های متفاوت از اصول واحکام دین به میان امد و موازی با ان عرفان اسلامی شکل گرفت و بعد ها شامل چهار طربقت شد.
۱۲۰۰ سال بعد از تدوین شریعت و پیدایش مذاهب انکشاف دیگری در اسلام رو نما شد و آن ایدیولوژیک سازی اسلام بود . از اثر ایدیولوژیک شدن اسلام در میان مجموع پیروان فرق مذهبی دو جریان جدا از هم با داشتن برخی مشترکات فکری واستراتیژیک بنام های اعتدالیون یا میانه روها وتندروان یا افراطیون وبنیاد گرایان به میان آمد .
از لحاظ مفکوره و استراتیژی میان این دو هردو تفاوت زیادی وجود ندارد، هردو مربوط به یک منظومه فکری دینی هستند . اما در عمل وتاکتیک های هردو تفاوت وجود دارد و آن اینکه  تندروان از راه تشدد و زور و بدون مبانی علمی عمل می کنند ؛ اما اعتدالیون قسمآ به به جنبه های علوم معاصر اتصال ورزیده احکام دین را با شرایط مکان و زمان دمساز می سازند .در مورد نظر اعتدالیون این سوال وجود دارد که اسلام بحیث یک دین می تواند تابع سیر زمانی و شرایط مکانی باشد یا اینکه باید شرایط را تابع احکام خود سازد ؟
نصوص اسلامی در منهیات ثابت و تغیر ناپذیر است شراب ، قمار ، سود، قتل ناحق و تجاوز بر ناموس از منهیات است که نم یشود آنرا تابع شرایط  زمان ومکان ساخت وبر مقتضای  آن شرایط در مورد مرتکبین ان اعمال بر خورد متفاوت کرد عین اصل در مورد اوامر اسلامی نیز محقق می باشد.
تفسیر ایدیولوژیک از اسلام عمدتآ به دهه های ۲۰ و۳۰ قرن گذشته میرسد که از مصر آغاز و باعث شکل گیری سیاسی وایدیو لوژیکی اخوان المسلمین گردید . این شکل گیری ایدیولوژیک - سیاسی تا ایران، افغانستان و پاکستان امتداد یافت که در کشور ما به نام جوانان مسلمان ، و بعد ها بنام تنظیم های هفتگانه پاکستان مسما شدند. این تفکر در سایر کشورهای عربی نسبت نفوذ دیکتاتوری وهابی گری جای پای نیافت.
شکل گیری ایدیولوژیک اسلام در زمان جنگ سرد به اوج خویش رسید و در قالب دو سیستم  جهانی برخوردار ازحمایت غرب و اسراییل گردید. این حمایت  دو صبغه داشت یکی صبغه منطقه وی متعلق به جهان عرب تا از اتحاد ممالک عربی علیه اسراییل  جلوگیری و از منافع نفتی غرب بخصوص امریکا در آن سرزمین ها حمایت گردد. پاسکال بونیفاس مدیر انستیتوت دیپلوماسی پوهنتون پاریس در کتاب ( ابر قدرت ها در پی  بی قدرتی ) افشا می کند که اسراییل اخوان المسلمین را از لحاظ پولی تقویت می کرد و علیه جمال عبدالناصر و وحدت جهان عرب آنها را تشویق می کرد.
صبغه جهانی این پروسه متعلق به ایفای نقش در ممانعت از پخش ایده های سوسیالستی در سراسر جهان اسلام بود که این هردو در رقابت دو سیستم به نفع غرب تمام شد . چنانچه پیروان این اندیشه با بر خورداری کمک های لامحدود غرب در راس امریکا  و محافل بنیاد گرای عرب و پاکستان به جنگ درافغانستان زیر نام جهاد با رقیب جهانی امریکا ( اتحاد شوروی ) بسیج ساخته شدند و تا حد ویرانی کشور خود شان پیش رفتند. نظر باینکه هر ایدیولوژی و روند سیاسی ایدیو لوژیک از زمان شکل گیری تا انکشافات بعدی دستخوش دگرگونی وتحول و به فحوای پیروان آن انحراف می گردد، در نهاد ایدیولوژیک شده اسلام نیز هسته های مغایر با روند جاری آن در حال شکل گیری بود که مبدا فکری آنرا عمدتآ عدم سازش با ادیان دیگر تشکیل می داد و این سرآغاز پیدایش هسته های فکری ضد غربی در میان برخی پیروان ایدیولوژیکی اسلامی گردید .
ایدیو لوژیک شدن اسلام برای پیروان آن مفکوره رسیدن به قدرت را القاح کرد و به این اندیشه شدت بخشید تا تفکر ایدیولوژیک شانرا با بدست گرفتن قدرت سیاسی سرتاسری سازند و جهان را برویت جهانبینی الهی از طریق بسیج مسلمین تغیر دهند . آنطوری که معتقدان این مفکوره سنجش کرده بودند اسلام ایدیو لوژیک نه سراسری شد ونه در سیاست موفقیتی بدست  آوردند زیرا ساحه عمل این ایدیولوژی به شکل جنگ درافغانستان تبارز کرد ، سرزمین پاکستان پایگاه فرماندهی آن قرارداده شد ، جنایتکاران رها شده اززندان های عربی متمم جهاد گردیده سلاح ، پول و کارزار تبلیغاتی غرب  در راس امریکا در عقب آن قرارگرفت . با تمام تلاشی که برای جهانی سازی این ایدیو لوژی بعمل آمد این ایدیو لوژی در یک مقطع کوچک زمانی در مقایسه با تاریخ کشورها یعنی ده سال حاکمیت جهادی و طالبی و در یک حوزه کوچک در مقایسه با جغرافیای جهان اسلام یعنی افغانستان ساحه تحقق عملی یافت که از اول تا انجام  توام با خشونت، خونریزی و ویرانگری بوده معلوم شد که دستاورد این ایدیولوژی سازی پس از گذشت شش دهه از عمر آن چیزی جز تباهی ، بربادی و بد نامی آن تا حد نفرت نسبت به  آن نمی باشد که افغانستان نمونه زنده آن است. این روند حدود ۹۰ سال قبل بنام جنبش سقوی در برابر مدرنیزه شدن دولت در عصر امانیه نیز قد برافراشته بود ُ اما با تمام حمایت خارجی ومراجع بنیاد گرایی افغانستان هفت ماه بیشتر در قدرت نماند و سقوط کرد.
باین ترتیب اسلام ایدیولوژیک شده یک منظومه فکری ناکام و غیر قابل قبول برای مردم گردید،  در حالی که اعتقادات اسلامی وپابندی به ارزشها و احکام  آن نزد مسلمانان با قدسیت تمام بجا مانده است.
ناکامی و بد نامی این روند فکری را علاوه براین که  فی نفسه اصالت اسلامی نداشت در اعمال مجاهدین باید دید . آنها در دوران جهاد با شعار های خاص مربوط به خود شان توانستند افراد تنظیمی را متحد نگهدارند، آزاد سازی افغانستان از سلطه کفر ، ایجاد حکومت ناب اسلامی وامحای کامل اندیشه های چپی با عاملین این اندیشه شعارهای بود که از لحاظ فکری می توانست جنگنده ها را بهم پیوند دهد. اما با رسیدن به قدرت رقابت های تنظیمی تا جنگ های داخلی رسیده  نتوانستند با حفظ تفکر واحد اسلامی در یک همزیستی سیاسی به تشکیل حاکمیت ناب اسلامی نایل آیند .
آنچه بیش ترین اثرگذاری منفی تا حد نفرت علیه اسلام گراهای سیاسی داشت تفاوت گفته ها وکرده ها بود (چور،چپاول دارایی های عامه و مردم، کشت و خون بدون تفریق میان مخالف وموافق، جهالت وعدم فهم سیاسی، اسلامی و حداقل داشتن وجدان سالم و دست پاک، خصومت با معار ف وعلوم معاصر همه سبب تنفر مردم از روند جمعی ، تنظیمی و فردی این جنگاوران شد.
آنچه را طالبان برخاسته ازمدرسه های پاکستان در افغانستان انجام دادند چهره سخت خطرناک و غیرانسانی ازین روند را تمثیل کردند.
بعدآ طی سالهای روان کادر رهبری این گروه آلوده پول اندوزی ثروتمندی ازطرق نامشروع گردیده مردم درک کردند نزد این ها اسلام وسیله بود نه هدف!
با بی پرده گی نیات رهبران و کادرهای دست اول جهاد و روابط  آنها با مراکز استخباراتی غرب و پاکستان روز تا روز حیثیت شان نزد مردم پایین  آمد ازین جهت آنها به پهلوی دیگر غلط زدند و برای حفظ  دستاورد های جهادی شان (آنچه دزدیده اند) ، بقای سیاسی و سهیم بودن در قدرت تعلقات قومی،ملیتی  و سمتی را بخورد پیروان شان دادند و با بی پروایی تمام نسبت به منافع ملی ، تمامیت ارضی و اصول اسلامی به تبلیغات تفرقه اندازی وتقسیم بندی قومی آغاز کردند.این شیوه مانند جهاد مربوط بخود آنها نبوده بلکه مراجع نامریی تفرقه ملی و سمتی را توسط ابزار ۴۰ ساله معلوم الحال شان دامن میزنند. اشرف غنی خدمتگذار مراجع استخباراتی امریکا و بخشی از جمعیت اسلامی برهبری عطا محمد نور که تجاوز نظامی امریکا به اتکای آنها صورت گرفته افراد این تنظیم پیشقراولان عساکر تجاوزکار بودند، مجموع امتیازات این تجاوز را صاحب شدند و حالا غول های سرمایه وثروت اند هیزم بیاوران تعرقه ملی وقومی هستند ، یکی از راه سیاست و دیگری از راه زور گویی وتهدید وطن را به بحران جدید فرو برده سیاست تشدید تشنج وبحران امریکا را عملی می سازند. دیده می شود که سیر جهاد از وحدت اسلامی و حاکمیت اسلامی تا تفرقه گرایی و برهم اندازی اقوام وملیت های با هم برادر افغانستان هیچکدام نتوانست کدام هویت مستقل اسلامی، ملی و وطنی برای پیروان این ایدیو لوژی بدهد .
منطومه فکری انحصار گرایی میان تنظیم های جهادی نه تنها در کثرت گرایی و قبول دیگر اندیشان بلکه در وحدت گرایی ایدیولوژی دینی خود شان نیز اثرگذار شده انحصار قدرت را مبدا حرکت بعد از پیروزی قرار دادند .
انحصار گرایی با کثرت گرایی و پلورالیزم در تخالف قرار دارد. گرچه اسلام به کثرت ادیان سماوی باوردارد وپیروان خود را به اعتقادبه آن توصیه میکند اما در میان همه ادیان یک دین یعنی خود را دین برحق میداند. پیروان اسلام بر کثرت مذاهب باور دارند اما پیرو هر مذهب راه خودش را بر حق تر میداند.
همه فرق اسلامی باور مشترک به یک حقیقت عالی دارندکه بر حق ومشروع است . اما هر فرقه مدعی نزدیکی با ان حقیقت متعال بوده خودش را نسبت بدیگران برتر می انگارد ازین جهت مسیر خودرا برحق تر واز دیگران را انحرافی یا بدعت معرفی می دارد، این خود منشا انحصار گرایی است که ایدیولوژیک شدن اسلام محصول آن می باشد.
چون اسلام ایدیولوژیک در پی قدرت سیاسی است لهذا  در حوزه سیاست نیز انحصار گرایی به میان می آورد. همین مولفه های انحصار گرایی ایدیو لوژیک اسلامی باعث شد تا تنظیم ها  در پی انحصار قدرت گردند و نتیجه عملی این روند فکری در افغانستان ناکامی شانرا ثبت تاریخ نمود.
امتداد روش فکری انحصاری شکل مقابله فکری با غرب را نزد برخی از ایدولوگ های اسلامی قرارداد وآنها با فلسفه غرب، سیستم قضایی غرب و حقوق غرب مقابله ایدیولوژیکی را آغاز کردند زیرا به نظر آنها علوم، فلسفه، حقوق و ادبیات در غرب همه محصول فکر انسانیست، منبع الهی ندارد وبا کلام الهی در تضاد است، حقوق بشر، برابری ادیان ، تساوی مرد و زن را که غرب پیش گرفته است هیچکدام منبع الهی نداشته  نتیجه عقل بشر است  و برای پیروان ایدیولوژیک اسلامی فاقد ارزش تحقیقی و تطبیقی دانسته می شود.
انچه ایدیولوگ های اسلامگرا را بیشتر به تندروی تا سرحد تروریزم معتقد ساخته است اندیشه غلبه و پیروزی از راه خشونت می باشد، تیوری قهر وغلبه نزد مجاهدین و گروه های تندرو طالب، القاعده و داعش یگانه راه شکست مخالفین و موفقیت خود شان دانسته می شود.
اصول قهر وغلبه از راه زور را مجاهدین، طالبان واخیرآ  داعش که همه  دریک رسن تاریخی بهم پیوند می خورند عامل حقانیت هر عمل شان می دانند که با یک اتهام عام « تکفیر » مخالفین خود را واجب القتل می دانند . بنیاد گرایان دین و سیاست را از هم جدا نمی دانند. بر اساس اندیشه های سید قطب ،حسن البنا و محمد عبدو که موسسین ایدیولوژی اسلامی بودند باید یک جامعه اسلامی خالص وجود داشته باشد و کار را ازدعوت شروع  و به جهاد برساند تا جامعه ناب اسلامی بر پا گردد. اخوان المسلمین، القاعده، تنظیم های جهادی، طالب و داعش همه از همین اندیشه ها تراوش کرده اند .افغانستان میدان تعمیل این اندیشه شده پامال گردید اما آنها موفق نشدند.
خلاصه اسلام بنیاد گرا و ایدیولوژیک بهر شکلی که چهره گشود مورد قبول مردم واقع نشد اگر به شکل اسلام ایدیولوژیک شده مرکز تحقیقات اسلامی واشنگتن دی.سی. در دوران حاکمیت مستعجل دو ماهه  آغای مجددی، یا اسلام اخوانی دوران حاکمیت مشترک ربانی و حکمتیار؛  و یا اسلام نوع قرون وسطائی طالبانی ملا ها هیچ یک نتوانستند کاری بکنند تا طرز تفکر شان طوری میان مردم نفوذ کند که مورد حمایت قرار گیرد. اما ترسبات بنیاد گرائی در ساحات خارج از حاکمیت دولت به طرز وحشتناک در جریان است  که  در ورای قوانین نافذ گروهی از ملاها برطبق طرز اندیشه خود شان آنرا تعمیل   با تاسف قرا و قصبات افغانستان در سایه این  روش فکری سال های زیادی رنج خواهند برد .
ایالات متحده امریکا  که طی بیش از ۲۰۰ سال حضورش در نقشه جهان مدعی تعمیم تروبج زنده گی مدرن در سایر کشورها است در افغانستان از اول تا اکنون از عقب گرا ترین گروه ها غرض حفظ نفوذش کارگرفته همین اکنون بیش از ۶۰ فیصد ساحه کشور ما در جنگ بنیاد گرایی و مظالم آن درگیر است.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۱۸ـ ۱۴۰۲

 

دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است . 

استفاده از مطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018