حقیقـت یا ســراب ‌

صمـد کـارمنـد 

چهار دهه گذشته پر از فراز ونشیب بود سال های جنگ و ویرانی ، سال های امید ها و شکست ها ، طی این مدت احزاب و حاکمیت ها آمدند و رفتند ، قدرت و عملکرد های خویش را به نمایش گذاشتند مردم و وطن تجارب و درس های تلخ و شیرین را امتحان کردند. مشخصه بارز سال های قبل رفت و آمد قدرت های بزرگ در سرزمین زیبای ما بود هر کدام به خاطر منافع خویش لشکر کشی نمود و در نهایت انسان میهن ما کشته و کشور ویران گردید .

آنانیکه آرمان های انسانی و وطن پرستانه به خاطر رشد و ترقی جامعه و مردم داشتند کنار زده شدند ، از آن جمله حزب دموکراتیک خلق  افغانستان اهداف بزرگ انسانی ، ملی و دموکرات برای آینده بهتر افغانستان طرح و پیش کش نمود اما متاسفانه در نتیجه اشتباهات درونی و عدم شرایط نامناسب جامعه ، ادامه جنگ و خشونت از جانب مخالفین و حمایت غرب از آنان، حاکمیت این حزب به مثابه بیانگر و مدافع منافع طبقات و اقشار زحمتکش کشور و روشنفکران وطنپرست ترقی خواه بر سقوط مواجه و اعضای حزب به جزایر مختلف تقسیم و حتا در بعضی موارد در تقابل هم قرار گرفتند . در بیش از دو دهه اخیر بنابر تلاش های یک تعداد وطن پرستان با اتکا به بدنه  دموکراتیک خلق سازمان ها و احزاب مختلف که تقریبا همه دارای پروگرام و اهداف مشترک اند ایجاد و داخل سیستم سیاسی افغانستان شدند ، اما تجارب و درس های سال های سپری شده نشان داد که نقش و رسالت احزاب ملی ، مترقی و دموکرات در روند سیاسی ، دموکراسی ، عدالت اجتماعی ، آزادی بیان و دولت داری خوب به تنهایی برجسته گی خاص نداشته ؛ و در ضمن خود این احزاب به نحو خواستند بدون ارزش دادن به تاثیر گذاری حزب خویش داخل قدرت شوند  طی سال های سپری شده بار بار وحدت و کنار آمدن این احزاب در زیر یک چتر واحد مطرح شد به خصوص شش سال قبل حزب متحد ملی ( پیشین ـ بامداد ) و نهضت میهنی ( حزب مردم  پیشین ـ بامداد ) پیمان وحدت بستند به یاد دارم که با چه شور و شوق وطنپرستانه پروسه ی ادغام تشکیلاتی آغاز و ختم یافت ، طرح برنامه و اساسنامه حزب اماده و نماینده گان برای کنگره واحد حزب از سراسر کشور و خارج کشور انتخاب و روانه کابل شدند ، هر جای امید واری برای یک تشکل نیرومند و کارا وجود داشت اما با تاسف و درد که این پروسه بزرگ ملی و سیاسی مورد توطیه مقام پرستان و افراد خود خواه قرار گرفت ارزش های بزرگ وطن ، مردم و جنبش ترقی خواهانه قربانی اهداف غیر ضروری و معامله گرانه شد و درنتیجه هر دو حزب در پی تدویر کنگره های جداگانه خویش رفتند حتا وحدت درونی خویش را هم حفظ کرده نتوانستند و هر دو به جریان های مختلف تقسیم و زمینه ای تقابل وسیعتر شد و صدها فرزند صادق و وطن پرست کنار رفتند و هزاران تن ناامید و بی اعتماد شدند . آن زمان هم مانند سال های دوران وحدت خلق و پرچم که هیچگاه یک حزب واحد نشدند ،متحد ملی و نهضتی ها در حلقه خود باقی ماندند با وجود ادغام تشکیلاتی و اعلان حزب واحد جلسات جداگانه و مخفی خود را داشتند و صرفا خود را آیینه مقام ها می دیدند .

 پس از سال های سکوت و تنهایی امروز باز هم صدای وحدت خواهی و کنارآمدن ها بلند شده و همه خواستار یک حرکت ترقی خواهانه برای نجات وطن و مردم از حالت بحرانی سیاسی کشوراند . این همه را می توان به دیده قدر و امید واری دید در صورتی که دست ها واحد شوند و سنگ اندازی ها قطع و باور به آنچه می خواهند داشته باشند .

به منظور بهبود امور و نتایج مثبت ، ایده هاو نظریات خویش را با شما عزیزان شریک می کنم امید وارم دور از عقده ، تعصب و امراض کهنه دیروز در تکمیل آن کمک و در نهایت موثر واقع شویم برای فردای بهتر و ساختن خانه ی مشترک ما .

 ⁃ تا زمانی که ما از گذشته ارزیابی دقیق نداشته باشیم آینده را نمی توان بهتر ترسیم کنیم ،  بنابرین ضرور است گذشته سیاسی ، حزبی و حتا قدرت را همه جانبه ، علمی و با دید ژرف نقد و بررسی کنیم با اشتباهات و کمبود ها خدا حافظی و جهات مثبت را نشانی و شامل اهداف دور و نزدیک خویش سازیم . با آنانیکه پروسه وحدت شش سال قبل را به شکست مواجه نمودند برخورد قاطع دور از هر نوع معامله و پنهان کاری داشته باشیم .

 ⁃ برای یک حزب فعال و نیرومند اندیشه بزرگ ترین سلاح فعالیت و بیان چهره واقعی آن است ، بسیاری از رفقا هنوز فکر می کنند که ما همانا حزب دیروز ایم و با آن روش و سیاست ها می توانیم دو باره خود را در جامعه مطرح کنیم . به فکر من ایجاد حزبی با خیال و حواس دیروز نه هم ضرور است و نه هم مفید  ! امروز را باید در زمان خودش دید و متناسب با دنیای امروز اندیشه و سیاست های خویش را عیار و به پیش رفت البته ارزش های مفید و مطلوب سیاست های دیروز را غنی ساخت و ادامه داد ما نباید به وحدت چهره ها و افراد تاکید نمایم هرگاه اندیشه ما مولود ادویه  درد مریض امروز و نسخه  خوب برای فردای او باشد ، پس هماناست که مردم خود بخود در کنار ما قرار می گیرند .

حزب نو به ساختار دموکراتیک و همه گیر ضرورت دارد بهتر خواهد بود تا مسوولین و رهبری کوتاه مدت انتخاب و میدان داده شود به همه ای آنانی که شایسته گی رهبری و سازماندهی را دارند .

 ⁃ در طی سالهای سپری شده یک تعداد شخصیت ها و اعضای احزاب مطرح شده دلسرد و گوشه ای تنهایی اختیار نموده اند ضرور است به هر یک مراجعه و قناعت شان فراهم و دوباره به خانواده آزادی خواهان ، ترقی خواهان و مبارزین نجاب وطن و مردم بسیج شوند .

⁃ یک واقعیت عینی را باید پذیرفت که بیش ترین اعضای این احزاب همان های اند که دیروز در حزب دموکراتیک خلق حضور و فعالیت داشتند جوان ترین این نسل بیش از پنجاه سال عمر دارند و در دو دهه آینده بیشترین این ها را از لحاظ جسمانی و روانی با خود نخواهیم داشت آنجاست که بحران سیاسی جنبش را تهدید می کند پس چه بهتر است به جوانان اعم از دختران و پسران تکیه نمایم و زمینه دهیم برای ساحه فعالیت و عملکرد جوانان .

امروز اکثریت مسوولین این احزاب را کهن سالان تشکیل میدهند و یکتعداد یک قدم هم از موقف و وظیفه خود عقب نمی روند در حالیکه این درک را دارند که جوانان بهتر و بیشتر و در پهلوی آنها برای جنبش ترقی خواهانه با ارزش و مفید اند ، لازم است تا از تجربه ، درک و فهم بزرگان که سال های طولانی جوانی و زنده گی خود را وقف وطن و مردم نموده اند استفاده شده و در صورت ضرورت مشاورین خوب باشند . تکیه بر جوانان و زنان به معنا آینده روشن و بهتر از امروز بوده درعدم موجودیت جوانان و زنان فاجعه جبران ناپزیر پیشرو خواهیم داشت . بهتر خواهند بود تا حزب را از مرد سالاری نجات دهیم و ساحه فعالیت و موجودیت زنان را وسیعتر سازیم .

⁃ آنچه می خواهم به صراحت بیان دارم اینست که ایجاد یک حزب واحد و سراسری همه ای بقایای دموکراتیک خلق و شخصیت های ملی ، مترقی و دموکرات دور از امکان بوده و شاید هم ضرورت ان احساس نگردد؛  و از طرف دگر تجارب و درس های پنج دهه گذشته نشان داده که رهبران احزاب پس از اتحاد هنوز هم در فرکسیون و حلقه های خود باقی اند و در فکر رهبر شدن قرار دارند پس چه بهتر است تا در اندیشه ای ایجاد جبهه وسیع نیروهای ملی، مترقی و دموکرات شویم . این جبهه متشکل از احزاب ، سازمان ها ، نهاد ها و شخصیت های مستقل بوده و سیتم رهبری ان دورانی باشد از طریق جبهه می توان نقش فعال را در سیاست و رهبری جامعه به عهده داشت. در اینجا نباید گرفتن قدرت و مدغم شدن در قدرت مطرح باشد بلکه مبارزه از طریق نهاد های انتخابی جوهر کار را تشکیل دهد ، کاندید های مشخص را به نهاد های انتخاباتی کشور به خصوص شورا های محلی ، پارلمان ارایه و پشتیبانی کرد . جبهه باید به مرکز اپوزیسیون قوی ، فعال ، مثبت و نیرومند تبدیل شود .

 رفقا و دوستان گرانقدر !

وحدت را نمی توان خرید ، وحدت را نمی توان گدایی کرد ، وحدت را نمی توان در لابلای کتاب ها جست وجو کرد ضرور است برای وحدت اعتماد سازی کرد و قلبا به آن وفادار بود و شجاعانه رزمید در غیر آن حقیقت نی بلکه سراب خواهد بود . بگذار آنچه می سازیم انعکاس دهنده ای خواست های بر حق مردم به خاطر دموکراسی ، عدالت اجتماعی ، آزادی ، صلح ، امنیت و رسیدن به جامعه دارای تمدن و پیشرفت انسان و انسانیت باشد . ما به دگرگونی فرهنگی و فکری نیاز مبرم داریم .

 

بامداد ـ  دیدګاه ـ ۱/ ۱۶ـ ۲۳۰۸