قتل های زنجیری محصول  فرهنگ عصبیت و خشونت 

 

طالب خیانت می کند    دولت حمایت می کند

علی رستمی 

این شعار بسیج کننده ای بود ،که با صدای خشمګین حاوی تنفروانزجار از حلقوم وحنجره هزارها هموطن ما دررستاخیز ۲۰عقرب سال۱۳۹۴ خورشیدی باشنده گان شهرکابل که درآن تمام اقشار زحمتکش کشور اشتراک داشتند، درهرکوچه وبازارشهر کابل طنین افگن شده بود.

چهاردهه واندی هست که افغانستان به قبرستان مردم بی دفاع  وزحمتکش اقوام مختلف ما، که ناشی از کشتار بیرحمانه  نیروهای اجنبی و بیگانه  رادیکال دینی ومذهبی ، به نام های مختلفی گاهی بنام اخوانی ، جهادی ، القاعده، طالب داعش وغیره  تبدیل شده است. این نیروها میلیون ها انسان سرزمین کشور ما را وابسته به گروهای سیاسی ومذهبی و قومی بی گناه متهم نموده و به قتل رسانیده اند. این قتل ها چه بشکل گروهی وفردی بر بنیاد عقاید دینی و مذهبی به طور شنیح ومتحجر گرانه وبربرانه به مانند قرون وسطی وقبل ازآن ِ با گردن زدن وسربریدن ها صورت می گیرد. شاهد این ادعای  ما عبارت از قتل های زنجیری عده از هموطنان بی دفاع ومظلوم ما که توسط طالبان ،القاعده و داعش در ولایت ها وشهرهای مختلف مانند ننگرهار، غزنی، کنر، جوزجان ، بدخشان، فاریاب ،بامیان و زابل صورت گرفته است ،می باشد. ازجمله دراین اواخر هفت تن از هموطنان ولایت غزنی که درولایت زابل سال پار ازجانب طالبان ربوده شده بود، بعد از یکسال  آنها را با بریدن سرهای شان به قتل رسانیده که درجمله آنها دختر نوجوان هفت ساله شکریه نام و دوخانم میانه سال شامل بوده است . برعلاوه این عمل نابخشودنی غیر انسانی، اندی پیش رخشانه دختر جوان نسبت دوستی مشروع با پسری جوان در ولایت غور توسط حاکمان خود ساخته طالب وحشی بسیار ناجوانمردانه و غیرانسانی در مقابل چشمان مردم سنگسارو به قتل رسانیده شد،که این همه اعمال وحشیانه  خشم تنفروانزجار عمیق مردم  کشور ما را از جمله باشنده گان شهر کابل و ولایت غزنی و سایر ولایت های افغانستان را به وجود آورده، با اعتراضات  وتظاهرات بزرگی گسترده  خیابانی یکجا با خانواده های شهدا با جنازه هفت تن از غزنی  که باخود به کابل آورده بودند ،به تاریخ ۱۱نوامبر ۲۰۱۵ درشهر کابل براه انداختند ، آنرامحکوم کردند.

 این رستاخیز برای رسانیدن صدای  حق خواهی و تحقق عدالت ، علیه ناهنجاری ها واستبداد اداری دولت  واعمال جنایتکارانه طالبان وسایر گروه های تروریستی به گوش دولت اسلامی افغانستان بود ؛که خواهان محکمه و دستگیری عاملین این قضایا شده اند. همه با یک صدا باشعارهای نابودی وسرنگونی دشمنان مردم افغانستان شده واَعمال و کردار غیر مسوولانه و ساز شکارانه « حکومت وحدت ملی» را با دشمنان مردم محکوم نموده وخواستار استعفای رهبری حکومت وحدت ملی شده اند.هم چنان از دولت خواهان تحقق  هر چه سریع ترعدالت ، قانونیت وعمل قاطع علیه تمام گروه های تروریستی که درافغانستان به اشکال مختلف فعالیت دارند گردیدند .بای ک صدا می گفتند: مدارا وعقب نشینی وبی تفاوتی درمقابل خون شهدای بی گناه خیانت به امر ملی وناموس وطن می باشد . نباید دشمنان سوگند خورده عقب گرا که با پشتبانی مستقیم مادی ومعنوی دشمنان خارجی ومنطقه وی در قتل های زنجیری ذیدخل هستند، برادر ویا مخالفین خطاب شوند؛ بلکه با تعریف وموضع گیری مشخص به مثابه دشمن صلح آرامی وزنده گی مصوون مردم ما شناخته شوند .وعلیه آنها اقدام جدی و قاطع برای نابودی شان با کمک جامعه بین المللی تدابیر اتخاذ گردد.

طوریکه در طول  پانزده سال ازحضور نظامی کشورهای جهانی درراس امریکا وهم پیمانان شان هویداست ،که نه تنها دشمنان مردم ازجمله القاعده وطالب که بهانه اصلی برای ازبین بردن آنها درکشور ما لشکر کشی شد، نابود نه شده، بلکه به تعدادشان افزایش یافته و بر علاوه درپهلوی آن گروهی دیگر تروریستی بنام « داعش » سربلند کرده، که  باعث ترور وقتل هزارها نفر هموطن ما در ولایات مرزی وغیره نقاط کشورشده است.  این همه اَعمال را  زیرنام   « الله اکبر » به سبک وسنت  دوران جهالت و توحش  که درصدراسلام معمول بود، سرو گردن می زنند و آنر اجرای احکام شرعیت اسلامی یعنی « جهاد » وانمود می سازند.

تاریح گواهی می دهد، زمانیکه دین اسلام به وجود آمد،قبلآ درهرگوشه جهان مردم نظر به شرایط  موجود ،هرقوم وقبیله خدا و دین  جداگانه خویش را داشتند ، آنرا نیایش می کردند، درپهلویهم با مدارا زنده گی داشتند وعلیه یکدیگر عمل خشونت امیز نمی گردند وبه خاطر خدایان خویش یکدیگر را به قتل نمی رسانیدند.  پیدایش دین اسلام در سرزمین عربستان  فرهنگ وعقیده واداب جدید رابه نام تمدن اسلامی به وجود آورد و همیشه  درحال صعود بود و به زودی درجهان گسترش یافت. مردم  ویا به خاطر ترس و ارعاب و یا به زور و جنگ و یا به شکل مسالمت امیز دین اسلام را قبول می کردند. ومشترکآ درجهت رشد آن عمل می نمودند. برای اینکه یک هدف وجود داشت، انهم تامین منافع دینی وارزش ها آن درمیان سرزمین های مختلف .این عمل ازیک سو مضر وخانمانسوز برای مردمی که دارای عقاید سنتی  بودند و نمی خواستند ، از عقاید خود منصرف و دین جدیدی را بپذیرند تمام میشد؛ از سوی دیگرزمینه سازِز ادغام نژادها واقوام وقبایل مختلف با سنت وعادات مختلف وآشنایی با دین وفرهنگ نو بود ، که باعث پیدایش تمدن جدید با ابعاد وسیع وفراگیر منطقه وی در میان ملل مختلف میشد.  طوریکه کانت فیلسوف المانی گفته بود : «جنگ وسیله  اجتناب ناپذیر است برای آنکه ملل با فرهنگ را به حق خود برساند. »

بر اساس این زد وخوردهای عقیدوی بود ،که مناسبات اقتصادی وسیاسی در  نقاط  مختلف جهان گسترش میافت. اما زمانی که این تمدن ها دامنگیر نفاق و اختلافات فرقه یی مذهبی  وقومی شدند. هرفرقه باور های خود را نسبت به دیگری مقدس دانسته ،علیه همدیگر از هیچ گونه ظلم ،استبداد و کشتاروحشیانه  دریغ نمی کردند، این ها در روند تاریخ اهسته اهسته ازهم پاشیده و نزول کرده ، از خود صرف نام وتاریخ چیزی دیگری باقی نماندند.  

 حافظه  بشری هیچ گاهی اَعمال دستگاه تفتیش عقاید کلیسا وجنگ های صلیبی  سی ساله را با دین اسلام وسایر مخالفین عقده وی شان فراموش نمی کند ،که چه گونه پیروان هردو دین  همدیگررا  بیگناه و ناحق کشتار نموده و زمین ها ودریاها را از رنگ خون همدیگر سرخ ساخته بوده اند .

 خشونت دینی ومذهبی اسلامی، در عرصه  های عمومی براساس واکنش های عصبیت، بسیج برای پیروزی دین ومذهب و دفاع ازدین اسلام نیست ، بلکه بی اعتمادی به نفس و فقدان آزادی عمل بنیادگرایان دینی  ترس از دوزخ و بهشت می باشد. البته تاریخ به ما می آموزد، که جای فرهنگ کهنه را نه اصول کهنه ، بلکه فرهنگ جوان تر و برتر می گیرد. ظهور فرهنگ نو یا دانش های نو درجامعه فرهنگ کهنه را عقب را نده وکهنه جای خود را به نو واگذار می نماید .  دراین مقطع گذار ازنو و کهنه هست که عصبیت وخشونت ،بنا براصول فرهنگ و دانش کهنه، در ذهن حامیان فرهنگ کهنه  تداعی می شود وآنرا به مثابه وسیله و ابزار برای حفظ وسرکوبی اندیشه نو بکار میبرد. انسانهای ناراضی ومتحجر که با رسم و رواج و اداب گذشته خوی گرفته و ذهن شان توسط آن قفل شده وبه اسانی نمی توان آنراباز نمود ،یا در نهایت  دست به خشونت وجنگ به نام دفاع از اعتقادات و باورهای حاکم درجامعه اقدام می نماید واز خود عصبیت نشان می دهد. ابن خلدون دانشمند عرب «عصبیت» ویا «عصبیه» را به معنای:« عِرق یا رگ قبیله یی  » می نامد و نویسنده گان غربی آنرا به معنای:«  وطن پرستی ،جنبده گی دولت، قوه حیاتی یک قوم، و روح عام میدانند. »

تشدید خشونت وعصبیت علیه فرهنگ های بیگانه خارج از دین و فرقه های مذهبی اسلام به ویژه درمقابل فرهنگ غربی   که ازجانب بنیادگریان دینی مانند: سلفیست ، وهابیت و اخوان المسلمین  تبلیغ میگردد ،یک توهم  وابزار فریب پیش نیست. این عصبیت برآن است که تا از احساس عقاید اسلامی، باورمندان بی خبر از دنیای فلسفه و تاریخ  که در گروه آن ها قرار دارند ، در شرایط مختلف به نفع خود استفاده نمایند.طوری که امروز در شرق میان عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی به کمک امریکا  و انگلیس  وغیر دولت های غربی، ازاین ها به صفت سپهر مدافعه آرمان ها واهداف خود که بنام داعش والقاعده  وغیره فعالیت دارند ،استفاده می برند . برای اینکه تمام این گروه ها واحزاب متذکره مستقیم  وغیرمستقیم  ساخته و تمویل کننده  شرایط مادی ومعنوی آنها کشورهای غربی در راس امریکا و انگلیس  بوده، که برای تامین منافع خویش روی کار آورده اند.

طوری که امروز روشن هست  برخی از  کشورهای اسلامی  دارای سرشارمنابع طبیعی  از جمله نفت و گازمی باشند؛ این باعث شده که هرکدام خریدار و مشتری های خوب  ودل سوز برای خود در جهان داشته باشند،هر کدام به نوع ارتباط خویش را درجهان بالخصوص با کشورهای ثروت مند در راس امریکا وانگلیس وشرکای آن تامین کرده و درمنطقه به مثابه حلقه اساسی ارتباطی برای تامین منافع سیاسی واقتصادی آنها فعالیت می نمایند. این امر زمینه بروز اختلافت میان برخی ازاین کشورهای نفت خیز، براساس اقتصادی ازیک سو، وازسوی دیگر مخالفت های مذهبی باعث کشمکش و جنگ ها و تعرض واشغال سرزمین های همدیگر شده اند . بناً این کشورهای برای پیروزی اهداف خویش ونابودی بنیادهای اقتصادی و سیاسی مخالفین خود به فرهنگ گذشته اسلامی بر بنیاد آموزه های اسلامی رجوع نموده و از وجود گروهای تروریستی : القاعده ، طالب و داعش وغیره زیر نام جهاد ، با استفاده از فرهنگ « تفکیری » که در صدراسلام مروج بود،آنها را  با مدرن ترین سلاح مجهز نموده وبه جنگ های منطقه وی  با پشتبانی کشورهای غربی در راس امپریالیزم امریکا وجهان غرب ،گسیل  میدارند .   

 کشورهای بزرگ سرمایداری که از لحاظ مالی ومعنوی پرقدرت هستند ،می کوشند ، از این اختلاف ها به نفع خود استفاده نمایند، تا هژمونی جهان را بدست داشته باشند. بنابراین غرض تحقق اهداف راهبردی جیوپولیتیک  خود به شیوه های مختلفی به کشور های اسلامی مداخله نموده ؛ وآنها را به دور اقمار خویش بسیج  می سازد. کشورهای که به خواست شان تن نمی دهند ، به ملاحطه تعصبات دینی ومذهبی با کمک و پشتبانی کشورهای هم پیمان خود ازگروه های افراطی دینی ومذهبی فوق علیه کشورهای مخالف ِمورد نظرخویش جهت پیاده نمودن اهداف خود استفاده می کنند.

 درکشور ما نیز این گروهک های تروریستی برای دوهدف در طول پانزده سال با حضور فعال و گسترده باحفظ  و حمایت کشورهای منطقه وی و بین المللی وجود دارند.

یکی ـ برای تامین منافع  پاکستان  درافغانستان ؛  

دو ـ برای تامین منافع امریکا.

این کروهک های تروریستی به مثابه شمشیر داموکلوس بالای زمامداران  دولت افغانستان  برای تامین منافع و اهداف شان  قرار دارد. هر زمانی که از اهداف مطروحه کشور های متذکره عدول نمایند  ازاین گروه ها به شیوه های گوناگونی  برای بی ثباتی وضع سیاسی  وامنیتی  درافغانستان  به کار گرفته میشود . به این منظور تا به حال صدها حملات مسلحانه تروریستی و انتحاری وآدم ربایی در نقاط مختلفی کشورانجام داده اند که  تظاهرات و راهپمیایی  بیست عقرب سال جاری مصداق این امر میباشد ، که با عکس العمل گسترده مردم مواجه  گردید. این قیام مردم نماد تاریخی بود، که از جانب جامع مدنی و جوانان قهرمان و بالنده وطن علیه همه  ناهنجاری ها و تَعمال تروریستی گروه های طالب وداعش  که در ولایات کشور انجام داده بودند ، راه اندازی شده بود. این همآیش و راهپیمایی   لرزه  به اندام  دولت اقای غنی وعبدالله  وارد کرده و اولین باری بودکه هم چون طیف وسیع وگسترده  از جوانان آراسته بدون رهبران وعکس های تنظیم های جهادی ، صدای بر حق  مظلومان و رنجبران  زحمتکش کشور را به جهانیان بلند نمودند. این تظاهرات نمایانگر وحدت  وهم یکپارچکی ملی کشور میان اقوام و قبایل افغانستان را به نمایش گذاشت. نسل جوان بالنده شگوفان وپر افتخار نواندیش با نفس تازه و نیروی سرشار از وطن پرستی بر بنیاد خرد ورزی و روشنگری در پشاپیش این راهپیمایی قرار داشتند . این امرنشانه استقلال اندیشه وی فردی در مقابل فرهنگ سنت گرایی وپدرسالاری قرون وسطایی میباشد. تاریخ این را به اثبات رسانیده هرزمانی که افزارهای عناصر کهنه علیه موج جنبش نوگرای قرار گیرد روبه زوال و نابودی می باشد.

شهروندان کشور ما بالخصوص جوانان دانشمند وتحصیل کرده مطابق رسم و سنن پرافتخار نهضت  تاریخی مبارزرین عدالت خواه و استقلال طلبان  کشور در این رستاخیز ملی  نقش برازنده  دارند. طوریکه گفته اند: « اگرخلق اهی کشد طوفان شود ، اگر پای بکوبد زلزله شود.»

 واقعآ امروز طوفان بعد ازسکوت فضای تاریک وخفقان شهر کابل را برای ابد ازبین برده وجامعه مدنی ما داخل مرحله جدیدی ازتاریخ عدالت خواهانه خود گردیده است. ابعاد این دادخواهی و انتقام جویی از دشمنان خلق های کشور ما ساده و سطحی نه بوده، بلکه ریشه های توده یی داشته که تا عمق  جامعه درمیان تمام نیروهای ملی ومترقی ودموکرات وهمه زحمتکشان افغانستان ، فرورفته وفراگیر میباشد.

هانارانت زنی فیلسوف المانی گفته است:«  اگر بدانیم که انسان به چه جنایت هایی نسبت به هم نوع اش تواناست باید احساس گناه کنیم اگر از دخالت در سیاست طفره برویم.»  

 طفره رفتن از حرکت وکنشی دادخواهانه و انقلابی که شرایط ذهنی وعینی ان آماده شده گناه هست . جوانان کشور ما باید به مثابه نیروی پیشتازدرهمه حرکت ها ی دادخواهانه درمسیر تاریخ درتحولات و تغییرات کشور خود در صف اول مبارزه وطن پرستانه قرار داشته باشند. آینده به جوانان وپیش آهنگان این نسل بالنده وقهرمان تعلق دارد .

 زنده باد جوانان پر افتخار این نیروی رزمنده پیشتاز کشور !

مستحکم باد وحدت وهمبسته گی خلق های زحمتکش افغانستان!

بامداد ـ دیدگاه ـ ۶ /۱۵ ـ ۱۶۱۱