داعش ، ارواح  خبیثه  زاییده سیاست های جیواستراتیژیک بین المللی 

ع. بصیر دهزاد

با آنکه  دیدگاه ها پیرامون زایش  داعش و ریشه یابی ایجاد آن  دلایل کافی ، قابل دقت و قبول را  بدست داده اند، دیگر هرگونه شک و تردید منتفی است که این روح شیطانی به غیر از همان ارواح خبیثه بیش نیست که در دست تشنه گان زر و سیم و عاملین بین المللی غارت ملت ها قرار دارد؛  و تکرار یک طرح سازمان یافته تر و انکشاف یافته تر القاعده  در میان ملت های اسلامی  و بر ضد ملت های اسلامی میباشد که اکنون موجودیت یک تعداد کشور ها و موقعیت جغرافیائی شان را به  در معرض زوال ، فروپاشی و تجزیه قرار داده است. این پدیده شوم که تا به حال هر گونه وحشت و دهشت خون ریختن ، سربریدن  و ده ها اشکال  و نمونه وحشت انسانی را به تجربه گرفته است، چیزی دیگر را به ملت های اسلامی نداده است. این وحشت انسانی داعشیان بدون شک  بعد  از دوره  جنایات اشد ضد انسانی  و جنگی که توسط دولت های استعماری در دوران سیطره شان بر آسیا، آفریقا و امریکای لاتین انجام دادند، کشتند و سر بریدند، بی نظیر ترین جنایات ضد بشری در تاریخ معاصر، به خصوص آسیا است.  همانگونه  که دولت مداران دول استعماری با آنکه  بعد از ختم دوره استعماری و آن جنایات بی نظیر شان که انجام دادند ، اکنون خود را طراحان و مدافعان حقوق بشر میدانند، تا به حال هیچ یک از این دولت ها رسماً در برابر جهانیان جنایات ضد حقوق بشری و جنگی خود شان را محکوم نکرده  و حرفی مبنی بر معذرت خواهی را در برابر مردمان متضرر از جرایم هولناک شان به زبان نیاورده اند و هیچ گونه تعهد مبنی بر عدم تکرار آن جنایات را هم  نداده اند، به همان گونه جنایات هولناک داعش را در کشتن و سربریدن ها پایانی نیست.

با آنکه پدیده داعش میتواند برای طالبان عقب مانده قرون اوسطایی و دیگر یک وسیله ( به گفته البغدادی ، دوای تاریخ تیرشده !)  کهنه شده دستگاه های استخباراتی منطقه و بین المللی حیثیت یک «  سرخور » را داشته باشد، اکنون پدیده داعش در کشور مظلوم و عمیقا، آسیب دیده و آسیب پذیرما هم به یک واقیت عینی تبدیل شده است که  به مانند ارواح خبیثه به شکل مرموز در حالت شکل گیری است.

پیرامون این پدیده زشت نه تنها نکات بیشماری وجود دارند تا مورد  تدقیق ، تحقیق، ارزیابی محققین تاریخ ، حقوق و سیاست صورت گیرد بلکه یک مساله خطرناک جدید برای ما ، ملت ما و سرزمین ماست که در خطر فروپاشی بیشتر و عمیق تر از زمان حاکمیت  تنظیم های جهادی و طالبان قرار دارد. با بروز داعش و اهداف آن دیگر طرح مسایل

نامیمون مبنی بر تعلقیت های زبانی و قومی  در برابر اهداف « بزرگ » داعش و دلالان عقب پرده آن ها خیلی ها  کوچکی میکنند و آن اینکه میتواند سوال تجزیه و تقسیم مجدد کشور های آسیایی « مربوط یک خط زنجیری در این منطقه آسیا که منابع بی پایان زیر زمینی » آن برای بقا و اسارت ملت ها توسط  اژدهای تشنه حرص و آز جهانی مطرح است ، یعنی همان تقسیم مجدد این کشور ها از زمان ختم سیطره استعماری کهنه غرب ، اخصاٌ انگیس. این پیشبینی نمی تواند در دراز مدت دور از وقوع باشد که شیوه انگلیسی که  اقوام بزرگ با خط کشیدن های تصنعی

« سرحدات »   از هم جدا ساخته شدند ولی به مانند بم های « همیشه در حال انفجار»  برای نا رامی های منطقه وی و مخاصمت های ملی و قومی  در درون کشورها ،  گذاشته شدند که تا به حال ادامه داشته است  ولی اکنون ممکن

« خط کشیدن های جدید ی » به کار باشد تا « ما ها » در عمق رنج های بیکران داخلی و منطقه وی درگیر باقی بمانیم. یکی از تفاوت های میان سیاست های ظالمانه و ضد حقوق بشری و ضد حق ملت ها در تعین سرنوشت خود شان  در دوره استعمار کهنه و بعداٌ ایجاد القاعده و اکنون   بروز داعش در آن است که  در اولی استعماریون مستقیماٌ  با  مردمان استقلال طلب «  بدون در نظر داشت  مساٌله دین و مذهب »  می جنگیدند،  برای دومی ( در اول تنظیم های جهادی و بعداٌ القاعده و طالبان)  پول ، سلاح و مشورت میدادند و سوال جنگ بر ضد کمونیزم و شوروی مطرح بود. ولی حالا  تمویل بی حد گروه های اسلامی در کشورهای اسلامی و بر ضد ملت های اسلامی مطرح است.  طراحان پس پرده تنها پول نقد در اختیار میگذارد و پلان طویل  المدت را در قدمه ها هدایت و رهبری میکند و در واقعیت زمینه پیوستن  دها هزار جنگ جویان « خوب آموزش دیده  » از کشور های غربی ( از آسترالیا تا اروپا ، کانادا و امریکا) ، متخصصین عرصه های تکنالوژی ( کمونکیشن انترنتی) ، و بکار گیری وسایل اطلاعات جمعی، اقتصاد وغیره را نیز مساعد ساخته اند.

پس اینجا عمق موضوع نه تنها عطف دقت و توجه بر این روند زشت  و خشن در سیاست های کنونی میباشد بلکه عطف توجه و تمرکز سیاست ها و خطوط فکری و عملی سیاسیون، و تحلیل گران ، نیرو های ملی و وطنپرست ترقی خواه و سازمان های موجود سیاسی افغانستان  در مبارزه هدفمندانه بر ضد داعش و اهداف طویل المدت آن نیز مطرح میباشد.

چند فاکت سوال برانگیز:

داعش میلیارد ها دالر پول نقد در دست دارد مثلاٌ اگر برای یک طالب یکصد تا یکصدو پنجاه دالراز طالبان بدست میآورد که از منابع بدست آمده از شیخ های عربی ( سعودی و قطر و منابع مخفی استخباراتی پاکستانی وغیره) ،تمویل میگردد، داعش حتا تا ۵۰۰ دالر به یک جنگ جوی عادی خود میپردازد.

داعش از فروش منابع نفتی پول بدست میآورد ، آثار گرانبها تاریخی را به فروش میرساند، کی خریداران این منابع نفتی اند،  اخبار در چند ماه اخیر منتشر گردید که آثار تاریخی تخریب شده از محلات تاریخی سوریه در بازارهای اروپا سرازیر میشوند. کشتی های نفتی قاچاق با ساده گی در آب ها در رفت و برگشت اند، در حالیکه  اگر یک کشتی روسی و یا ایرانی به طرف یمن در حرکت باشند، همه وسایل اطلاعاتی و منابع خبری غرب گزارشات دقیقه وار جمع آوری و ارایه میکنند ، ولی از رفت و برگشت این کشتی ها هیچ خبر و گزارشی برای دستگاه های خبری و ژورنالستیک غربی قابل دلچسپی نیستند.

نظر به ارقام غربی اکنون بیش از  ۲۴۰۰۰ جنگجویان داعش از کشور های غربی  « با مهارت های خاص جنگ های چریکی و کوماندویی »  ، از اروپا گرفته تا امریکا و آسترالیا ، درعراق و سوریه می جنگند، تعداد از آنها در رفت و برگشت اند. آنها که تعداد زیاد شان با یک گذشته جرایم جنایی شان در نزد پولیس این کشورها  ثبت اند، به هدف چور چپاول و غضب دارایی نقدی مردم میروند و به همین خاطر به ساده گی انسان میکشند و شدید ترین جرایم ضد بشری و جنگی را مرتکب میشوند. یا اینکه اینان مورد پیگرد قانونی قرار نمی گیرند و اگر میگیرند با مجازات خفیف و سمبولیک محکوم میگردند. سازمان عدالت بین المللی هنوز در بررسی ایجاد  کدام پرونده جرایم شدید جنگی و ضد حقوق بشری داعش و داعشیان نیست و کمتر لب از لب تکان میدهد.

( تذکر: قرار معلوم بیشترین جوانان که در کشور های غربی به اکستریمیزم اسلامی  روی آورده اند و  یا در جنگ ها عملاٌ  اشتراک دارند و یا علاقمند اشتراک در جنگ  تحت بیرق داعش هستند، در خانواده های بزرگ شده اند که  در آن طفل به اشکال مختلف از رشد ، انکشاف مصوون روانی و تعلیم و تربیه مناسب محروم بوده اند و طفل خود در انبوه محرومیت های خانواده گی منجمله خشونت های فزیکی، روانی و جنسی و در محیط انبوه با عقده مندی ها بزرگ شده اند. آنان با این چنین  گذشته ومعضلات روانی،  جرایم جنایی و تمایل به مواد مخدر، اکستریمیزم اسلامی را برای خود یک مصوونیت و آرامش روانی میدانند و با ساده گی در چنگ تشنه گان خون و پول و قدرت می افتند که جنگ، کشتن و سربریدن برای شان به ساده گی قابل قبول و عمل است.)

با آنکه بیش از ۵۰۰۰ نظامی امریکا در عراق حضور دارند  و امریکا بمبارد های روزنه را در عراق  انجام میدهد و فغان سرداده است  که گویا  این حملات هوایی برای امریکاییان روزانه  ۵ تا ۸ میلیون  دالر هزینه دارد و علاوتاٌ از « جنگ علیه داعش »  حرف میزند در حالیکه این مبلغ تحت نام  مصارف روزانه جنگ  برای کشور مانند امریکا در حکم جیب خرچ روزانه  است . از جانب دیگر امریکا در موضع سیاسی- ژورنالستیک و استراتیژی نظامی خود  در برابر تهدید های داعش قاطع نیست وحتا  شک و گمان ها را در بمباردمان مواضع اصلی داعش در عراق  و احتمالاٌ در سوریه نیز بیشتر ساخته است. در دو کنفرانس اخیر پیرامون جنگ بر علیه داعش موضع امریکا  خیلی ها دوگانه و غیرواضح بوده است. مثلاٌ نماینده  جنرال بزرگ امریکایی در کنفرانس متذکره ضرورت یک جنگ قاطع را مطرح نکرد بلکه اصطلاحات به معانی دوگانه یعنی « ما تجارب را برسی مینماییم، ما درس گرفته ایم » وغیره. آقای اوباما در کنفرانس اخیر روی قضیه واضحاٌ گفت که « ما بر علیه داعش جنگ میکنیم ولی زمانی عقب نشینی هم لازم است » ؟

انگلستان در مبارزه با داعش کمتر حرف به زبان میآورد. تنها به عنوان « خیرخواهی ؟ »  یک وزیر انگیسی طی سفرش به کابل گفت که دولت افغانستان بایدًید با دولت پاکستان در مبارزه با تروریزم همکاری نماید.

دولت امریکا  با آنکه از تباه ساختن و بربادی ملت های مانند  لیبیا ، سوریه و عراق سیرایی نیافته است، ادامه جنگ با دولت و سرنگونی حکومت مشروع بشار الاسد را هدف نهایی تعین نموده است. دولت سوریه در حالیکه در موقعیت سیاسی و نظامی- دفاعی اش در برابر اسراییل سیاست روشن دارد و کدام تهدید برای کشور های دیگر منطقه نیست و نبوده است ولی با آنهم  امریکا ، فرانسه و انگلیس  خود ایجاد گر اولین گروه های تند رو خون خور در سوریه شدند که  در جنگ روزانه  جرایم اشد ، هولناک و بی نظیر جنگی  را مرتکب میشوند. این کمک های مالی، سیاسی و استخباراتی زمینه سازی نمود که داعش کنونی از میان همین گروه های خون خوار شکل گیرد و بحیث ارواح خبیثه و مرتکبین جرایم جنگی و ضد بشری و عامل  وحشت و دهشت زمان عرض وجود نماید.

قرارگزارشات چند سال قبل حدود چهار تا شش هزار کارمندان مخفی اطلاعاتی سی – آی – ای در افغانستان در میان مردم محل فعال اند. ممکن همین رقم کمتر و زیاد تر را دستگاه استخباراتی انگلسی  « ام  آی ۶ » را نیز در افغانستان داشته باشند. چگونه با وجود اطلاعات دقیق از موجودیت مراکز سربازگیری و تعلیمات جنگی ، بر آنان حمله صورت نمیگیرد و آنها با مصوونیت  مصروف گسترش فعالیت های شان در افغانستان اند.

چرا و چگونه تصور دیگر از انکشافات جنگی شمال افغانستان داشت که گروه های داعش از پاکستان گروه گروه با وسایط داخل افغانستان میشدند و از آنجا با سرویس ها به ولایات شمال افغانستان انتقال میآفتند. آیا این نیروی بزرگ اطلاعاتی نمی میتوانستند در جلوگیری و یا دادن معلومات به ارگانهای کشفی افغانستان  کمک کنند؟  یک مثال دیگر: ولایت کندوز در آغاز جنگ ها در معرض سقوط قرار داشت، بزرگترین پایگاه نظامی المان و مرکز تربیه پولیس در کندوز چنان در بی پروایی خاموش بود که گوئی آنها هیچ گونه تهدید را پیشبین نیستند. بر مبنای واقعیت فوق نمی توان از  شریک بودن و نقش دستگاه استخبارات پاکستان در انتقال و سازماندهی فعالیت داعش چشم پوشید و انکار نمود.

هدف نویسنده از اراهی فاکت های فوق در آن بوده است که  داعش زایش یک چالش  بزرگ و دیگر یک پدیده است که نمیتوان از آن بحیث وسیله پیشبرد سیاست های جیواستراتیژیک قدرت های آزمند منطقه و جهانی انکار نمود و ابراز تشویش ، نگرانی خویش را نهان گذاشت. دیگر کشورهای که در خط  زنجیری کشور های منابع برزگ زیر زمینی  از شرق میانه سوریه گرفته تا  عراق، ایران، افغانستان، آسیای میانه ، روسیه و چین در معرض یک پلان طویل المدت قرار دارند.  طرح یک پلان تقسیم مجدد سرزمین های بزرگ در این منطقه آسیا مطرح است.

کدام خطرات جدید در ادامه بروز مقطعی داعش و ادامه « فاورد پالیسی » در این کشور ها ممکن و محتمل خواهد بود:

۱- خطر از هم پاشیده گی ملت های بزرگ، آغاز و ادامه جنگ های داخلی برای ایجاد دولت های کوچک بر مبنای زبان ، قوم و مذهب. (  کرد ها، تاجیکان، ازبک ها، بلوچ ها، پشتون ها، ایغورها ، اسماعلیه ها، مناطق شیعه نشین و سنی نشین و ممکن ده های دیگر). در واقعیت تطبیق پلان تجزیه یوگوسلاویای بزرگ و چک و سلواک در اروپای شرقی که از یک جانب با فروپاشی سیستم های سوسیالستی به ارزش صد ها ملیارد دالرمنابع اقتصادی این کشور با رایگان در دست کنسرن های بزرگ اروپای غرب افتاد و از جانب دیگر  موجودیت یک دولت بزرگ و قدرتمند  یوگوسلاویا از صفحه جفرافیای اروپا حذف گردید.

۲- ضعیف ساختن ملت های اسلامی با بکارگیری خود مسلمانان بر ضد دین و ملت خود شان .

۳- سلب حاکمیت های ملی و خطر بزرگ تجزیه پذیری سرزمین های برزگ .

۴- به وجود آمدن حکومت های تیران و دیکتاتور تحت نام اسلامی به مانند دول ژاندارم  و ضد آزادی و دموکراسی و مضحک به مانند عربستان سعودی، قطر و پاکستان.

۵- ضعیف ساختن مداوم احساسات ملی و وطنپرستی ، حاکمیت ملی و ارزش های فرهنگی و در عوض تقویه روحیه فردی در برابر ارزش های اجتماعی و گسترش روحیه  و غریزه های پول و مادیت در برابر احساسات عاطفی ، ارزش های اخلاقی- اجتماعی  و وجدان بشری و انسانی.

۶- مضحک ساختن دین و ارزش های عاطفی و انسانی دینی و استفاده از دین بحیث وسیله خشن ، ارعاب و فشار.

چه میتوان کرد؟ 

مهارت سیاست های ضد بشری و ضد استقلال و حق تعین سرنوشت ملت ها که کاربرد اصطلاح سیاسی « جیو استراتیژیک » بدیل خوبی و مناسب به عوض فارورد پالیسی است، چنان سازمان یافته و پیشبینی شده است که ملت های مانند افغانستان هنوز یک معضله داخلی را مهار نکرده به معضله جدید مواجه و دست و گریبان میگردد. سیاسیون و سازمانهای سیاسی شان و دیگر روشنفکران ترقیخواه و روشن ضمیر اعم از چپ ، میانه و لیبرال سیاسی و مذهبی در چنین مقطع های داغ سیاسی و جنگی خود در چند راهه ها قرار میگیرند و خود و سازمانهای سیاسی شان را کمتر میتوانند از در خود فرورفتگی نجات دهند. آنها هنوز از بررسی و نقد  و محکومیت های « دیروز » نتوانسته اند برون شوند و به دفکتور های فعال سیاست روز تبدیل گردند.

با آنکه توقع از دولت ها و حکومت های دیروزی ( تنظیم ها ، طالبان و دستگاه مافیایی کرزی) نمی بوده است که آنها با سیاست واضع و فعال در چنین مسایل سر در یخن تفکر فرو برند و به ایده و آرای ملت مراجعه نمایند، ولی مسوولیت دولت کنونی که ادعای سیاست جدید را دارد، این است که  در برابر داعش و حامیان آن به سیاست های جدید ملی – وطنی  و سیاست فعال و مستقلانه ا در درازمدت  متوصل گردد. بناٌ وظایف جدید و با محتوای جدید با سیاست جدید مطرح بحث و عمل زمان کنونی میگردد که غفلت بر آن مصایب و خطرات بزرگ و بی مانند و

غیرقابل پیشبینی را بر ملت مظلوم در حال و آینده تحمیل خواهد کرد.

نویسنده معتقد است که الترناتیف های جدید میتواند مساٌله جلوگیری از پیشرفت بیشتر داعش در افغانستان و منطقه ما را به یک بحث ، ارزیابی و تصامیم ممکن و عملی ( ملی و وطنی)  ضرورت روز متبارز سازد و آن اینکه:

- ایجاد یک کنفرانس مشترک سازمانهای سیاسی ، اجتماعی ترقیخواه و جامعه مدنی  موجود در افغانستان روی موضوع دفاع و تعهد مشترک از حاکمیت ملی و سرزمین افغانستان به حیث سرزمین و ملت تجزیه ناپذیر افغانستان. مثلاٌ سازمانهای سیاسی ترقیخواه کنونی در افغانستان میتوانند ابتکار چنین اجماع سیاسی- ملی را بدست گیرند.

- از آنجاییکه دولت کنونی به هیچ وجه با تکروی های سیاسی و سیاست خارجی غیر فعال اش نمیتواند در برابر

ابرقدرت جهانی حرص و آز سر استقلالیت بلند نماید، این نکته حایز اهمیت جدی و حیاتی است تا دولت مداران طراز اول حمایت ملت بخصوص نیروهای مختلفه ملی و ترقیخواه و نیروی برزگ و موثر تحول خواه کنونی ( نسل پویا و روشن اندیش جوان ، نیروهای سیاسی مربوط به احزاب و سازمان های سیاسی- اجتماعی و جامعه مدنی ) را با خود کسب کند. بناٌ  یک جمع آمد بزرگ دولتمداران با نماینده گان این نیروها چه در داخل و چه از خارج کشور تحت نام 

« اجماع ملی » دایر نماید و زمینه یک تفاهم سیاسی، مبارزه و همکاری مشترک را مساعد سازند تا باشد که روان اجتماعی و  مورال جامعه با مساله « دفاع مشترک از سرزمین مشترک »  گره خورند.

- ایجاد همکاری ها و توافقات منطقه وی وطرح یک پلان مشترک و عملی در مبارزه با داعش و عوامل استخباراتی پس پرده آن . مثلاٌ دولت افغانستان میتواند ابتکار یک کنفرانس منطقه وی با دول که در تهدید حال و آینده داعش قرار دارند، را بدست گیرد و طرح پلان را قبلاٌ با در نظر داشت دو الترناتیف فوق فورمولبندی و در چنین یک کنفرانس بحیث پلان ابتکاری دولت افغانستان مطرح نماید.

- احیای تقویه روحیه وفاق ملی ، وطنپرستی  وتجزیه ناپذیری افغانستان  در پروگرامهای درسی مکاتب ابتدایی ، متوسط و ثانوی تا نسل آینده ساز با روان ملی و وطنپرستی تربیه گردند.

- تبلیغات سازمان یافته با پالیسی تبلیغاتی یکسان رسمی از طریق تمام  تمام وسایل اطلاعات جمعی ، در دفاع از نیرو های مسلح کشور و دادن مسوولیت با این وسایل اطلاعات جمعی بحیث تطبیق پالیسی تبلیغانی و ملی.

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۲۲۰۶