برنامه تسلیمی افغانستان رسمأ آغاز گردید

عارف عرفان


در حالیکه افغانستان هنوزهم زخم خونین مصالحه،معامله گرانه، کاذب و تحمیلی گرباچوف رهبر پیشین اتحاد شوروی را در بدن دارد، اینبار امریکا تحت همین عنوان (مصالحه) ودر راستای همین سناریو می خواهد در یک معامله عقب پرده، قایق شکسته افغانستان را درموج ها رها نموده،آانرا تکه تکه ،پارچه پارچه ساخته وبا استقرار نظام فوندمنتالیستی وحافظ منافع امریکا در وجود طالبان، سیاه ترین دوره تاریخ را در کشور تکرار نماید.
  هفته قبل همزمان با آغاز مذاکرات میان امریکا وطالبان در قطر، با توجه به جو آشفته سیاسی داخلی ومنطقه ای اینجانب تحت عنوان« افغانستان میدانگاه نبرد جهانی » به صراحت پیشبینی نمودم که امریکا در گفتمان با طالبان،میخواهد جغرافیای افغانستان واقتدار سیاسی کشور را معامله نماید.
مذاکرات قطر نخستین نردبان اقتدارسیاسی سراسری طالبان رابا اهدای گستره بزرگ قلمرو کشور برای آنها رسمآ بنیاد نهاد.دیگر قفل حاکمیت ونمایشنامه دموکراسی درافغانستان کاملأ شکسته شد وبا ترفندهای فریبنده کلید آن برای طالبان واگذار گردید. بیگمان این برنامه برای گام بعدی مراکز شهرها وولایات را در برگرفته وتا پایتخت کابل گسترش می یابد.
مجموع تحلیل ها نشان میدهد که تسلیمی افغانستان برای پاکستان به مثابه هدایت گر اصلی نیروی طالبان در سرلوح این معاملات قرار گرفته است.حال سرنوشت میلیونها انسان در افغانستان بدست گرگان و آدمخواران رقم خورده وهمه چراغ های مدنیت درآن شبستان خاموش گردیده و « انسانیت « در تابوت سپرده می شود.
آیا هنوزهم برای شنیدن فریاد تاریخ برای گذاراز نزاع های قومی، وافتراق سیاسی ، برای ایجاد و همبسته گی ملی وایجاد سنگر واحد برای نجات افغانستان دیر شده است؟ هرگاه آزادیم ، دولت داریم وملت، چگونه وچرا فرمان عقب نشینی ارتش مان از واشنگتن صادر میگردد؟
بنابر قول نیویارک تایمز دونالد ترامپ رییس جمهور امریکا دستور عقب نشینی نیروهای افغانستان را از ساحات روستایی وکم جمعیت افغانستان صادر نمود.1
به قول منابع وزارت دفاع افغانستان بلا درنگ پس از صدور فرمان ترامپ، عقب نشینی نیروهای ارتش افغانستان از برخی از محلات روستای آغاز گردید. روزنامه نیویارک تایمز تحت عنوان  "استراتیژی جدید امریکا درآیینه پلان پیشین افغانستان برای عقب نشینی "خاطر نشان میدارد: «
واشنگتن تایید کرد که اداره ترامپ ازارتش افغانستان خواسته است تا از مناطق کم جمعیت کشور عقب نشینی کنند.مامورین امریکا اطمینان دادند، که مناطق وسیعی از کشور در کنترول طالبان باقی خواهند ماند.
روز نامه نیویارک تایمز از مقاصد شوم و اهداف راهبردی واشنگتن برای تسلیمی افغانستان پرده برداشته خاطر نشان میدارد : « این رویکرد در بخش سِری یی از استراتیژی جنگی قبلی که توسط رییس جمهور ترامپ در سال گذشته اعلام گردید، گنجانیده شده بود. براساس گفته های سه مقام رسمی امریکا که نخواستند نام شان فاش شود،واسناد را به « نیویورک تایمز» تعریف نموده گفته اند که به منظور حفاظت از نیروهای نظامی از حملات در پاسگاه های جداگانه و آسیب پذیر وبخاطر تمرکز بردفاع از شهرهای مانند کابل، پایتخت و سایر مراکز پر جمعیت این تصمیم اتخاذ شده است » . نیویارک تایمز چشم انداز موثریت وپایداری این استراتیژی را مورد پرسش قرار داده می نگارد : « خروج این نیروها شبیه به استراتژی هایی است که ادارات بوش و اوباما در طول جنگ تقریبا ۱۷ساله آنرا شروع کرده وبه آن لگد زده اند. ازاین امر به طور موثرمیتوان اطمینان حاصل خواهد کرد که طالبان و دیگر گروه های شورشی ،قلمرو معینی را در کنترول داشته ودولت کابل را میگذارند تا فقط از کابل وشهر های مانند کندهار،کندوز ،مزارشریف وجلال آباد محافظت بعمل اورد.» نیو یارک تایمز بر ضعف وناکامی استراتیژی وپالیسی دولت سازی امریکا انگشت انتقاد گذاشته بیان میدارد"
عقب نشینی به شهرها تصدیق مکرر برناکامی ساخت دولت امریکا در افغانستان  است که هنوز قادر به هدایت و محافظت از جمعیت روستایی در حال توسعه درکشور نیست. در طول سالها، همانطور که موج از سربازان امریکایی و ناتو در چرخه های متناوب وارد شدند و رفتند، دولت مجددا به آرامی, تکه تکه های خاک را به طالبان تسلیم نموده وافغانستان را قطعه ،قطعه نموده و به بخش های متفاوتی تقسیم می کند تا اطمینان دهد که دیگر درین سرزمین جنگ را پایانی نیست"
نیویارک تایمز بربی ثباتی ورفتار عوام‌فریبانه سران کاخ سفید اشاره نموده اذعان میدارد"آقای ترامپ در زمان استراتیژی جدید خوداعلام کرد که "طالبان و شورشیان حکومت اسلامی در افغانستان "باید بدانند که هیچ جایی برای پنهان شدن ندارند، و هیچ جایی بیرون از  دسترسی به قدرت امریکا و اسلحه امریکایی نیست"
کاخ سفید قبل از کاربست تحقق عملی استراتیژی عقب نشینی، برنامه جوسازی سیاسی را برای بستر سازی افکار جهانی براه انداخته بود .چنانچه بر قول این روزنامه ،جنرال جان نیکلسون ، فرمانده نیروهای ائتلاف تحت رهبری امریکا در جریان یک کنفرانس خبری در ماه گذشته در بروکسل گفت که "طالبان یی که بر پاسگاه ها و وسایل نقلیه و تجهیزات نیروهای محلی حمله نموده و آنرا به تصرف می آورند در مناطق دور دست فعالیت مینمایند"
دراین میان هنوز احساسات وطنپرستانه در وجود افسران وسربازان میهن ‌دوست ارتش افغانستان زنده است و نشانه های سرپیچی آنها از برنامه ترامپ مشهود است.نیویارک تایمزمی ‌نگارد: « استراتیژی، بسته گی به تمایل دولت افغانستان برای بازگرداندن نیروهای خود دارد. یک مقام وزارت دفاع افغانستان گفت که برخی از فرماندهان در برابر تلاش های امریکایی ها برای واگذاری ساحات برای طالبان مقاومت نموده و اظهار میدارند که مردمان محلی نسبت به چنین رویکرد احساس خیانت می کنند.
محمد کریم اتل یکی از اعضای شورای ولایتی هلمند، گفت: « ترک مردم درشرایطی که احترام به آنها وجود ندارد، نقض حقوق بشر است » این ممکن است ضعیف ترین نقطه دولت باشد که امنیت و دسترسی به مشکلات مردم را فراهم نمی کند. »
نیویارک تایمز تناسب محیط زیست شهری و روستایی را در افغانستان مورد کنکاش قرار داده وتصویر بعدی محیط تنگ حاکمیت ، بویژه پس از واگذاری محلات  روستایی برای طالبان را به نمایش گذاشته بیان میدارد. طبق آمار C.I.A.، فقط بیش از یک چهارم جمعیت افغانستان در مناطق شهری زنده گی می کنند. تخمین می زند ، کابل بزرگترین شهر با بیش از چهار میلیون نفر است. اکثر افغان ها در سرتاسر گسترده روستایی زنده گی می کنند و مزرعه دارند.
براساس گزارش دفتر «بازرس ویژه برای بازسازی افغانستان»، ازجمله ۴۰۷ ولسوالی در افغانستان، ۲۲۹ ولسوالی در تحت کنترول ونفوذ دولت بوده ، به تعداد  ۵۹ ولسوالی تحت کنترول طالبان قرار داشته و۱۱۹ ولسوالی درمیدان منازعه قرار دارد. »
آگاهان سیاسی معتقد اند که در عقب ترفند های نظامی «استراتیژی عقب نشینی » اهداف سیاسی و منافع راهبردی امریکا برای تاسیس یک دولت فوندمنتالیستی درافغانستان خوابیده است.چنانچه مبتنی براین مقاله ، پاول ایتون، یکی از جنراالان دوستاره بازنشسته  ارتش امریکا و آموزگار پیشین نیروهای عراقی گفت:  « زمان آن فرا رسیده است تا بگوییم ما به یک نتیجه سیاسی نیاز داریم.»
مجموعه رخداد های سیاسی پس از تجاوز امریکا در اففانستان ،واستراتیژی های واشنگتن درکشور مبین این حقیقت تلخ است که امریکا از یکسو نخواست تا یک دولت پایدار ونیرومند ملی در افغانستان شکل گرفته واز سوی دیگر هرگز تلاش نکرد تا طالبان را در افغانستان سرکوب نماید.بل در شگرد های متعدد به حیث حامی سرسخت پروژه طالبان عمل نمود.

چنانچه نیویارک تایمز پیشینه برنامه پنتاگون برای تسلیمی محیط جغرافیای افغانستان برای طالبان را مورد بحث قرار داده می نگارد : « استراتیژی عقب نشینی از طرح نظامی ارتش به شدت در زمان اوباما درافغانستان پس از اینکه سربازان را از خط مقدم در سال ۲۰۱۴ ترسایی خارج ساختند،اساس گذاشته شد. »

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۰۲۰۸

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

    افغانستان میدانگاه یک نبرد بزرگ جهانی   
پیوستن روسیه ،چین، پاکستان وایران در جبهه ضد داعش در افغانستان؛ طوفان های بزرگ سیاسی در راه است.

 

عارف عرفان


آغاز سخن:
موجودیت پایگاه های نظامی امریکادر افغانستان وپروژه های راهبردی مربوط ، به چالش بزرگ منطقه ای مبدل شده وتخمه های عقد« پیمان امنیتی» امریکا در افغانستان درحالت جوانه زدن است،عطر این شگوفه ها، لشکری از خفاشان جهانی را به سمت افغانستان به پرواز درآورده است.
خطوط جدید استراتیژیک بر نقشه جنگ افغانستان ترسیم گردیده وامریکا بخاطر اجتناب ازتکرار شکست خفت بار ویتنام،افغانستان را درمعرض معامله قرارمیدهد، تاخود بدون گزند ازین ساهل خون وآتش فرار نماید.
حضور ارتش اسراییل وامارات متحده درافغانستان ،تدارک نفت لازم را برشعله های این جنگ فزونی بخشیده است.شطرنج بازان اصلی حوزه سیاست افغانستان ، سرعت حرکات دانه ها را شتاب بخشیده اند.
دو تیم بزرگ جهانی برای فینال مسابقات آماده گی میگیرند.
افغانستان بنا برارزان بودن مواد سوخت انسانی وسرزمین بی صاحب به حیث میدانگاه اصلی نبرد شرق ‌‌‌‌‌‌‌وغرب انتخاب گردیده است.دراین بازی سرنوشت ساز به عوض کاربرد سلاح هستوی فاکتور« اسلام گرای» نقش مهیب ترین سلاح را درین قطب بندی مشخص خواهد ساخت.درحال حاضر « طالب» و « داعش » نقش آفرینان این بازی مرگ وخون وآتش بوده وفاکتور عوام ‌فریبانه « صلح  » و « دموکراسی » پرده پرداز این بازی اند.
اخیرامریکا گفت و گوی غیرمستقیم را با طالبان درقطر براه انداخته است.کشورهای امارات و عربستان سعودی در چشم انداز نبرد با ایران ،امریکا را درین پروژه همراهی می نمایند.رسانه های جهانی گزارش می ‌دهند که « مبتنی بر بیانیه های مقامات امریکایی، گزارشات رسانه ای وتحقیقات  "گروه بحران"، واشنگتن آمادگی دارد که به طور مستقیم  با طالبان مذاکره نموده و مساله خروج نیروهای امریکایی را روی میزقرار دهد »1

در چشم انداز پروسه صلح با طالبان،امریکاتحفه را که باید برای طالبان و درنهایت پاکستان سخاوت نماید عبارت از واگذاری بخش اعظم اقتدار سیاسی ویاهم ارایه بخشی بزرگی از جغرافیای افغانستان خواهد بود.دکتر غنی به مثابه مجری برنامه های غرب ،وبرهم زدن شیرازه های مردمی رژیم ، بستر لازم را برای این نبرد در قلمرو افغانستان مساعد ساخته و خود را درگوشهٔ از کاخ به اسارت کامل درآورده است.
درین حال با توجه به وزش طوفان های شدید سیاسی درآینده ، و بخاطر جلوگیری از فاجعهٔ دهه نود،افغانستان به ظهور « نیروی سوم »با پیشقراولی نیروهای ملی وترقیخواه در چهارچوب جبهه گسترده ملی نیازمند می‌باشد.
قدرت های بزرگ جهانی وکشورهای هم مدارآنها افغانستان را به شکارگاه خود درآورده اند‌.برحسب گزارشات رسانه های معتبر جهانی وبا استناد از مقالهٔ M.k bahadrakumar نویسنده معروف هند ، اخیرأ به تاریخ ۱۱جولای تجمع بزرگی به اشتراک نماینده گان سران اطلاعاتی روسیه ،چین ،ایران و پاکستان در اسلام آباد برگزار گردید.درین نشست بی‌ سابقه سران سرویس های اطلاعاتی هرچهار کشور فیصله نمودند تا نیروی مشترکی را درنبرد علیه داعش درافغانستان تشکیل دهند.2
مبتنی بر این گزارشات ، رویکرد جدید خط مشی استراتیژیک در درگیری افغانستان درهفته گذشته مورخ ۱۱جولای زمانی جلوه یافت که اسلام آباد یک نشست غیرعادی از سران سازمان های اطلاعاتی روسیه، چین و ایران را برگزار کرد.
ماسکو به طورآگاهانه این رویداد را برای چشم انداز اقدامات خود وبخاطر پیشگیری از تصورات اشتباهی رسانهٔ ساخت.بر قول نویسنده ، این نشست براقدامات مشترک برای متوقف ساختن گروه تروریستی داعش در راستای تهدید مرزهای این چهار کشور تمرکز داشت.براساس منابع روسیه تاحال به تعداد ده هزارتن از جنگجویان داعش از مجموع  ۳۴ ولایت افغانستان بر۹ ولایت مستقر گردیده اند.
این مقاله خاطر نشان میدارد  « چهار کشور شرکت کننده  » به درک اهمیت اقدامات هماهنگ شده برای جلوگیری از تحرکات وورود تروریست های داعش از قلمرو سوریه و عراق به افغانستان، جایی که وجود آنها خطرات معینی را برای کشورهای همسایه به ارمغان می آورد، پی برده اما آنها همچنین بر نیازهماهنگی پتانسیل منطقه وی برای کوشش های تامین صلح در افغانستان تاکید داشتند.
واضح است که دولت های منطقه ای خواستار گفت و گو بیشتر در زمینه صلح در افغانستان هستند. مبتنی براین گزارش، سه انکشاف جدید در اواخرهفته نیزنشان دهنده تغییرجدید درمنطقه است:
نخست میتوان ازسفرسه روزه رییس ستاد نیروهای مسلح ایران، جنرال محمد باقری، بنا بردعوت جنرال قمر باجوا،رییس ستاد ارتش پاکستان، به تاریخ ۱۵ جولای یاد آوری نمود.این اولین بار از زمان انقلاب اسلامی ایران است که رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح ایران از پاکستان بازدید کرد. بدون شک این دیدار قدرجویانه تهران بخاطر آنست که پاکستان دیگر درمدار ایالات متحده نیست.
طبق گزارشات رسانه های پاکستان،جنرال باجوا خاطرنشان ساخت که همکاری نظامی پاکستان با ایران « تأثیر مثبتی بر صلح و امنیت منطقه خواهد داشت.» سپس جنرال باقری به رسانه های ایران گفت که ایالات متحده و متحدان آن به دنبال تضعیف امنیت درمنطقه هستند. ایران و پاکستان « موظف به انجام اقدامات » برای حفاظت از صلح و امنیت در منطقه می‌ باشند.با توجه به سابقه تردد تروریزم در مرزی های پاکستان، تهران مشکوک است تا مبادا دستان مخفی قدرت های خصمانه درین گذرگاه نهفته باشد. بنابراین، محاسبات ایران در خصوص«  بازگشت»  عربستان سعودی و امارات درست پس ازغیبت طولانی مدت آنها به شطرنج افغانستان در تداوم تیاتر رقابت های بازی ژیوپولتیکی در حوزه خاورمیانه استوار است.
جالب اینکه اگرچه فعالیت پیشگیرانه جدید عربستان سعودی- امارات با گسترش مداوم داعش درافغانستان همخوانی دارد،اما حال دوکشور خلیج  در راستای تضعیف طالبان که خود در دهه ۱۹۹۰ ترسایی برای ظهور آن تلاش نمودند، اقدامات شانرا سمت وسو می‌ بخشند. دولت کابل به تاریخ ۶جون ، اعزام نیروهای ویژه امارات متحده به افغانستان را تصویب نمود.
خانواده فاسد وخون آشام آل سعود که مستدام برای انهدام کشور ها، دین را وسیله بازی واهداف خاینانه خود ساختند،اینبار تلاش نمودند تا ازین حربه علیه مخلوقات خود شان که افغانستان را به رود خانهٔ خون در آوردند،استفاده ابزاری نمایند.چنانچه این گزارش خاطر نشان میدارد « به تاریخ ۱۱-۱۲ جولای، عربستان سعودی یک کنفرانس علمای دینی را در شهرهای جده و مکه برگزارکرد که علیه« جهاد » طالبان درافغانستان«  فتوا » صادر کرد. واشنگتن با تشویق حرکت موازی عربستان- امارات نشان میدهد که تلاش های هماهنگ برای تضعیف طالبان که ارتش امریکا برای شکست آن قادرنشد در جریان بوده ازین ‌رو طرح مصالحه با طالبان را مطرح میسازد.»
با این حال، برعکس تغییرات پارادایم منطقه ای در مورد طالبان در حال انجام است. فرستاده ویژه ربیس جمهور روسیه در افغانستان، ظمیرکابلوف، در آخر هفته اعلام کرد که ماسکو پیشنهاد می کند که طالبان را به دور دوم ابتکار منطقه ای روسیه در افغانستان، که انتظار می‌رود تا در اواخر تابستان امسال برگزارگردد،دعوت نماید.
کافی است بگویم که سیاست روسیه به تدریج خطوط جنگی جنگ طالبان در برابر داعش در افغانستان را دوباره تعریف نموده و احتمالا ایران، چین و پاکستان با این تفکر روسیه هماهنگ هستند.
این مقاله حول تحرکات دیپلوماتیک واشنگتن تمرکز نموده اذعان میدار« با این حال، در تجزیه و تحلیل نهایی، این تعامل بالا با گزارش های اخیر که رئیس جمهور ترامپ ممکن است دستورالعمل بررسی بازنگری استراتیژی سال پاراش در باره افغانستان را داده باشد، هماهنگ است.
در واقع، سفر ناگهانی مایک پومپو وزیر امورخارجه ایالات متحده به تاریخ نهم جولای در کابل ، وجود فشار منطقه ای راتقویت کرد.پمپو در ادامه سفرش بطرز غیر منتظره در کابل خاطر نشان ساخت « استراتژی »  اداره ترامپ دردولت کار می کند.»
اما پس از آن، به جای اینکه از ارتش ایالات متحده ستایش کند، به جای آن فوریت پروسه صلح را با طالبان تاکید کرد. پومپو پیشنهاد داد که ایالات متحده « پروسهٔ صلح را تسهیل بخشیده ، در آن مشارکت نموده وازآن حمایت خواهد نمود.» وی سپس به طور معناداری اضافه کرد: « ما انتظار داریم که این مذاکرات صلح شامل نقش بازیگران و نیروهای بین المللی نیز گردد. »

منابع:

(1*)The New Arab ,Building on Afghanistan's fleeting ceasefire20July 2018
(2*)Asia Times ,Regional states muscle in to seek abigger ‘say’ in Afghan conflict.19JulFormularende

 

 

اندیشه های مارکس درافغانستان

بمناسبت دوصدومین سالروز تولد کارل مارکس

 

(بخش پنجم)

دیپلوم انجینرعمرمحسن زاده

مونت استوارت الفنستون گرانت داف، شخصیت برازنده حکومت بریتانیا در امور مستعمرات انکشور و فرمانروای مدراس هند بریتانوی درسده نزدهم ترسایی باری در آغازسال ۱۸۷۹ ترسایی بدیدن کارل مارکس شتافت. این شخصیت برجسته سیاسی که سالها عضو پارلمان بود و به پژوهشهای علمی و هنری علاقه وافرداشت درباره هند و همسایه گانش معلومات زیادی را اندوخته بود .ازروی قیاس میتوان گفت که دراین دیدار آن دو باید درباره افغانستان و مقاومت قهرمانانه مردم افغانستان دربرابراستعمار انگیس به ویژه درجنگ اول افغان ـ انگلیس نیز با هم سخن گفته باشند . دریغا که در باره جزییات این گفت وگوتا هنوزگزارش موثقی به غیر از نامه مختصر و تشریفاتی گرانت داف عنوانی شاهدخت بریتانیوی ویکتوریا که در این روزهای پسین از سوی خسرو ثابت قدم به زبان پارسی برگردانی شده چیزی دیگری د دست نیست و دیدگاه های مارکس را به صورت عموم میتوان تنها از روی نوشته هایش در باره هند مطالعه کرد. ( ۱ )

در کتابخانه شخصی ولی محمد خان دروازی یادداشتی وجود داشت که از گزارش محرمانه سازمان استخبارات نظامی انگلیس درشروع سده بیستم در باره فعالیت گروه مخفی چپ درمناطق پکتیا افغانستان خبرمی داد. کاپی این سند درسالهای هشتاد سده پیشین ترسایی دربین شماری از دوستان دست بدست می گشت. امید که این یادداشت از گزند حوادث جان به سلامت برده وتا هنوز وجود داشته ؛ ومعلومات بیشتردرباره آن گروه دستیابی گردد .

اما به صورت اشکار روشنفکران افغان در زمان جنبش های اول و دوم مشروطیت  آهسته اهسته با نام و آثارمارکس و انگلس آشنا شدند . نخستین حلقه ایکه به مطالعه آثار مارکسیستی و آنهم به شکل سیستماتیک آغاز نمود گروهی بود که در آن ماگه رحمانی ، حسین بهروز ، داکتر محمودی و ... شرکت داشتند و اثر گرانسنگ مارکس « سرمایه » را به زبان انگلیسی مطالعه؛ و برای آنهایی که به انگلیسی بلد نبودند ترجمه ، و به طور دسته جمعی در باره آن بحث و گفت و گو می نمودند . ( ۲ )

مورخ شهیر کشورما زنده یاد غلام محمد غبار مدتی را در برلین سپری نموده و از نهضت های انقلابی و جریانات سیاسی آن سرزمین اگاهی داشت .از روی آثارش میتوان تصورکرد که اودرتاریخ نگاری به این گفته مارکس که تاریخ بر پایه قانونمندی های خود علم است و توده های مردم سازنده آن اند ،باور داشت و با اندیشه های او درباره تکامل تاریخ آشنا بود .

بحران جهانی سرمایه داری درسال ۱۹۲۹ ترسایی و سه دهه ای بعد از آن که در کشور ما با مطلقیت واستبداد شدید همزمان بود برای نسل های علاقمند اندیشه ها و آموزش انقلابی نیز دشوارو سخت گذر بود . حتا در سالهای که اختناق اندکی فروکش نموده و تحولاتی در دوره های هفتم و هشتم شورای ملی رونما گردیده بود باز هم هواداران بینش علمی ، فلسفه و علوم اجتماعی روانه زندان می گردیدند و فقدان عملکرد شان در فعالیت های سیاسی احزاب و جنبش ها ، به ویژه در پخش و اشاعه تیوری های پیشرو سخت زیانبار بود .

اسناد نشان میدهند که دو کارمند سفارت افغانی درماسکوهریک سردار احمد خان و فقیر محمد خان از نام گروه مخفی چپ و انقلابی افغانستان در نخستین کنگره ملل شرق که توسط کمیته اجراییه کمینترن درشهرباکو برگزارشده بود شرکت نموده بودند .( ۳ ) این دو که با اندیشه های مارکس آشنا بودند تاثیراتی را برجوانان پیکارجو از جمله عبدالرحمن لودین داشتند . کنگره ملل ستمدیده مشرق زمین با شرکت بیش از یکهزار نماینده به خاطرایجاد هماهنگی میان احزاب ترقی خواه کشورهای آسیا و افریقا با یکدیگر ، و همسو ساختن حرکت آنها با جنبشهای مترقی سایر کشورها برگزار شد .از جمله اهداف عمده کنگره باکو بررسی راه های بوجود آوردن تشکیلات چپ در برخی از کشورهای منطقه ما بشمول افغانستان بود .درآن سالها تنها اشخاص انگشت شماری چون محمد اسلم میهن ( آموزگار لیسه نجات وقت) وجود داشتند که به صورت منفردانه و مخفی به آموزش اندیشه های مارکس در بین جوانانی که سپس به فعالین حزب دموکراتیک خلق افغانستان مبدل گردیدند می پرداختند .

 

تصویر شماره۱

با بنیانگذری این حزب در اول جنوری سال ۱۹۶۴ ترسایی و نشر جراید خلق ( ۱۹۶۶ ترسایی ) و پرچم ( ۱۹۶۸ ترسایی ) و جریانات سیاسی دیگر ادبیات سیاسی نوین و اندیشه های انقلابی رواج بیشتر یافتند و ژورنالیزم سیاسی رونق گرفت . اما با وجود این همه تحولات آموزش سیستماتیک تیوری های مارکس درهمه دوره های فعالیت های حزب دموکراتیک خلق افغانستان و سازمان های چپ دیگربسیار کمرنگ و حتا جایش خالی بود .

در سال ۱۹۸۳ ترسائی که مصادف با صدمین سالروزوفات کارل مارکس بود کنفرانس علمی بین المللی زیر عنوان « کارل مارکس و عصرما ـ مبارزه بخاطر صلح و پیشرفت اجتماعی » از تاریخ یازدهم تا هفدهم اپریل در شهر برلین برگزار گردید .دراین کنفرانس با اهمیت هیات ح د خ ا با عضویت شاد روان محمود بریالی عضوعلی البدل بیروی سیاسی حزب و نگارنده شرکت نموده، و پیرامون جهانبینی کارل مارکس و کاربُرد آن در شرایط ویژه افغانستان سخن گفت. بیانیه هیات در باره تجارب ،  تحولات اجتماعی و پراتیک مبارزات جاری مورد توجه صد ها هیات متشکل از مارکسیست ـ لینینیست ها ، ریویزیونیست ها ، سوسیالیست ها و سوسیال دموکرات ها از سراسر جهان قرار گرفت و برای اگاهی و بحث دراختیار احزاب و سازمانی های سیاسی ـ اجتماعی و دانشگاه های علوم اجتماعی گذاشته شد .کارگران شهر کابل با استفاده از این فرصت تصویر کارل مارکس را که  محترم غوث الدین استاد شناخته شده هنرنقاشی افغانستان ترسیم کرده بود درسنگ های رنگین و زیبا حک نموده ،و به کنفرانس تحفه دادند .اسناد کنفرانس که به هزاران صفحه میرسید و در برگیرنده نظریات متنوع ، تجربیات آموزنده وطرح های مشخص برای فهم بهتر تیوری های مارکس و تطبیق آن در شرایط جهانی بود. بادریغ که این کنفرانس و اسناد آن درکشورما بازتاب چندانی نیافت و حتا موسسات آموزشی حزب چون انستیتوت علوم اجتماعی و دیگر نهادها از نتایج کارهای سازنده آن مستفید نگردیدند .

بحران شدید ایدیالوژیک نیروهای چپ درافغانستان با فروپاشی ح د خ ا  و تغیر ماهوی مرام و اصول سازمانی آن آغاز گردید. طرح ایدیالوژی زدایی و یا ترکیب ایدیالوژی های مختلف که بیشتر با تمایلات ملی گرایانه و مذهب گرایانه همراه بود نتوانست مورد توافق کلیه اعضای حزب قرارگیرد وجنبش داد خواهانه کشور را نجات دهد. در این گرایش بیش از همه ضعف آموزش جهانبینی علمی و عدم رعایت اصول مبارزه انقلابی که مارکس در باره آنها بسیار نوشته و گفته است نقش تعین کننده ای داشته است. این کمبود تا هنوزمحسوس است و از همین روست که نهضت چپ افغانستان در دوره سیادت بنیاد گرایان مذهبی و هواداران غربی آنها ، به ویژه درسال های حضور نظامی حامیان بین المللی شان تا لحظه های کنونی نتوانسته به همنوایی فکری و انسجام لازم سیاسی و سازمانی برسد و برنامه عمل مشخص را تدوین کند.  

              تصویر شماره ( ۲ )

الان آنچنانیکه مارکس باری گفته بود شعور مسلط اجتماعی در کشورما همان دیدگاه های طبقات حاکم و نخبه گان زرخرید شان است که با اندیشه ها و منافع زحمتکشان و مفاهیمی چون آزادی ، دموکراسی واقعی، پیشرفت و داد اجتماعی درضدیت شدید قرار دارند. از خشونت و تحمل ناپذیری شان در برابر دگراندیشان چیزی کاسته نشده است . در کشورهمسایه ما ، ایران کنونی که در آن رژیم اسلامی و تمامیت خواه بر سراقتدار است میتوان آثار مارکس و انگلس را درهر گوشه و کناری دستیابی کرد و بمطالعه آن پرداخت. اما در کشورما چنین نیست و گوی  آن « شبح » که در مانیفست از آن یاد شده باردیگر بر سرزمین ما سایه افگنده است .

جهان ما امروز بیش ازهروقت دیگر به دانش و تجربه کلاسیک ها نیاز دارد و انسان ها بدون بهره گیری از اندوخته های علمی و تجربی بزرگان علم و فن نمی توانند راه درست دسترسی به زندهگی بهتر و انسانی را پیدا کنند. در فرگشت تاریخ و جامعه این آموزه های درخشان مارکس است که به همه انسانهای آزاد و با شخصیت ، به ویژه اکثریت زحمتکش و کارکن یاری می رساند و افق های امید بخش را بسوی فردا های بهتر از امروزمی گشاید. تا زمانی که بهره کشی انسان ازانسان و نابرابری اجتماعی وجود دارد، نمی توان مارکس واندیشه های رهایی بخشش را نادیده گرفت .این شناختی است که جهان درآستانه دوصدومین سالروزتولدش دان دست یافته و تجربه زنده گی آنرا ثابت ساخته است. ریشه تکریم و ارج گذاری چشمگیرکنونی جهان در این روزها به این شخصیت برازنده تاریخ در همین نوع پروری و آرزوی خوشبختی و فرزانگی انسان قرار دارد .

پانویس ها :

۱ ـ سرمونت استوارت الفنستون گرانت داف غیرازآن جنرال معروف مونت استوارت الفنستون است که ما با نام وی از تاریخ جنگ اول افغان ـ انگلیس و دروغ گویی هایش در برابرمبارزینراه آزادی کشور آشناییم . این جنرال درحدود چهار دهه پیش از داف پای به سرزمین هند گذاشته بود .

 ـ نامه گرانت داف به شاهدخت بریتانوی سند معتبری درمعرفی شخصیت عالی ، دانش فراگیر و صلاحیت علمی مارکس است که حتا مخالفان پُرقدرت خود چون گرانت داف را به اعتراف آن وامیدارد .اما با وجود همه مزایای این نامه باید درنظر داشت که مقامات بریتانوی ، و به ویژه موسسات استعماری آن هیچگاهی در باره گذشته استعماری خود و به خصوص مظالم و تبهکاری های قوای استعماری در مستعمرات بریتانوی در اسناد رسمی چیزی نگفته اند و هرگز حرفی از شکست خود را به زبان نیآورده اند .از این رو میتوان تصورکرد که اگر مارکس در باره استعمار سخن گفته باشد داف با خونسردی انگلیسی خود آنرا یک قلم نادیده گرفته و از آن گزارش نداده است.باید منتظر بود و دید که ارشیف های آنزمان چه اسناد دیگری را بیرون میدهند .

۲ ـ ماگه رحمانی دختر روشنفکر و مبارز افغان ، مجله اندیشه ارگان نشراتی کانون فرهنگ افغان در اتریش بمدیریت داکتر اسد محسن زاده ، شماره پنجم سال 2001 ترسائی

 ـ سلسله نشرات بامداد ، « زنان ، خواست ها و مبارزه » ، گفت و گو با ماگه رحمانی ، هشتم مارچ 1394 خورشیدی

۳ ـ Die Rolle der afghanischen Jugend im Kampf für die revolutionäre Umgestaltung Afghanistans ، Dr. G Mohsenzada  ، 1985 Berlin ، Deutsche National Bibliothek                                                        

http://d-nb.info    

211899747

      

 تصویر شماره ۱ :

۱ ـ ملا عیسی کارگر، ۲ ـ داکترصالح محمد زیری، ۳ ـ انجینیرخالیار، ۴ـ داکترشاه ولی ، ۵ ـ بارق شفیعی، ۶ ـ ظاهرافق، ۷ـ وهاب صافی، ۸ ـ شهرالله شهپر، ۹ـ سلطان علی کشتمند،۱۰ـ ببرک کارمل ، ۱۱ـ سید نورالله کلالی، ۱۲ـ نورمحمد تره کی، ۱۳ـ عبدالقیوم قویم ، ۱۴ـ نوراحمد نور، ۱۵ ـ سیدعبدالکریم شرعی جوزجانی،۱۶ـ عبدالهادی کریم، ۱۷ـ عبدالحکیم هلالی، ۱۸ـ غلام دستگیرپنجشیری،۱۹ـ آدم خان ځاځی ،۲۰ـ محمد طاهربدخشی،۲۱ـ عبدالکریم میثاق ، ۲۲ـ سلیمان لایق

تصویر شماره ۲:

زنده یاد پرفیسورعلی محمد زهما در آرامگاه کارل مارکس درلندن / Prof. Rieder

بامداد ـ دیدگاه ـ ۵/ ۱۸ـ ۲۰۰۷

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

 

 

 

سمت یابی مسیر طوفان های شمال

       

 عارف عرفان

در گستره بحران های بزرگ سیاسی، اجتماعی ، اقتصادی  ونظامی ومهندسی استعماری نزاع های قومی،حال افغانستان به بزرگترین مخزن مواد انفجاری مبدل شده است.یک جرقه کوچک قادر است، تا آتشفشان بزرگ ومهارناپذیری را در پهنای کشور براه انداخته وهست وبود جغرافیای افغانستان را مورد سوال قرار دهد.

به گواهی تاریخ ،افغانستان در طول دوران وجودی خویش چنین سطح شکننده گی وانقطاب بزرگ سیاسی،اجتماعی وملی را تجربه ننموده است. وحشت وبربریت طالب و داعش وچشم انداز استقرار پروژه های طولانی مدت تروریستی در افغانستان، بویژه شمال که نشان انگشت سران کاخ وحامیان بین‌المللی اش را برخود برمیتابد، فساد وبی کفایتی عریان غنی- عبدالله ، وسطح کشتار برنامه ریزی شده و بیسابقه فرزندان مردم در صفوف ارتش و نیروها امنیتی، ،جامعه افغانستان را برلبه انفجار کامل درآورده وتحمل چنین رژیم برای تمام اقوام وملیت های افغانستان دیگر غیرقابل تحمل می ‌باشد.

درافغانستان برطبق گزارشات اعلام ناشده میانگین تلفات مدافعین وطن روزانه بین ۲۰۰-۳۰۰ تن از نوبالغ ترین جوانان فلک زده وبی درمان وطن می ‌باشد.

سقوط مهندسی شده پاسگاه های دولت وشهرستان ها که به اثر عدم حمایت به موقع ارگان های مافوق وفقدان اکمالات معین تحقق می یابد، درسمت مخالف باعث اکمالات گروه های اصلی تروریستی ولشکریان نیابتی واستراتیژیک گردیده که سوالات بی پاسخ را مطرح می سازد.

جامعه افغانستان واتمسفیر موجود سیاسی آبستن تغییرات بزرگیست. شرایط عینی و ذهنی برای دگرگونی های سیاسی درافغانستان هرگزبه این مدارج به پخته گی وغلیان نرسیده است.دیگر نه بالای ها توان رهبری جامعه از بالا را دارد و نه پایینی ها می خواهند به سبک سابق حکومت شوند،خط قرمز روشن ودیوار ضخیم میان «  دولت » وملت ایجاد شده است.

سایت دولت موجود نه اینکه چتر حفاضت گاه ملی را برنمی ‌تابد بل، سایه آن چون خفاش بدشگوم ترس وحشت وبدگمانی را در داخل جامعه پوشش داده ودولت خود به هیولای بزرگ مبدل شده است.انگار که ماشین دولت نمای غنی ـ عبدالله با انجام جنایت نابخشودنی ، تضاد های قومی را به آخرین مدارج اش رسانیده است، دیگرهرگز حق نماینده گی ملت را ندارد.

رخدادهای اخیرشمال که ازانگیزه گرفتاری فرمانده قیصاری این پیکارجوی ضد طالب وکشتار بیرحمانه وبیسابقه نگهبانان آن که توسط قصابان حرفه وی رژیم صورت گرفت،عقده های دیرپا ، خوابیده و کوفته جامعه را به سیل و طوفان مبدل ساخت و زمین لرزه بزرگ سیاسی را بربدنه دولت برانگیخت. این رخدادها، ظرفیت، کارایی و ریشه های عمیق جنبش ملی و پیوند آنرا با جامعه به نمایش گذاشته، همه سرمایه گذاری های غرب و رژیم را برای انهدام و ریشه کنی جنبش ملی درفقدان جنرال دوستم، به باد داد. حادثه فاریاب اوج آزمون استقرار پروژه طولانی اردوگاه تروریزم در فاریاب بود،که با واکنش بزرگ وغیره قابل پیشبینی جبهه ضد تروریستی مواجه گردید.جنبش ملی از پوتنسال یی سخن گفت که فقدان آن در وجود اپوزسیون ومخالفین رژیم،دایم آرمان ها و آرزوها را برمی تابید.

ضرورت تغییرات ساختاری و برنامه یی در جنبش ملی

هرگاه قرار باشد،از یک دریچه امید نسبت به نجات افغانستان نگاه،شود بدون شک در وضع کنونی همان پنجره امید را می توان در ستون نیرومند « جنبش ملی »  با کرکتر ضد طالبی وتروریستی اش بازیابی کرد.

هواداران جنبش همین اکنون با امکانات معین  وسازوبرگ سیاسی- اجتماعی ونظامی درخط مقدم جبهه ضد طالب وداعش قهرمانانه ایستاده است،و شجاعانه از قلمرو افغانستان دفاع میکند. سطح آرایش سیاسی در جریان تظاهرات در اکثر ولایات کشور وتا گستره حوزه جنوب غرب وکابل پایتخت افغانستان نشان داد،که جنبش باقابلیت راه اندازی رستاخیز بزرگ ملی، در قالب ساختاری و برنامه یی موجود نمی گنجد.

جنبش ملی باید با تیزس های جدید وگزینش شعارهای نو،به مهد ومرکز پرجاذبه نیروهای ملی ووطنپرست مبدل شده،از خطوط ارتجاعی و همراهی نیروهای فوندمنتالیستی پرهیز نموده ،جوهر وطنپرستانه خویش را مستدام به نمایش گذاشته، و روحیه اتحاد و همبسته گی ملی را در خط مقابل منازعات قومی رشد و گسترش دهد. جنبش نیازمند است تا اهداف راهبردی و وسایل سازمانی وساختاری بزرگی را باید برنامه ریزی نموده وبستر تهداب گذاری یک نهاد بزرگ مرکزی و سراسری را با ترکیب همه اقوام وملیت های کشور پی ریزی نموده وجبهه فراگیر وبزرگ ضد تروریزم را درین چارچوب پی ریزی نموده و اهداف بزرگ و راهبردی را در سرلوح مبارزات خود قرار دهد.

چنین گزینه زمانی ممکن است که جنبش قابلیت وتوانایی های سیاسی واجتماعی خود را در داخل جامعه برآورد نموده،از تاریخ وشکست های تاریخی درس عبرت گرفته ،به پلورالیزم سیاسی درون سازمانی وبیرون ازآن تمکین نموده ،از سازشهای مقطعی وفریبکارانه دوری نماید.

هرگاه جنبش ملی قادرگردید تا توانای های بزرگ سیاسی ، نظامی واجتماعی خود را محاسبه نمود،به اعماق ریشه های گسست ناپذیر خود در داخل جامعه پی برد،اهرم های فشار را از بنادرگرفته تا شاهرک های اقتصادی،خطوط مواصلاتی ،اتصلات برق و قدرت بسیج همگانی ونقاط کلیدی واستراتیژیک را دریافت،ضرورنیست تا برای برگشت جنرال دوستم و رهایی فرمانده قیصاری ،به پیشگاه دولت روبه زوال قصیده بخواند.جنبش باید آهنگ سیاسی دولت وحامیان بین المللی آنرا تفسیر و ترجمه نماید.جنبش باید درک نماید مردم افغانستان درهرکجای که باشند از فرزندان راستین ومدافعین واقعی وطن جانبازانه به دفاع برخاسته و به طرز ایثار گرانه چون سیل خروشان در برابر اردوگاه تروریزم ومدافعین بین المللی آن براه افتاده حماسه می آفرینند.

جنبش باید بداند که در برابر سیل خروشان مردم که حال براه افتیده است،هیچ نیروی قابلیت ایستاده گی ندارد.جنبش باید پهنای بزرگ وگستره وسیع را از کرانه ها تا کرانه ها،از شمال تا جنوب ،تا حوزه غرب و شرق افغانستان را پوشش داده ودر جهت هماهنگی همه مبارزین میهن دوست که در خط مقابل اردوگاه تروریزم ایستاده اند اقدام نماید.نباید این جنبش نوپا و رستاخیز ملی ومردمی در پایی تاج ‌گذاری‌ها واقتدار موقت رهبران جنبش فنا شده ولاجرم در راستای اهداف وپلان های طویل المدت برنامه های استقرار پروژه های تروریستی در قلمرو شمال  به تلی از خاک و خاکستر مبدل گردد.سخاوت تاریخ همیشه گی نیست،باید ازین فرصت های وقفه یی و این موج خروشان برای دگرگونی های بزرگ وبنیادین سیاسی واجتماعی سود برد وضمانت محکمی را برای بقای جنبش ملی ومردمی تدارک جست.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۲۱۰۷

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

 

 دولت و دولتمداران یکی از فکتور اساسی  بحران

« خطرناک » افغانستان

بصیر دهزاد

تحولات و روندهای سیاسی، اجتماعی و امنیتی افغانستان در یکی دوسال اخیر هوشدار ها  و تشویش های  جدید را به وجود آورده است و سوالات زیاد را در ذهن تداعی می نمایند.

یک مساله روشن و غیرقابل انکار است که جامعه ما درعمق بحران های سیاسی، اجتماعی، امنیتی و اتنیکی و عدم اعتماد نسبت به آینده  قرارگرفته است.

این بحران ها نه تنها که  روز تا روز عمیقتر شده میروند، بلکه وطن را درآستانه شعله ورشدن خصومت ها وبرخوردهای عقده مندانه میان قوم ها قرار داده است.

این هم روشن و غیرقابل انکاراست که دولت نا کارا خود به یکی از عوامل بحران و تشدید آن در میان اقوام افغانستان مبدل گردیده است. روی همین دلیل اعتماد مجموع ملت به دولت و دولتمداران کنونی در حد اقل ترین رسیده است. روی کدام دلایل و فاکت ها می توان به این نتیجه گیری رسید که  دولت و دولتمداران در شرایط بحرانی کنونی خود یک فکتور تشدید بحران و یک عنصر غیر قابل اعتماد برای تاٌمین امنیت و ثبات در کشور است؟

-  دولت درتصمیم گیری های خویش سیاست غی شفاف و عقب درهای بسته را  روی دست دارد. آنان هیچ گاهی  با آن شیوه که از سیاست مداران و دولتمداران مدبر انتظار برده میشود، سیاست و اهداف خویش را با ملت قبل از قبل  شریک نمی سازند. یعنی پارلمان، احزاب سیاسی ، اطلاعات جمعی و حلقه های دیگر اجتماعی را در جریان تصامیم قبلاٌ نهایی شده قرارمیدهند. در عمل هم دیده شده است که سیاست های رسمی دولت در صحبت های مجمل و گنگ تنها توسط  سخن گویان بیان میگرند و مجال برای سوال و جواب برای مجتمع رسانه ایی در حداقل قرار دارد.

-  دولت پروسه تماس و مذاکرات با طالبان را که در مقطع های زمانی مختلف صورت گرفته است، مخفی نگهداشته است. در حالی که دولت بابیستی همه پیش شرط ها و موضوعات مورد مذاکره را قبل از آغاز آن با نهاد های رسانه ایی، پارلمان و احزاب سیاسی شریک میساخت و حتا ایجاب یک کنفرانس بزرگ تحققاتی را توسط اهل خبره و دانشمندان ، کارشناسان و نماینده گان احزاب سیاسی و سازمانهای اجتماعی و جامعه مدنی  تدارک می دید.

-  دولتمداران مکرراٌ  از ارایه جواب و توضیح به سوالات مبنی بر انتقال شبانه افراد داعش و طالب توسط هلیکوپتر ها به ولایات شمال کشور در طول دوسال اخیر کوچه حسن چّ را برگزیده اند.

-  دولت مداران کنونی افغانستان در برابر خواست ها و شرایط گروه های بزرگ اجتماعی، سیاسی، جامعه مدنی و اتنیکی احساس پاسخگویی نشان نمی دهد. حتمی نیست که دولتمداران با همه خواست های گروه های اجتماعی و سیاسی تن در دهد ولی باید از آن سخن به زبان آورده ، نشان داد که آنها هر گونه خواست های مشروع و قانونی را جدی میگیرند و از اعمال مناقض قانون و حقوق و آزادی های مردم جوابده هستند.

دولت مداران و دستگاه ریاست جمهوری با تظاهرات دوسال قبل جنبش روشنایی همان سیاست دیکتاتوری را تا حد استفاده از نیروی نظامی بکاربرد و عملاٌ آنرا سرکوب نمود،  با بروز معضلات سیاسی  در ولایت بلخ، قندهار و جوزجان هم راه معامله و هم راه خشونت را در پیش گرفت.

ا-  اکنون این دولت مداران هیچ گونه برخورد مسوولانه و ابزا احساس عاطفی و انسانی بر مارش کنان صلح  آن هموطنان که فاصله صد ها کیلومتری را از هلمند به صوب کابل طی نموده اند، تبارز نمی دهند  و به همان خموشی خویش ادامه میدهند.

دولتمداران خودشان  دستگاه دولت را بحیث صحنه  تضاد ، خصومت و عقده مندی های قومی و زبانی باز نموده  و در برابر آن  سیاست خموش اختیار نموده در واقعیت « خموشی علامت رضا» را تعقیب می نماید  و این ایده را درمیان مردم قویاٌ به وجود آورده است که این دولتمداران و بخصوص فیگور های کلیدی ریاست جمهوری خود یک طرف از طرفین مخاصمت های قومی و زبانی اند.

دولت در عمیق ساختن معضله شخصی جنرال دوستم و قوماندان ایشچی فقط با بهره گیری سیاسی  زمینه  تبعید جنرال دوستم را مساعد ساخت. در واقعیت به یک مخاصمت احتمالاٌ شخصی  و یک قضیه جنایی شکل و فورم سیاسی داده شد.

- شخص اول اهرام قدرت و دیگر افراد کلیدی دولت هیچ گاهی در انفجارات ناشی از حملات انتحاری ، اختطاف مسافرین، اسیر شدن و کشتن انجنیران پروژه های انکشافی و اراکین دولت احساس واقعی انسانی  را بحیث مسوولین دولت نشان نداده اند. تا بحال هیچ گاهی شخص رییس جمهور و  رییس حکومت در قصر سفیدار حتا بخاطرتسکین قلب های غم دیده بزبان نیاورده اند که « انتقام خون کشته شده گان را خواهند گرفت». 

- رییس جمهور و رییس حکومت هردو بازمینه دادن برای ناتو و امریکا  جنگ افغانستان را دوامدار و زمینه بهره گیری آنان را برای پیشبرد و ادامه  اهداف سیاسی- نظامی شان  دودسته حفظ مینمایند.

- دولت بدون توجیه قانونی  یکی از افراد کلیدی جنرال دوستم را دستگیر نموده و تا هنوز دلایل قانونی الزام و مضنونیت آنرا ارایه ننموده است. در این چنین دستگیری ها که بدون شک انگیزه های سیاسی آنرا نمی توان دور از احتمال دانست، تحت نظارت گرفتن وی طولانی تر از 48 ساعت بیشتر و بدون امر محکمه  عمل همه مراجع تصمیم گیری و اجرایی را قابل بار پرسی عدلی و قضایی  میسازد.

پیشبرد این سیاست از دیدگاه  و تحلیل سیاسی از یک جهت بیان یک  یکه تازی و دیکتاتوری خطرناک و خموش است و از جهت دیگر بیان معامله گری های احتمالی پشت پرده است که  دولت مداران خویش را در تطبیق پلان های خطرناک استراتیژیک و نظامی منطقه وی و بین المللی قدرت های بزرگ مانند ناتو ، امریکا، انگلستان ، عربستان و دیگران شریک  می سازند و که  خواسته و دانسته  ازملت کتمان نگهمیدارند.

شیوه دستگیری  سربازان امنیتی  آقای نظام ادین  قیصاری و لت و کوب آنان در حالت زخمی های ناشی از اصابت مرمی و دست و پاهای بسته توسط  کوماندوهای ارتش عملاٌ جرم ضد حقوق بشری است. عمل وحشیانه لگد زدن بر سر و گذاشتن پای بالای گلوی زخمیان دست و پا بسته نه نتها قابل بررسی جدی و فوری عدلی و قضایی است، بلکه فرماند دهنده گان این جرایم ضد بشری قابل تعقیب عدلی اند. در حالی که اسیران و افراد دستگیر شده در حالت وخامت صحی و خونریزی حق انتقال استفاده از کمک های عاجل صحی را دارند و این حق واضحاٌ در کنوانسیون های بین المللی تسجیل یافته است. انتظار برده می شود تا حاکمان قوت های ناتو که از سطح سرقوماندانی الی قدمه های پایینی  همه پروسه های حقوق بشر را زیرنظر دارند، نیز در این قضیه  جواب و توضیح دهتد.

دستگاه های عدلی  کشور و پارلمان باید موقف  یوسف صابر  عضو پارلمان را که گستاخانه عمل ناقض حقوق بشری  و جرم مشهود جنگی را را مشروع میداند و مانند نظامیان یهودی در برابر فلسطینان عین ابراز نطر را در پارلمان ارائه داشته است ، را به بررسی گیرند.

این چنین تحریکات قومی که با فلم و ویدیو ها نیز به نمایش گذاشته شده اند، نه تنها عقده مندی ها و خصومیت های  قومی را در برابر همدیگر از سطح  دلالان زبان و قوم به گروه های وسیع مردم ، متعلق به قوم های مختلف،  دامن زده ، خطرات جدید را برای وفاق ملی و پروسه ملت سازی ایجاد مینماید و حتا میتواند درزهای غی قابل پیش بینی را در صفوف نیروهای رزمی مسلح کشور ( ارتش، پولیس و امنیت ملی ) به وجود آورد.

-  و بلاخره دولتمداران خود درآخرین قضیه یعنی دادن امتیازات مادی و ترفیعات افسران بازهم زمینه ساز عمیق شدن درزهای عقده مندانه قومی گردید که تا بحال برای توضیح این موضوع هنوز دلایل موجه مطرح نگردیده است.

رییس جمهور و تعداد دیگر از فیگورهای کلیدی دولت با روی دست گرفتن سیاست تبعید ، زندانی ساختن و سهمگیری در مخاصمت های قومی قرن های گذشته را زیرچتر حمایتی ناتو و قدرت های به ظاهر لیبرال ولی ناقض حقوق بشر و نقض حق خود ارادیت ملت انجام میدهد.

باید به این واقعیت های جامعه تن در داد که افغانستان کشوریست با کثرت قومی. هر قومی در این  کشورحق زنده گی دارد. تاریخ آن ،از موجودیت تا انکشاف و تکامل آن به حیث  یک کتله بزرگ و در یک خطه معین ، یک واقعیت انکار ناپذیر جامعه ماست. هر قوم و گروه اتنیکی در افغانستان در طول تاریخ خصوصیات خاص اتنیکی و روان اجتماعی خویش را شکل داده اند.

دریک کشورمانند افغانستان با کثرت اقوام نمی توان  موضوع اکثریت ها واقلیت ها مطرح باشند . برخورد مسوولانه با مساٌله جامعه کثیر القومی افغانستان باید ما را بر این اصل مهم اعلامیه جهانی حقوق بشر معتقد میسازد  که « تعلیم و تربیت اجتماع مبنی بر رعایت و احترام همه حقوق و آزادیهای بشری است» .

مساٌله اصلی این است که هر قوم و گروه اتنیکی جامعه ما حق دارد تا  با حفظ هویت قومی اش به موجودیت، اصل تاریخی و هویت اقوام دیگر احترام نموده و آنرا بحیث یک حقوق مشروع بداند.

هر گروه اتنیکی در یک خطه معین دارای زبان اند که با آن تاامین روابط اجتماعی  ، تبادل احساس میکنند ویکدیگر را به ساده گی درک میکنند. هیچ زبانی را بدون قدامت تاریخی که به هزاران سال میرسد، نمی توان جست وجو نمود. زبان جز ویت قومی و اتنیکی است که احترام به داشتن ، حفظ و انکشاف زبان یک حق طبعی و حق بشری است.

باید این اصل را پذیرفت که کشور افغانستان اکنون با بیش از سی میلیون باشنده آن و متشکل از همه اقوام کشور با کلتور ، زبان  مختلف ،همه صاحبان اصلی این وطن و باشنده گان تاریخی آن اند که دیگر نباید با تکرار سیاست های قرون گذشته  با این ملت بازی نمود. با چنین سیاست های کژ دار و مریز این سوال مطرح میگردد که:

آیا این دولت مداران زمانی هم با این اعمال شان  در برابر ملت پاسخگو خواهند بود؟ 

نویسنده  بدین عقیده است که دولت مداران مسوولیت بزرگ دارند تا هر گونه اقدام در برابرعوامل زور، تفوق ، فساد و قانون شکنی جنگ سالاران و قانون شکنی ها را با دلایل موجه قانونی  مورد تعقیب عدلی و قضایی قرار دهد. در دستگاه دولت، تعداد از وکلای پارلمان و صدها زورمندان و قانون شکنان جابر توانسته اند با سمتگیری زبانی و قومی و زیرچتر حمایتی دولت مداران  بر سینه مردمان مظلوم ما در سراسر کشور نشسته و خود و قدرت زر و زور خویش را حفظ نموده اند. آنها  از این «  بری المسوولیت بودن ! » خویش بقای خود را در وجود دولت و دولت مداران تضمین و مصوون میسازند.

بخاطرهرگونه زمینه دادن برای تشدید تخاصمات قومی و زبانی  خلاف منافع ملی کشور و عوامل آن باید زمانی پاسخ گو بود. از یک دولت عدالتمند و وفاق برانگیز و حامی منافع همه مردمان  یک ملت واحد باید توقع داشت که :

هرگونه برامد های سیاسی، رسانه ای دلالان قوم و زبان  د تشدید درزهای موجود قومی ـ زبانی ممنوع و عاملین آنرا با جدیت مورد تعقیب عدلی و قضایی قرار دهد.

هیچ فردی نباید به پر رویی، جراات و گستاخی از زمینه های به وجود آورده شده  به تعرض، توهین و تحقی قوم های دیگر از رسانه ها صدای بد بو و گندیده  خویش را بلند نمایند.  حتا آنان که این مخاصمت ها را تحت نام تبار ها از طریق صفحات انترنتی مانند فیس بوک تشدید میکنند، با برخورد های قانونی عمل شان مورد بررسی قرار گیرد. بطور مثال آن هایی که در خارج کشور و با استفاده نا مشروع  از دنیای مجازی بر این آشوب های قومی و زبانی تیل و آتش می پاشند و به اهانت، تعرض و تحقیر اقوام دیگر مبادرت می ورزند ، باید با محدودیت های زمانی و حتا منع دخول به کشور برای یک مدت معین مواجه گردند.

افغانستان سرزمین هر فرد پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک ، ترکمن، بلوچ ، نوستانی، پشه یی، چهارایماق ، هندو و سک باوران و دیگر گروه های اتنیکی کوچک است که هرکدام باشنده اصلی و مالک بلا استثنای این وطن اند.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۸ـ ۲۰۰۷

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018