لابی اسراییل در امریکا چیست و کیست؟

دکتر سروش سهرابی

 

درهفته های گذشته و بخصوص پس از جنبش دانشگاهی گسترده در امریکا، چرایی و چگونگی و چیستان های جنبش صهیونیزم و دولت اسراییل و رابطه آن با سیاست های امریکا دوباره مورد توجه قرارگرفتند. در این نوشتار نگاهی متفاوت به آنچه با عنوان لابی اسراییل از آن یاد میکنند خواهیم داشت.

در ابتدای گسترش جنبش دانشجویی، روسای دو دانشگاه معروف امریکا بیشتر بدلیل واکنش ملایم به دانشجویان با یادآوری قانون اساسی امریکا و آزادی بیان، با فشار حامیان مالی دانشگاه ها و حمایت ضمنی دولت امریکا مجبور به استعفا شدند.

واکنش دولت امریکا و بدنبال آن دولتهای اروپایی از ابتدای جنگ خاورمیانه آن بود که هر نوع انتقادی از دولت اسراییل را برابر با یهود ستیزی بدانند و از مجازات های نقدی تا زندان برای آن در نظر گرفتند. این رویکردها را بسیاری و از جمله اندیشمندانی همچون دکتر مرشهایمر، نظریه پرداز برجسته امریکایی و نویسنده کتاب پرآوازه ای در همین مورد ناشی از نفوذ « لابی اسراییل » یا به گفته برخی لابی یهودی دانستند.

چنین توضیحاتی پیش از این نیز بسیار ارایه شده است و از انجا که لابی اسراییل در امریکا ارگانی شناخته شده و قانونی و آشکار و پرسرو صداست این توضیح به ساده گی مورد قبول قرارمیگیرد بدون آنکه معلوم شود که لابی اسراییل دقیقا چیست و به چه معناست.

در کشور امریکا لابی ‌های بسیاری در فعالیت هستند و تلاش برای تاثیر بر سیاست های داخلی یا خارجی قانونی شمرده می‌ شود. از طرف دیگربه نظر میرسد که لابی گری برای دولت های دیگر یا موسسات و شرکت ها و... از منابع درآمد بسیاری از نماینده گان و دارنده گان جایگاه سیاسی و اجتماعی در امریکا می ‌باشد.

داستان تلاش برای تاثیر بر سیاست های امریکا از طرف دولت شاهنشاهی ایران نمونه ای از آن است. شاید مهمترین وظیفه سفرای ایران در امریکا و معروفترین آنها اردشیر زاهدی لابی ‌گری بود و این وظیفه را با روش های مختلف از فراهم کردن وسایل تفریح و برگزاری میهمانی ‌های بزرگ تا اهدای هدایایی مثل فرش و خاویار و شامپاین و پول انجام میدادند. کشورهای دیگر همچون عربستان سعودی یا امارات متحده عربی و قطر و بسیاری از کشورهای ثروتمند نیز تلاش های مشابهی انجام میدهند و همه این گونه تلاش ها را با عنوان لابی گری میشناسند.

اولین تفاوت لابی گری این کشورها با اسراییل همینجا چهره نمایی میکند چون همه این کشورها برخلاف اسراییل هزینه بسیاری را برای ارتباط با سیاستمداران یا کسانی که آنها را موثر در تصمیم گیری ها میپندارند میپردازند و با وجود این هیچیک از این لابی ها گسترده گی و توانایی‌ های لابی اسراییل را ندارد و نتایج قابل قیاسی از این لابی گری ها را نمیتوانیم مشاهده کنیم.

مثلا از جمله لابی گری های انجام شده در دوران پیش از انقلاب برای خرید اسلحه بود. ایران از سویی خود را متحد غرب برای مقابله با شوروی میدانست و از طرف دیگر برای خرید تجهیزات امریکایی میبایستی مبالغ دیگری را نیز برای لابی گری و واسطه کردن افراد مختلف از روسای جمهور و وزرا و نماینده گان پارلمانی و .... برای حمایت از فروش اسلحه به ایران هزینه کند. مشابه همان تلاش ها هم اکنون از طرف کشورهایی مثل عربستان و کشورهای خلیج فارس تکرار می ‌شود و انها برای خرید تجهیزات نظامی مجبور به هزینه هایی برای پیدا کردن واسطه هایی که امکان این خرید ها را فراهم کند هستند.

بسیاری از کارگزاران حکومت پیش از انقلاب بر این باور بودند که اگر از نظر امریکا ایران قرار است نقش ژاندارم منطقه و جناح جنوبی ناتو را بازی کند دلیلی ندارد که هزینه های آن را خود پرداخت کند. در حالیکه چنانکه دیدیم نه تنها بهای درخواستی این تجهیزات که هزینه های لابی گری و پیدا کردن واسطه های با نفوذ نیز باید پرداخت میشد. از آخرین نمونه این گونه لابی گری ها میتوان به موافقت امریکا با فروش مقادیر زیادی اسلحه به عربستان اشاره کرد که با پرداخت مبالغ بسیاری به افراد مختلف و از جمله داماد دونالد ترامپ ممکن شد.

برخلاف اینگونه لابی گری ها، در مورد اسراییل و لابی منسوب به آن شاهد رویداد های مشابهی نبوده ایم. اسراییل نه تنها هزینه ای برای لابی گری پرداخت نمیکند که از کمکهای بیدریغ مالی و نظامی امریکا و کشورهای بزرگ اروپایی برخوردار است و این درباره ماهیت واقعی این لابی ابهام ایجاد می کند. یکی از دلایلی که به جای عنوان لابی اسراییل از لابی یهودی نام برده میشود برای ایجاد ابهام بیشتر در این باره است هر چند آنچه بعنوان لابی اسراییل شناخته میشود به جز یهودیان و گاهی دیگر ادیان، بیشتر متشکل از مسیحیانیست که خود را صهیونیست مسیحی میدانند و از قدرتمند ترین چهره های سیاسی و اجتماعی امریکا به شمار میروند و نشانه ای از اینکه این پشتیبانی را بدلیل دریافت پول از اسراییل انجام میدهند در دست نیست. در واقع نتیجه کار این لابی بر خلاف لابی ‌های دیگر همواره انتقال پول به به سمت اسراییل و گاهی بر خلاف سیاست های رسمی امریکا بوده است. برای مثال کمک هایی که به بهانه ها ی مختلف به شهرک های صهیونیست نشین انجام میشود از مالیات کمک کننده گان در امریکا کسر میشود، در حالی که سیاست رسمی امریکا به جز دوران ترامپ و قبول بیت المقدس به عنوان پایتخت اسراییل از طرف او تا اکنون قانونی دانستن کلونی‌های صهیونیست ها و اشغال گری های پس از سال ۱۹۶۷ ترسایی نبوده است. به جز این گونه کمک های غیررسمی با کاهش درآمد مالیاتی دولت امریکا، کمک های رسمی و اعلام شده دولت امریکا به اسراییل به بیش از پنج هزار دلار برای هر اسراییلی در سال بالغ میشود. یعنی امریکا به هر اسراییلی حدود ۵۰۰ دلار در ماه معاش می دهد.

کمک های بسیاری نیز از طرف شرکت‌ها و موسسات مختلف به لابی موسوم به اسراییل انجام میشود که این کمک‌ ها نیز به کاهش مالیات شرکت های پرداخت کننده منجر و در درجه اول برای گسترش جایگاه این انجمن و حمایت از همراهان آن و ایجاد یک قشر سیاسی و اجتماعی همسو با اسراییل و مقابله با مخالفان آن مصرف میشود. برای مثال جو بایدن آنچنان که گفته میشود در تمام مراحل زنده گی سیاسی و اجتماعی خود از کمک های مادی و معنوی لابی اسراییل برخوردار بوده است و علت پیشرفت او را نه در شایستگی هایش که در این کمک‌ها میدانند، کمک هایی که او همواره قدردان آن بوده است. در امریکا همه سیاستمداران از هر گروهی میدانند که مخالفت با آنچه به لابی اسراییل موسوم شده است نتایج بدی برای زنده گی سیاسی آنها خواهد داشت.

به این ترتیب میتوان گفت که ابهامی بدلیل استفاده از یک عنوان برای دو پدیده متفاوت به وجود آمده است که می ‌تواند از شناخت بهتر آنچه به آن لابی اسراییل یا صهیونیست میگویند جلوگیری کند.

استفان والت و جان مرشهایمر در سال ۲۰۰۶ ترسایی مقاله مفصلی را با عنوان لابی اسراییل و سیاست خارجی امریکا منتشر کردند که هم مورد استقبال و هم تهاجم قرار گرفت. خلاصه نوشته ها و سخنرانی های این دو پس از انتشار دیدگاه هایشان آنست که سیاست های امریکا در حمایت از اسراییل نه بدلیل ارزش های مشترک اخلاقی و اجتماعی همچون دموکراسی یا نیاز امریکا به همراهی اسراییل با اهداف استراتیژیک او یا همراهی اسراییل در مبارزه با تروریزم وغیره که بدلیل نفوذ لابی اسراییل است. استفن والت در اولین سخنرانی معرفی و بحث در باره نوشته هایشان در دانشگاه ام آی تی گفت که لابی اسراییل خواهان تحریم یا واکنش شدید نسبت به معرفی کتابشان بوده است و از جمله موانع بررسی لابی اسراییل را تاریخ یهودستیزی و نیز هولوکاست دانست بی آنکه در باره سواستفاده از این دو مقوله چیزی بگوید.

در این اولین سخنرانی و بحث خواسته این دو اندیشمند امکان گفت وگو در مورد این سوژه تابو و واکنش برانگیز یعنی نقش لابی اسراییل در سیاست ‌های امریکا بود. اگر سیرسخنرانی های این دو و بخصوص پروفسور مرشهایمر را بررسی کنیم متوجه سخت تر شدن تدریجی گفتمان او می‌ شویم هر چند از همان آغاز این بحث ها در سال ۲۰۰۶ اعتقادشان بر این بود که این روشنگری ها به جز امریکا برای اسراییل هم سودمند خواهد بود.

به این ترتیب است که او در سال ۲۰۱۴ ترسایی و پس از حمله اسراییل به غزه آینده اسراییل را سیاه ارزیابی می ‌کند و به تازه گی و پس از ماه‌ ها نبرد که در آن چشم انداز پیروزی اسراییل روشن نیست از نسل کشی و کشتار جمعی توسط اسراییل میگوید و خواهان تشکیل کمیسیون مستقل تحقیق برای بررسی کشتار غیرنظامیان اسراییلی توسط ارتش اسراییل در هفتم اکتوبرمیگردد.

درمورد اینکه آنچه این دو اندیشمند هوادار سیاست واقع گرایانه در مورد پدیده موسوم به لابی اسراییل نوشته اند کف یا سقف اندیشه های آنان است فقط میتوان گمانه زنی کرد. با این حال میتوان متوجه نشانه هایی از نانوشته و ناگفته ها در نوشته ها و سخنرانی های این دو شد که فراتر از عنوانیست که برای نوشته خود انتخاب کرده اند.

در واقع پروژه صهیونیزم از زمان پیدایش آن در دهه چهارم قرن نوزدهم توسط انگلستان دارای ابهاماتی بود که تا اکنون نیز تلاش کافی برای روشن کردن آنها انجام نشده است. میتوان گفت نه تنها شاهد روشنایی بیشتر در این باره نیستیم که تلاش همیشه بر افزایش ابهام  آن همچون بسیاری از موضوعات دیگر بوده است. لابی اسراییل هم یکی از همین ابهام هاست که باید آن را دقیق کرد و جایگاه و کارکرد و نقش آن را مشخص کرد.

( منبع : راه توده )

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۴ـ ‍۱۶۰۵ 

 Copyright ©bamdaad 2024

 

پیام همدردی حزب آبادی افغانستان به مصیبت دیدگان سیلاب های اخیر

 

مصیبت جاری شدن سیل ویرانگر دربخش‌هایی از افغانستان عزیزما که متاسفانه منجر به جان باختن و مصدومیت صدها تن ازهموطنان و بروز خسارات سنگین مالی در ولایات بغلان، بدخشان، غور و هرات شد، قلب همه مردم عذاب دیده افغانستان را به درد آورد. دراثرریزش باران های شدید و جاری شدن سیلاب درچند ولایت افغانستان تعداد زیادی ازهموطنان ما جان خود را از دست داده و صدها تن دیگر مجروح و مفقودالاثر شده اند.

چنانکه منابع معتبر بین المللی گزارش دادند بارش‌ های سیل ‌آسا به تنهایی درولایت بغلانِ بیش از ۳۰۰ کشته برجای گذاشته و زیان های هنگفت مالی به مردم وارد کرده است.‌ ویرانی منزل مسکونی ، اراضی کشاورزی و مالداران روستایی باعث بی سرپناهی و مهاجرت هموطنان با شهامت و درد دیده ما گردید .

حزب آبادی افغانستان دراین اندوه بزرگ همدرد و همراه مردم زحمتکش و ستم دیده کشوراست ، و به خانواده های جان باختگان حوادث اخیرتسلیت گفته، خواهان رسیده گی هرچه سریعتر به وضعیت آسیب دیدگان سیلاب میباشد.

ضمن عرض تسلیت به بازمانده گان قربانیان سیل اخیرو آرزوی رحمت وغفران الهی برای عزیران از دست ‌رفته، ازهموطنان شرافتمند و با احساس ، نهادهای مسوول بین المللی و بشریت خیرخواه درخواست مینماییم تا هرچه زودتر به کمک قربانیان این آفت طبیعی اقدام نمایند.

حزب آبادی افغانستان

 

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۴ـ ‍۱۲۰۵ 

 Copyright ©bamdaad 2024

 

به بهانه روزجهانی آزادی مطبوعات:

آزادی مطبوعات آزادی شماست!

هایده صدیقی

آزادی بیان یکی از ارکان اساسی و با ارزش دموکراسی است. « روزجهانی آزادی مطبوعات ـ World Press Freedom Day » هر سال در ۳ ماه می برگزار می شود. این روز به اصول اساسی آزادی مطبوعات و دفاع از رسانه ها در برابر حمله به استقلال آنها اختصاص دارد. همچنین به عنوان یک یادآوری عمل می کند که روزنامه نگاری کار آسانی نیست، این درحالی که در برخی جوامع مانند افغانستان افراد از ابتدایی ترین حقوق و آزادی های مدنی برخوردار نیستند و دسترسی به اطلاعات با مشکلات زیادی روبروست . در جامعه ای که مردم، مطبوعات، خبرنگاران، اهل قلم و نویسنده گان، افراد با دانش و خبره، نتوانند آزادانه سخن بگویند و ابرازنظر نمایند، و عقاید و دیدگاه های خود را بطور آزاد بدون ترس از شکنجه و بازپرس و سانسور بیان و منتشر سازند، دراین صورت سایر آزادی های افراد محدود میشوند. و این واقعا فاجعه است.

در جوامع دموکراتیک و مردم سالار، آزادی بیان یک اصل پذیرفته شده است که تا حدی از آن حمایت می شود. اما سوال اصلی اینست که آزادی بیان تا چه حد پذیرفته و حمایت می شود؟ در جوامع مردسالار مانند افغانستان، از آزادی بیان حمایت صورت نمی گیرد بلکه علاوه بر آن به هر بهانه ای جلو انتشار اطلاعات و ابراز عقاید گرفته می شود. بطور کلی آزادی بیان به معنای حق قانونی افراد برای بیان نظرات و عقاید خود، جست وجوی آزادانه اطلاعات و نظرات مختلف بدون ترس از سانسور یا برخورد قانونی است. همچنان به اساس قوانین بین المللی آزادی بیان عبارت از حق جست و جوی، دریافت و انتشار اطلاعات و ایده ها از هر نوعی و به هر وسیله ای گفته شده است.

به اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر هرکسی آزاد است تا به هر آنچه می خواهد معتقد باشد و به عقاید خود عمل کند، هرکسی حق دارد آزادانه عقاید خود را به هر شکلی که می خواهد بیان کند. این اعلامیه  در سال ۱۹۴۸ ترسایی توسط ۵۰ کشور از سازمان ملل متحد به تصویب رسید که در واقع، مبنای قوانین مختلف حقوق بشری در سراسر جهان می باشد وآنچه در قوانین اساسی و قانون مطبوعات وجود دارد، ازاین اعلامیه جهانی الهام گرفته شده است. همچنان آزادی بیان یکی از حقوق بشری در جوامع و دنیای مدرن است. وجود آزادی بیان در جامعه نشانگر برقراری دموکراسی درآن است. در جوامع دموکراتیک و مردم سالار افراد می توانند آزادانه فکر کنند تا در مراحل بعدی افکار و عقاید خود را ابراز نمایند ولی در جوامع مردسالار مانند افغانستان برعکس آن، آزادی بیان، ابراز افکار و عقاید محدود بوده، دسترسی به اطلاعات مشک میباشد . بخصوص در دوران امارات اسلامی در افغانستان آزادی بیان محدود شده است که در واقع، آزادی مطبوعات و آزادی بیان وجود ندارد. امارت اسلامی کنترول شدید بر کارخبرنگاران و فعالیت های خبرنگاری و رسانه ها دارند و همواره در پی تضعیف آزادی بیان و رسانه ها استند.

قرن بیستم شاهد تجدید سختگیری ها و محدودیت های تحمیل شده بر مطبوعات توسط دولت ها بود مانند افغانستان که در طی سالیان متمادی مطبوعات در اختیار دولت بوده است و آشکارا است که تحت چنین سیستمی، وظیفه اصلی مطبوعات برای گزارش اخبار با وظیفه حمایت و پشتیبانی از ایدیولوژی ملی و اهداف اعلام شده دولت همراه می باشد. این منجر به وضعیتی شده  که در آن ناکامی های دولت کمتر گزارش شود و یا نادیده گرفته شود این سانسور شدید روزنامه نگاری را در کشورها به چالش کشانیده است.

در افغنستان مطبوعات از محدودیت های شدید برخوردار است و  از استفاده محتاطانه و گاه به گاه از خودسانسوری در مورد مسایل شرم آور برای دولت داخلی تا سانسور شدید و همه جانبه کار می گیرد. آزادی بیان و آزادی مطبوعات به انسان ها حق اساسی برای ابراز عقیده و صحبت آزادانه در مورد هر موضوعی بدون محدودیت دولتی می دهد. این مهم است زیرا امکان تغییر در جامعه و تبادل افکار را فراهم می کند بنابرین، امارت اسلامی نظارت، کنترول و محدودیت شدید بر کار خبرنگاری و کار رسانه ها دارند.

در قوانین اساسی رسانه های همگانی نیزآمده است که تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد .متاسفانه در افغانستان افراد برای داشتن عقاید و ابراز دیدگاه های شان محکوم و مورد بازپرس قرار می گیرند که از نظر کارشناسان حقوقی، عقاید افراد جز حریم خصوصی آنهاست و تا زمانیکه آن را ابراز نکرده اند، کسی حق تفتیش آن را ندارد و این رفتار خلاف قوانین حقوق بشری و نقض آزادی بیان است.

افراد جامعه در صورتی آزادی عقیده و بیان دارند که بتوانند نتیجه افکار و نظریه پردازی های خود را در اختیار سایرین قرار دهند. این افکار و نظریه ها تا زمانی که ابراز و نقد نگردند، موثر نخواهند بود. پس آزادی انتقال افکار به دیگران که یکی از عناصر آزادی بیان است از این حق افراد حمایت می کند و به افراد اجازه می دهد که افکار خود را، مطالب خود را به هر وسیله ای به نشر برسانند و ابراز نظر کنند اما در افغانستان که سانسور شدید وجود دارد، این نوع آزادی نقض می شود.

دسترسی به اطلاعات یکی دیگر از حقوق بشری و عنصر مهم در آزادی بیان است، چیزی که در افغانستان به آن جرم گفته می شود و افراد برای اطلاع رسانی و انتشار مطالب مورد شکنجه و بازپرس قرارمی گیرند. امارت اسلامی استفاده از تلفون های همراه را در حومه شهر بطور غیررسمی ممنوع قرار داده اند و افراد در نواحی شهر و دفاتر برای داشتن تلیفون های همراه و دیگر وسایل اطلاعاتی مورد بازپرس قرار می گیرند. تلفون های همراه و کمپیوتر افراد در شاهراه ها و میدان های هوایی در موقع سفربه داخل یا خارج از افغانستان،  کنترول و بررسی می شوند. موجودیت مطالب چون، تصاویر و آهنگ ها و یا موزیک در داخل تلفون همراه جرم است. این نشان دهنده ای نهایت نقض آزادی بیان، نقض حقوق بشری، محو دموکراسی و فاجعه است. این نشان دهنده ای تجاوز به حریم خصوصی افراد است و هرگونه محدودیت دراین رابطه خلاف قانون رسانه های همگانی می باشد. این وضعیت سبب عدم دسترسی مردم به اطلاعات بخصوص برای خبرنگاران در افغانستان شده است و کار خبرنگاران را به چالش کشانیده است درحالی که انتقال اطلاعات، دسترسی به اطلاعات، انتشار و ابراز عقاید یکی از ارکان اساسی آزادی بیان است. انترنت و شبکه های اجتماعی در ترویج آزادی بیان نقش موثر دارد بنابراین بسیاری از کشورها مانند ایران و افغانستان از دسترسی به اطلاعات و شبکه های اجتماعی از طریق انترنت در هراس اند و دراین عرصه محدودیت هایی را وضع کرده اند که خلاف معیارهای بین المللی است. امارت اسلامی با این نوع سیاست های خشک می خواهد رسانه های همگانی و آزادی بیان را محدود نماید و از تشکیل گروه ها و شبکه های اجتماعی بر ضد قوانین و عقاید خود جلوگیری کنند.

یکی از چالش های عمده بر کار خبرنگاران در افغانستان نیز عدم دسترسی کامل بر اطلاعات است و کار خبرنگاری را در افغانستان دشوارتر از قبل گردانیده است. به عقیده خبرنگاران که هنوز در افغانستان مصروف کار استند، آزادی بیان در افغانستان وجود ندارد و با روی کار آمدن امارت اسلامی در افغانستان دسترسی به اطلاعات کاملاً محدود شده است. افزون براین، عدم حضور زنان در محیط رسانه ای و تبعیض جنسیتی در محیط رسانه ای که در حقیقت بستر آزادی بیان گفته می شود، یکی دیگراز نقض قوانین بشری و نابود سازی آزادی بیان در افغانستان است.

آزادی بیان نیز برخی از محدودیت هایی خاص دارد که البته به حکم قانون و در صورت ضرورت تجویز می شود. این محدودیت ها شامل حقوق و یا حیثیت و اعتبار دیگران با رعایت موارد چون، امنیت ملی یا نظم عمومی، بهداشت جامعه و اخلاق عمومی است. به اساس ماده ۲۰ قانون اساسی  لغو شده حقوق بشری، تبلیغ برای جنگ یا دعوت به تنفر ملی، نژادی یا مذهبی که محرک تبعیض، مخاصمه یا اعمال زور باشد، ممنوع اعلام شده است. اما محدودیت های که برای یک جامعه ای بزرگتر مانند یک  کشور وضع می شود باید شفاف و متناسب به شرایط و قوانین اساسی آن جامعه باشد. درحالیکه محدودیت های که از طرف امارت در رابطه به آزادی بیان و کار خبرنگاران وضع گردیده است نه تنها مطابق بر شرایط جامعه افغانستان نبوده بلکه خلاف قوانین اساسی  پیشین افغانستان، قانون مطبوعات و رسانه های همگانی وبر ضد معیارهای بین المللی اعلامیه جهانی حقوق بشری نیز می باشد. در واقع این نقض آشکار حقوق بشری در افغانستان را نشان می دهد.

منع قراردادن کمره های تصویر برداری و عکاسی در جریان تهیه گزارش از سوی خبرنگاران یکی از محدودیت های سنگین بر کار خبرنگاری است که بالای خبرنگاران اعمال می شود. و این رفتار غیرقانونی جهت پنهان کاری حقایق و تضعیف رسانه های همگانی و بالاخره جلوگیری از انتشار حقایق و اطلاعات و سرکوب آزادی بیان، زمینه ساز فشارها و مداخله غیر قانونی بر کار خبرنگاری می باشد. 

به اساس گزارش سالانه مرکز خبرنگاران افغانستان یا (AFJC)، وضعیت آزادی رسانه ها و خبرنگاران اخیراً در افغانستان رو به وخامت نهاده است. در کنار افزایش دو برابری رویدادهای خشونت و تهدید خبرنگاران در امارت اسلامی،  فضای کاری برای خبرنگاران نیز به شکل جدی محدود شده است.

افزون برین، اقدامات اخیر امارت در رابطه به وضع محدودیت های بیشتر بر فعالیت های رسانه ها و کار خبرنگاران در افغانستان در سال ۲۰۲۳ تا اکنون که سال ۲۰۲۴ است، باعث تاسف و نگرانی های جدی خبرنگاران در این زمینه شده است. به اساس بررسی های تازه  مرکز خبرنگاران افغانستان، بعد از روی کارآمدن امارت ، خشونت علیه خبرنگاران ۶۰ درصد افزایش یافته است. وضع محدودیت ها و افزایش رویدادهای خشونت و تهدید علیه خبرنگاران،  زندانی شدن بیش از صد خبرنگار ، و شکنجه شدن روزنامه نگاران درافغانستان که عمدتاً توسط نهاد های امنیتی امارت اعمال می شود، یکی از چالش های عمده کار خبرنگاری و رسانه ها در افغانستان می باشد که رو به افزایش است.

دیدگاه خبرنگاران که در داخل افغانستان کار میکنند در رابطه به اقدامات اخیر جهت وضع محدودیت های تازه چنین است. آنها بیشتر به چالش های امنیتی و اقتصادی، وضع محدودیت های غیرقانونی، افزایش رویدادهای خشونت و تهدید خبرنگاران، سانسور شدن رسانه ها، مداخله ارگان های غیرمسوول بر کار رسانه ها و عدم استقلال کاری در تهیه و نشر گزارشات بخصوص برنامه های سیاسی و آموزشی اشاره دارند. این خبرنگاران که نمی خواهند دراین گزارش از انها نام برده شود چنین می گویند « رسانه ها مجبور هستند دست به خود سانسوری بزنند و تمام برنامه های سیاسی، خبری و گزارش ها، برنامه های آموزشی و تمام برنامه ها در حالت سانسور قرار دارند که این خلاف قانون رسانه های همگانی است ».

سانسور برنامه ها و گزارشات در رسانه ها یکی دیگر از اقدامات وزارت اطلاعات و فرهنگ امارت بر کار رسانه ها می باشد که اخیراً بصورت زور و فشار بالای کار رسانه ها و خبرنگاران در افغانستان تحمیل می شود. این کار طالبان در واقع، سرکوب آزادی بیان و زمینه ساز برای فشار بر کار خبرنگاران در افغانستان است. مرکز حمایت از خبرنگاران دراین مورد، خواهان لغو این محدودیت ها و مداخلات امنیتی بر کار خبرنگاران و رسانه ها در افغانستان شده است.

این محدودیت ها که به سرعت رو به افزایش است ، باعث نگرانی ها شده است، ما خواهان لغو تمام محدودیت ها بر کار خبرنگاران و رسانه ها در افغانستان می باشیم و خواهان همکاری نهادهای که در رابطه به حمایت از آزادی بیان و مطبوعات کار می کنند بخصوص حمایت جامعه جهانی هستیم.

گزارشگران بدون مرز (RWB، فرانسوی: Reporters sans Frontières; RSF) یک سازمان بین المللی غیرانتفاعی و غیردولتی است که بر حفاظت از حق آزادی اطلاعات تمرکز دارد. بر اساس ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر که حق دریافت و به اشتراک گذاری اطلاعات بدون توجه به مرزها را به همراه سایر منشورهای حقوق بین المللی به رسمیت می شناسد، حمایت خود را بر این باور استوار می داند که همه نیازمند دسترسی به اخبار و اطلاعات هستند. RSF دارای موقعیت مشورتی در سازمان ملل متحد، یونسکو، شورای اروپا و سازمان بین المللی فرانکفونی است.

RSF در دفاع از روزنامه نگاران در معرض خطر و در بالاترین سطوح دولتی و مجامع بین المللی برای دفاع از حق آزادی بیان و اطلاعات فعالیت می کند. این گزارش روزانه و بیانیه‌های مطبوعاتی در مورد تهدیدات آزادی رسانه‌ها به زبان‌های فرانسوی، انگلیسی، اسپانوی، پرتگالی، عربی، فارسی و چینایی ارایه می ‌کند و سالانه یک دور آزادی مطبوعات به نام «شاخص آزادی مطبوعات جهانی» را منتشر می‌ کند که وضعیت آزادی رسانه‌ ها را در سال ۱۸۰ کشور اندازه‌ گیری می ‌کند. به اساس گزارش این سازمان و رده بندی که از طرف این نهاد صورت گرفته است؛ وضعیت رسانه ها و آزادی بیان در افغانستان را نگران کننده خوانده است و افغانستان از جمله کشورهایست که آزادی بیان در این کشور تحت محدودیت شدید قرار دارد و خبرنگارنی که درداخل افغانستان هنوز هم کار می کنند در معرض خطر قرار دارند. این سازمان به خبرنگاران در معرض خطر کمک می کند و در زمینه امنیت دیجیتال و فیزیکی آموزش می دهد و همچنین کمپیانی برای افزایش آگاهی عمومی در مورد سو استفاده از روزنامه نگاران و تامین امنیت و آزادی آنها انجام می دهد. RSF دولت ها و نهادهای بین المللی را لابی می کند تا استانداردها و قوانینی را در حمایت از آزادی رسانه ها اتخاذ کنند و برای دفاع از روزنامه نگاران در معرض تهدید اقدامات قانونی انجام دهد.

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۴ـ ‍۰۳۰۵

 Copyright ©bamdaad 2024

 

از زنده گی احزاب سیاسی جهان :

برگزاری کنگره هشتم جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین

بر اساس بیانیه ۲۵ اپریل  شعبه روابط خارجی « جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین ـ DFLP ‏، هشتمین کنگره سراسری ملی این جبهه در اواخر ماه اپریل به پایان رسید. طبق متن این بیانیه « این کنگره در روند دموکراتیکی برگزار شد که از اپریل ۲۰۲۳ ترسایی آغاز شد و یک سال طول کشید. این کنگره به ‌تناوب درکرانه باختری، نوار غزه، و کشورهای دیگری  برگزار شد که مهاجران فلسطینی در آنها ساکن ‌اند. »

در بیانیه شعبه روابط خارجی این جبهه آمده است:

« برگزاری هشتمین کنگره سراسری ملی نیاز به تدارک و پیگیری و هماهنگی گسترده‌ای داشت. جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین به پشتوانه برنامه سیاسی‌اش توانست این کنگره را با موفقیت کامل برگزارکند و به مسایل و موضوع‌ های مهم و چالش ‌های متعدد سازمانی، سیاسی، اداری، و امنیتی، از جمله رویدادهای مهم جنگ ۷ اکتوبر ۲۰۲۳ و پیآمدهای مداوم آن تا امروز بپردازد. کنگره با حفظ روندی دموکراتیک  با پایبندی به نظام داخلی، که شالوده تنظیم روابط حزبی و مناسبات رزم‌ جویانه بین همه اعضای جبهه و رهبری آنست، و با تأکید بر هویت فکری جبهه از لحاظ تعهد به سوسیالیزم علمی کار خود را انجام داد.

« کنگره به پایداری مردم فلسطین و گردآمدن آنها در مقاومت درود فرستاد. به نظر کنگره، در اوضاع کنونی، دو خواست مبرم در برابر فلسطین قرار دارد:

احیای وحدت داخلی در چهارچوب نهادهای ملی متحد کننده، که شامل سازمان آزادی ‌بخش فلسطین (ساف)، تنها نماینده برحق ملت فلسطین است؛ و

فراهم کردن شرایط برای ادامه مقاومت به هر شکل و صورت، زیرا مسیری الزامی است که به تحقق چشم ‌انداز آزادی، استقلال، بازگشت پناهنده گان، و ایجاد کشور فلسطین با پایتختی اورشلیم  ( بیت المقدس ) منجر می‌شود. »

در ادامه بیانیه آمده است: «  در این کنگره به این موضوع توجه شد که آینده غزه و هر بخشی از سرزمین ملی اشغال ‌شده و غصب‌ شده در روند مقاومت و استقامت قهرمانانه مردم ما تعیین می ‌شود. کنگره هشتم اصل حفظ هویت ملی به اتکای این سه ستون را تایید کرد:

سازمان آزادی ‌بخش فلسطین (ساف)، تنها نماینده برحق مردم فلسطین، یگانه سازمانی است که ملت فلسطین را نماینده گی می‌ کند و در فرآیندهای سیاسی مربوط به حل ‌وفصل مساله ملی از جانب آنها صحبت می ‌کند،

برنامه ملی ساف، شامل حق تعیین سرنوشت، ایجاد کشور کاملاً مستقل با حاکمیت ملی در مرزهای ۴ جون ۱۹۶۷ ترسایی با اورشلیم به‌ عنوان پایتخت، و حل مساله پناهنده گان مطابق با قطعنامه ۱۹۴ (سازمان ملل متحد)، که حق بازگشت پناهنده گان را، که از سال ۱۹۴۸ ترسایی آواره شده‌اند، به خانه و کاشانه‌های شان تضمین می‌کند،

قطعنامه‌های بین‌المللی قانونی مربوط به فلسطین که تضمین ‌کننده حقوق ملی مسلّم مردم فلسطین است».

برگزاری انتخابات

بر اساس بیانیه شعبه روابط خارجی جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین، در هشتمین کنگره سراسری این جبهه کمیته مرکزی جدیدی با ۹۹ عضو برگزیده شد. این کمیته مرکزی سپس در انتخابات داخلی فهد سلیمان را به سمت منشی عمومی انتخاب کرد. همچنین، مجیده مصری و علی فیصل به‌ عنوان معاونان منشی عمومی و اعضای دفتر سیاسی جبهه انتخاب شدند.

انتخاب رفیق نایف حواتمه، رهبر بزرگ ملی، به سمت صدر جبهه

طبق بیانیه  « کمیته مرکزی جدید جبهه، در فضایی آکنده از احترام و قدردانی، متحدانه و به اتفاق آرا رهبر بزرگ جبهه، نایف حواتمه، را برای انجام  وظیفه در سمت صدرجبهه پیشنهاد کرد. تصمیم به معرفی رفیق حواتمه برای قرارگرفتن در این جایگاه نشان داد که کمیته مرکزی با احترام به نقش تاریخی رهبر بزرگ، رفیق نایف حواتمه، در کارنامه شرافتمندانه مبارزه‌اش، به اتفاق آرا با اتخاذ این تصمیم (و برگزیدن رفیق به این سمت ) موافقت کرده است. در پایان، کنگره خطاب به حزب‌ ها و سازمان‌ ها و ملت‌های جهان که برای اعلام مخالفت با تجاوز صهیونیستی امریکا و غرب و برای ابراز همبستگی با مردم فلسطین و عادلانه بودن آرمان ملی آنها به خیابان‌ ها آمدند پیام‌ های درود و درخواست همبستگی متعددی تنظیم کرد. کنگره خواهان ادامه این جنبش ‌ها و رساندن پیام‌ های حمایت و همبستگی به مردم ما و مقاومت آنها برای ادامه نبرد در راه آزادی و استقلال شد.»

منبع: « نامه مردم»

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۴ـ ‍۱۰۰۵ 

 Copyright ©bamdaad 2024

 

پوست اندازی جهان

 

نویسنده : شاهین

جهان امروزه در تب پوست اندازی میسوزد.

تنش ها وتقابل در اوکرایین ، بحیره ای احمر ،  تنگه باب المندب ، خلیج فارس ، قاره سیاه ، قاره سبز، هند -  پاسیفیک وسایر کانون های تنش پسا جهانی شدن امریکایی در کره خاکی، نمودهای این التهاب اند.

واژه های چون انقطاب  وقطبی شدن  جهان ونظم نوین جهانی با توجه به منافع ودیدگاه های بازیگران درشت و ریز جهانی ، مفاهیم نه یکسان را روایت میدارند وهمچنان وا قعیت های پهنه جهانی را نیز باز تاب می نمایند.

ناتو از زمان تولد اش تا کنونیت ،  سناریوی چون بیرون راندن و دورانداختن روسیه از اروپا وکاهش قدرت المان را کماکان دنبال می ‌کند.

و هم روند با آن،  امریکای دموکرات ها در راستای ناتوی جهانی (GlobalNato) روشمندانه تکاپو دارد .عملیات ویژه نظامی در اوکرایین نیز به عنوان فرصت به گسترش طلبی ناتو، زمان و زمینه فراهم ساخته است.

برغم این شمارش روند دگرگونی هژمون قدرت (بخوان قدرت یگانه برتر امریکا) در گستره جهانی آغازیده است وجهان عملاْ وارد فاز چند قطبی گردیده ونظم نوین جهانی در حال تکوین بوده که بیک فرآیند قانونمند تبدیل شده است . این برآورد را دراین نوشتار در واژه پوست اندازی در نشانه های زیرین تعریف نموده ام.

نشانه ها :

- پیشروی خزنده روسیه دراوکرایین وناله های مأیوسانه زلنسکی رییس جمهور آن کشور وهمچنان تصویب بیش از ۶۰ میلیارد دالر کمک امریکا به اوکرایین (اینکه چی زمانی ، در چی مدتی ، چی مقدار آن وچگونه به اوکرایین داده میشود،جای تردید وجود دارد.) در راستای بازدارنده گی پیروزی قاطع روسیه در اوکرایین وفرساینده گی این جنگ برای پوتین حداقل تا انتخابات پیش روی امریکا.

بی تردید بیشترین سود را از این پول ، الیگارش های نظامی امریکا و حاکمان فاسد اوکرایین خواهند برد.

- بنبست در جنگ اسراییل- حماس وبحران حمل ونقل در بحیره احمر وتنگه باب المندب .امریکا وبرتانیا با همه توان تاهنوز نتوانستند حوثی های یمنی مورد حمایت ایران را مهار کنند. بدون شک روسیه وچین بعنوان پیشتازان روند چالش امریکا در پهنه جهانی درپی تقویت توانایی حوثی ها قرار دارند .اسراییل برغم دریافت کمک های بی شمار مالی وتسلیحاتی امریکا ، بریتانیا وسایرین نتوانسته به اهداف اعلامی خویش دست یابد وسرانجام ناگزیر از خان یونس غزه ناامیدانه عقب نشست . در یک روایت از این تصویر میتوان به جمعبندی رسید که غرب جمعی در راس امریکا ، توان پاسخ  مناسب به چالش ها در راستای منافع خویش را ندارد و رویدادها نیز براساس منافع تعریف شده ای انها کلید نمی خورد.

- تشجیع سایر گروه ها، مشمول گروه های نیابتی ایران که روسیه نیز بی سروصدا و آرام در حمایت از آنها قراردارد، در حمله به پایگاه های امریکا در شرق میانه، ناتوانی امریکا در پاسخ مناسب به حملات یادشده، نمودار از قطب بندی جهانی را ترسیم مینماید.

- خروج یکهزار نطامی امریکا از نیجر دراین اواخر و قبل از آن بستن پایگاه های فرانسه والمان در کشورهای مالی، گینی ، بورکینافاسو ، سنیگال وچاد سرزمین افریقا واستقبال گرم از نظامیان روسیه.

- ناتوانی امریکا در کمک به دولت متمایل به آنکشور درپاکستان دریک  راهکار عبور از بحران اقتصادی و امنیتی وهمچان استقرار ثبات سیاسی نیز پدیداری از تلاش بازیگران جبهه شرق در جهت بیرون راندن آنکشور از منطقه را به تصویر میکشد.( پاگیری ایتلاف اپوزیسیون برهبری حزب تحریک انصاف ، تهدید بالقوه ایست که حضور غرب را دراین ساحت به چالش خواهد کشید .)

- در رویداد تقابل اخیر ایران و اسراییل،  امریکا با همه توان تلاش نمود تا از گسترش بحران در قلمرو شرق میانه جلوگیری کند .در حالیکه شمشیر داموکلوس امکان گسترش جنگ کماکان وجود دارد، گمانه بر آنست که آنکشور دراین مورد دست به دامن روسیه نیز شده است.

تماسهای دیپلوماتیک  روسیه با ایران و ملاقات های اعلام نشده مقامات بلند پایه اطلاعاتی امریکا با وزیر خارجه ایران از جمله در عمان دربحبوحه ای بحران نیز حاکی از تلاش هایست که قدرت های بزرگ بگونه درینمورد درهمکاری بوده تا از تصاعد بحران جلوگیری نمایند.

جلوه این تلاش های مشترک در ضربه کنترول شده ایران به اسراییل واکنش نظامی ضعیف و احتیاط آمیز اسراییل به ایران را میتوان به وضوح دید.

این شمارش گویای آنست که یک قدرت نمیتواند حل منازعه حتا منطقه ای را در راستای منافع خویش به تنهایی رقم زندکه همانا تصویری از چند قطبی جهان ماست.

با این احتساب ، تاریخ امریکا در کسوت یگانه ابر قدرت وهژمون قدرت در بازی های جیوپولیتیک جهانی بعنوان یگانه بازیگر مرکزی به پایان رسیده است .

اکنون قدرت های بزرگ دیگری چون روسیه و چین درسکوی ابرقدرت ها وهمچنان کشورهای ایران وکوریای شمالی و سایر متحدین آنها در تعاملات جهانی بعنوان متغیرهای اثرگذار وارد معادلات قدرت گردیده اند که جهان چند قطبی را عینیت بخشیده و در پی آن نظام نوین جهانی را هستی میبخشند.

نکته اینکه تعادل وتوازن  منافع  ابر بازیگران شرق وغرب ازپس خاکستر آتش تنش های کره خاکی، نظام نوین جهانی ققنوس وار به پرواز خواهد آمد. جهان در حال پوست اندازی است ! 

ثور ۱۴۰۳ خورشیدی، شهر کابل

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۴ـ ‍۲۹۰۴ 

 Copyright ©bamdaad 2024