پاس کلونیالیزم و پیامدهای پسا استعماری درجهان

عبدالوکیل کوچی

دیروز جهان را به جنگ رنگ ها وامروز به ننگ  فرهنگ ها تخریب و تاراج کردند . این بحث بزرگ ، ولی مختصر، ریشه به زمان گذشته دارد.  به دوران  پیدایش انسان و رابطه انسان با طبیعت ، تقسیم بشر به گروه های قوی و ضعیف ، تغیر ، تحول و دگرگونی های سیاسی ، اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی از گذشته های دورالی عصر حاضر ارتباط دارد میگیرد که درین برگه فقط مرور کوتاهی به مسایل  گذشته نچندان دور خواهیم داشت .

پیدایش بشر در طبیعت بشکل وشمایل گوناگون توام با اتفاقات ودگرگونی های متناوب همراه بوده است . درین رابطه بنیانگذاران مطالعات سیاسی ،اجتماعی وفرهنگی  دانشمندان وفلاسفه در تمام عرصه ها پرده از روی حقایق برداشته چهره های اصلی واثرگذاری آن در جوامع متحول مدرنیته ، مدرنیزم ، جهانی شدن ،جهانی سازی ، فنیمیزم ، کپیتالیزم ،استعمار وپسا استعمار ی را توضیح میدهند .

یکی از شاخص های اساسی شرایط پسا استعماری ،جهانی سازی کلونیالیزم که اصلاً ریشه تاریخی درگذشته های دوردارد واز تسلط گروه های زورمند ، از کشتار وقتل عام سوختاندن و کوچاندن ، غارت کردن ، به برده گی کشاندن وهرنوع بهره گیری انسان از انسان وآدم خواری برای توسعه وتسلط که از قرن های گذشته تا قرن پانزدهم بشکل ابتدایی آن ادامه داشت وپس از آن بطور دسته بندی ها به ظهور رسیده است .

بقول پروفیسور ارم ضیایی درکتاب مشهور خود تحت عنوان پاس کلونیالیزم به تحلیل مسایل پرداخته  واز مفاهیم آن چنین برمی آید که تحولات طبیعی واجتماعی مراحل گوناگون داشته وتاریخ طولانی را سپری کرده است .

مرحله اول : گردشگری ویافتن سرزمین های پهناور با ساکنین اصلی ومردمان بومی آن سرزمین ها ، با تغیررنگ و پوست با شکل وشمایل وقیافه های بیگانه ومتفاوت بخصوص در قاره افریقا و امریکای جنوبی. زمانی که گردشگران اروپایی وارد سرزمین های جدید میشدند با گروه های آرام بی خبر ازدنیا وعقب مانده بومی آن سرزمین ها روبروگردیده آنها را بربر ونیروهای خود را متمدن وعالی خواندند . ازهمینجاست که مفکوره تفوق طلبی بین انسانها آنهم بخاطر تفاوت رنگ وپوست وسنتها بمیان آمد.  اروپایی ها که خود را متمدن میدانستند در نخستین بر خورد با انسانهای دیگر قاره ها باهجوم لشکری ودهشت افگنی رو آورده ، رفته رفته تهاجم خونین جای گردشگری آرام را گرفت از همینجاست که انسانها را به کته گوری ها تقسیم کردند .

مرحله دوم تفوق طلبی وتسلط بر دیگران : با ظهور برتری جویی نژادی وتقسیم جوامع به آقا وبادار یا بعبارت دیگر برده وآقا زیر نام اصلاح کردن وساختن جوامع عقب مانده پای استعمار واندیشه حکمروایی بوجود آمد که با نسل کشی وقتل عام مردمان بومی عملی میشد که تمام سرنوشت زنده گی وصلاحیت کشورها را غصب میکردند . درین دوره  بخاطر معتقد ساختن مردم به زیر دستی وقبول اطاعت بحیث انسان درجه دوم کارهای بزرگ وگسترده تبلیغاتی توام با زور وفشار انسان های بومی را مغزشویی نموده وبه اطاعت قبول شده اجتماعی وحتا تحمیل عقاید دیگران وادار میساختند .

درجای دیگری دررابطه به همین موضوع،  پروفیسور سوزان معتقد بود که مهمترین مفهوم دیدگاه های تذکر رفته دراثر پسا استعماری یعنی آدم خواری برای توسعه وتسلط پس منظر استعمار است که ریشه در قرن شانزدهم وگذشته دور دارد که عکس العمل مردمان بومی در برابر ظلم ، خوردن خون یک کشیش توسط مردمان بومی برازیل بخاطر انتقال قدرت دشمن بجان آنها ، اسپانیایی ها وپرتگالی ها را وحشت زده وسنت آقایی را درین جا شکستاند .

مرحله سوم مرحله پسا استعماری یا کشاندن مردم بشیوه اقناعی وراه اندازی جنگ های نیابتی  :

 دراین مراحل بخصوص پس از جنگ دوم جهانی وآزادی بیش از صد کشور جهان از تسلط شوم استعماری ، قوت های استعماری بخاطر حفظ تسلط وقدرت بر دیگران وغصب ثروت های طبیعی و چوشیدن خون ملتهای خورد وبزرگ جهان،  نیرنگ های فرهنگی وعقیدتی را موثر دانسته دست به تبلیغات وسیع وهمه جانبه زده تا برتری و آقایی سفید پوستان را بر سیه پوستان ، تمدن وپیشرفت اروپایی را بر کل جهان تحمیل ومردم را معتقد ساخته وبا این نیرنگ، برتری والگوی پیشرفت اروپایی را به باور جهانیان مبدل سازند ومردم را معتقد گردانند که  راه پیشرفت تنها از طریق بکار گیری شیوه های عالی و تمدن پیشرفته اروپایی میسر است وبس که با سناریوهای بظاهر آرام ولی خطرناک همراه میباشد .

چنانچه بقول پروفیسور بیل اشکرات یکی از رویکردهای مهلک پسا استعماری ،جهانی شدن در سایه کاپیتالیزم وصندوق بین الماللی پول وجایگاه کشورهای سوم دراین عصر است .چنین برمی آید که جهانی سازی نوین با عث نابودی بسیاری از فرهنگ های بومی وآثار ارزشمند تاریخی خواهد شد ودرعرصه سیاسی پدیده پیچیده چون نیواستعمار ،نیو امپریالیزم ،نیو لبرالیزم و گذار صریح تحولات اقتصادی بسیاری از مناطق جهان را در محاصره اقتصادی و انحصاری خود میکشانند .

بدین ترتیب سلطه استعماری نوین را بوجود می آورند که در نتیجه رقابت های اقتصادی  منجر به وابسته گی کشورهای جهان سوم گردیده است . در حالیکه استعمارگران  بعنوان عامل اصلی  بزرگترین ومخرب ترین جنگ ها در تاریخ بشر وعلمدار تمدن وپیشرفت عجیب ترین پارادکس زمانه ماست . واما از نظریات پروفیسر ارم ضیایی دربخش دیگری از اثر گرانبهایش چنین برمی آید  که غصب مناطق و جغرافیای کشورها والحاق آن بسرزمین خود و برای در بند کشیدن کشورهای دوردست تاسیس امپراتوری ها ی بزرگ با استفاده ابزاری ادیان وافزارهای نژادی تعصبات ملی منطقه وی سمتی زبانی قومی وجنسیتی که دوران ظهور سرمایه واوجگیری کپیتالیزم و پروسه استعمار را شدت بخشید، با لشکر کشی و تسلط نظامی واقتصادی به کشورهای مستعمراتی وهجوم فرهنگی تمام فرهنگ وکلتور زبان وتاریخ عنعنات سرزمینهای مستعمره را نابود ساختند .

مهمتر اینکه آنان در زمان اشغال سرزمین امریکا توسط انگلیس ها که منجر به نسل کشی سرخپوستان یعنی صاحبان اصلی آن سرزمین گردید. جالب توجه اینجاست که پس از اعلام استقلال امریکا از انگلیس در سال ۱۷۷۶ترسایی شعارهای آزادی ، برابری ودموکراسی جز قوانین گردید واما در برخی از مواردی صلاحیت سفید پوستان بر سرخپوستان تا سرحد سرکوب آنها وجود داشت که گروه گروه سرخپوستان را بقتل میرساندند .این بود نمونه ی برابری ، آزادی  ودموکراسی .

ودر نمونه دوم برخوردهای خونین غرب که  گفته میشود پس از انقلاب کبیر فرانسه در دهه اخیر قرن هژدهم شعارهای  آزادی واستقلال ودموکراسی برادری وبرابری از اعلامیه های اساسی دستاورد فرانسه بود که بر مبنای آن کشور بولوی یکی از مستعمرات فرانسه در مطابقت با همین شعار ها دست به خیزش آزادی خواهانه زدند و توسط نیروهای اشغالگر فرانسه قتل عام گردیدند . زیراکه همان شعارهای راست ودروغ انقلابی فقط بخاطر خود شان بود نه به سرزمین های مستعمراتی . به همین ترتیب کشورهای غربی با لشکر کشی وتجاوز به کشورهای امریکای لاتین ، افریقا ، شبه قاره هند ، آسیای جنوبی وغربی ، جوی های خون جاری کردند، آنگاه زبان های تبلیغات رسانه یی سالها وقرنها ساکت بود .

 اما در زمانیکه جنگهای  اول و دوم جهانی که از همین قاره اروپا آغاز و انجام شد وبریختن خون سفیدپوستان منجر و نزدیک به یک صد میلیون نفر کشته و نابود شد ، آنگاه فریاد قدرتمندان بزرگ جهان به آسمان بلند گردید و گوش فلک را کرساخت تا بصورت عاجل خواستار تشکیل سازمان ملل متحد وکمیسیون حقوق بشر گردیدند. همانند دایه های دلسوزتر ازمادر برای بشریت اشک ریختند . و زمین را خانه مشترک انسانها نامیدند .از همینجاست که تا بخود آمدند وبدیدند که خون سفید پوست هم مانند سیاه پوست سرخ است ودانستند که میتواند بریزد .

پس ازجنگ جهانی دوم که منجر به استقلال و آزادی بیش از صدک شور جهان گردید و زنجیر استعمار در قلمرو بی غروب شان درهم شکست ، غربی ها متوجه شدند که پس ازاین با زور سرنیزه وقدرت تفنگ نمی توان با رویا رویی بر کشورها وملت ها غلبه کرد آنگه با تاپه نمایشی دموکراسی وافسانه جنگ با تروریزم وسناریوی مذهب وارد کشور ها شدند که نیروی اجرایی آن در صحنه جنگ با  تروریزم  تبلور یافته است.

بقول  پروفیسیور ارم صیایی در رابطه به افسانه تروریزم همه میدانند که در حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۱ ترسایی که منجر به قتل دو الی سه هزار نفرگردید جهان را تغیر داد مگر در کشورهای دیگر جهان که روزانه هزار نفر کشته میشود چرا غربی ها تکان نمیخورند؟  آیا خون انسان در یک گوشه جهان به آن سطح ارزش دارد که جهان را تغیر دهد ودر گوشه دیگر جهان حتا قابل یاد آوری نمیباشد ؟ این است حقوق بشر غرب در رابطه به مرگ انسانها. او به این مفهوم می افزاید که بروز حوادث در کشورهای قدرتمند وضعیف از نظرغربی ها بسیارمتفاوت است بطور مثال کشته شدن چند نفر از دفتر فرهنگی فرانسه باعث شد که تمام قدرتهای اروپایی متحدانه فریاد بکشند ورهبران آنها با همبستگی راهپیمایی کنند ولی در آنسوی دنیا در افریقا آسیا ی میانه و افغانستان روزانه صدها نفر ترور وکشته میشوند در باره پرداختی وجود ندارد .

ازین رو ترفند خطر ناکتر از لشکر کشی مستقیم ، هجوم فرهنگی وتبلیغاتی برای تقویت پایه های نیو کلونیالیزم وپسا استعماری با استفاده ازوسایل افزاری مانند بهانه سازی بنام جنگ با تروریزم ،  راه اندازی جنگهای مذهبی وبنام دفاع از دموکراسی ؟ توام با جریان صدور سرمایه ، تاسیس وجابجایی استخبارات نظامی ، دربند کشیدن کشور ها ، تشدید جنگهای نیابتی ، راه اندازی کودتا ها ،سقوط دادن دولتها ی مردمی ودموکراتیک ،ایجاد دولتهای فاسد وغارتگر ، ایجاد پیمان های نظامی وهجومی ،  تشدید تنشها واختلافات قومی وتعصبات زبانی ، منطقه وی ، جنسیتی ،مذهبی ،لسانی ،آلوده ساختن جوانان به اعتیاد ، نابودی فرهنگ وتاریخ وتمدن کشور ها ، تقسیم وتجزیه کشورها ، ایجاد مناطق مورد مناقشه ،پرابلمهای سرحدی ، هجوم به چاهای نفتی تسخیر آبراه های بزرگ جهان ، نابودی مدنیتهای مناطق ، تحمیل  پرورش یافتگان خود بر حکمرانی مردم و تشکیل دولتهای وابسته تحت المایه وگوش بفرمان ، غارت منابع طبیعی کشور ها،  ایجاد فقر مرض بیکاری وبی ماری مردمان وملتهای تحت ستم   و... از تبعات نیو استعماری در کشورهای جهان سوم میباشد که در اثر آن شرایط را برای زنده گی انسانها  دشوار وحتا نا ممکن ساخته از روی ناگزیری پای به مهاجرت میگذارند .

این مهاجرت اصلاً بصورت  تحمیلی برای خالی ساختن یک کشور از اقشا رعالم ودانشمند ، روشنفکر ومبارز ، میهن پرست ،عدالخواه ومترقی وآزادی دوست ، تحصیلکرده ومسلکی با راه اندازی جنگها ،انفجارات توسط زرخریده گان خود براه انداخته  وبجای آنها  تربیه یافتگان دست خویش را بخاطر بربادی وغارت کشورها نصب وتحمیل میکنند . اینست دموکراسی بعضی از کشورهای غربی وحقوق بشرو پیامد های استعمار نوین وپسا استعمار در کشورهای جهان سوم که نمونه های بارز آنرا در کشور افغانستان وطن عزیز ما و همچنان در کشورهای مصر ، لیبیا ، عراق ، تونس ، سوریه وفلسطین ، سومالیا ، کانگو ، ویتنام لاوس وکمبودیا ، ماجرای هانگ کانگ نمونه هایی از دموکراسی غربی است که با یک کله وهزار زبان تبلیغ میشود که نتایج آن فقر مرض بیکاری بیماری ،اعتیاد ،سقوط اخلاقیات جامعه ، بیسوادی ، دزدی ، فحشا ، رشوت غارت گری،  کینه ، تعصبات ، نفاق ملی وبرده سازی ملتها میباشد .

فقط مردم وقتی از چنین مصیبتها رهایی می یابند که با اتحاد وهوشیاری وبیداری عمومی در یک وحدت سراسری ملی وهمبستگی وطنپرستانه وسراسری خود را از چنین رنج های تاریخی نجات دهند .

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۹ـ ۱۰۱۳

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 Copyright ©bamdaad 2019

 

 

 دکونړ دځنګلونواقتصادی او چاپیریالي ارزښت

 

محمدعثمان ساپی

 

کونړ دافغانستان یو له هغو ولایاتو څخه شمیرل کیږی چی هسک او لوړ غرونه یی په شنو او سمسورو ځنګلونو پوښل شوی دي.

وړاندی له دی چی دځنګلونو پهاړه څه ووایو، لازمه ده چی د کونړ ولایت یو لنډ انځور ګرانو لوستونکو ته عرض ورسول شي:

د کونړ ولایت د هیواد په ختیځه دروازه کی موقعیت لری او دتحمیل شوی توری او کرغیړنی کرښی (ډیورنډ لاین) په وسیله د پاکستان سره نښتی دی او له دغه ګاونډی هیواد سره نږدی (۲۴۰) کیلو متره ګډه پوله لری. غوڅ اکثریت خلک یی په کرنه او مالداری بوخت دي او په ټوله کی باید وویل شی چی کونړ، یو زراعتی او مالداری اقتصاد لري. دکونړ ولایت ټوله ځمکه غرونه او سیندونو نیولی ده، نو ددهقانانو دکرلو لپاره په کافي اندازه کرنیزه ځمکه په لاس کی نلري، له همدی امله یي ډیری ځوانان دبیکاری له وجهی نورو ولایتونو او ګاوندیو هیوادونو ته دکار او اشتغال په لټه مسافري کوي، ترڅو دکور لپاره حلاله نفقه لاسته راوړی، مالداری هم ددی ځاي خلکو مهمه پیشه ده، اکثریت خلک لږ یا ډیر دخپل توان سره سمه مالداری کوی.

دلته بیلابیل قومونه میشت دي چی په بیلابیلو ژبو خبری کوي، لکه ساپی،  سالارزي، ماموند، مشواڼي، شینواري، ګوجر، نورستاني، کوهستاني، الکوزي او نور چی پرته له ګوجرو، نورستانیو او کوهستانی وروڼو نور قومونه په پشتو ژبه خبری کوي او ګوجر، نورستاني او کوهستاني پخپلو ژبو غږیږی، لنډه دا چی دا یو کثیرالقومي ولایت بلل کیږی، شنی سرسبزی دری او خوږی چینی لري. اوس راځو د کونړ دسرشاره، شنو او سمسورو درو او ځنګلونو اقتصادی ارزښت او د چاپیریال د پاکی لپاره دهغوی ځانګړی نقش ته:

-اقتصادی اهمیت یی.

- د دی ځنګلونو ګټور توب دپاک او سالم چاپیریال لپاره.

- دحیواناتو او د وحشی ژوو لپاره یی اغیزه.

- دهوایی مرغانو لپاره.

- دپاکی هوا دتنفس لپاره.

ددی هر یو ارزښت په اړه په جلا جلا ټوګه په لنډ ډول معلومات وړاندی کیږی:

دکونړ ولایت ځنګلونه یوازی دکونړ دخلک شتمني نه بلکه دا دټول افغان ملت پوری تعلق لری چی دا یوه ملی شتمنی ده، دسردار محمد داوودخان دپنځه کلن پلان پراساس ددی ولایت مرکز اسدآباد ته نږدی په سالار باغ کی ددی ځنګلونو څخه دسالمی ګټی دترلاسه کولو په موخه د حجاری او نجاري دوه فابریکی دقیمتی تیږو د پروسس (سمون) لپاره او دنجاری په  موخه تاسیس کړی او په  همدی ترتیب یی دچین هیواد څخه دچای دکرلو لپاره دیو قرارداد په ترڅ کی دچای بوټی وکرل، له بده مرغه کله چی دچاي بوټی په حاصل راغلل نو دلته جنگونو او نا امنیو زور واخیست او په پایله کی فابریکی دټولو آثارو سره له منځه ولاړی او هرڅه نیمګړی پاتی شول او له خاورو سره یو ځای شول. که څه هم ددی ځنګلونو قیمتی ونی هماغه دنښتر (ارچی) ونی دي چی دترکاڼی په صنعت کی تری کاراخیستل کیږي چی په دغو ځنګلونو باندی دخپل منځی جګړو په بهیر کی تالان شروع شوی ؤاو په خپل سر یی ونی غوڅیدی خو له بده مرغه، ۱۳۷۱ کال را پدی خوا دداخلی دلالانو او پاکستانی پانګه والو دیو بی رحمانه او ظالمانه اشر په نتیجه کی داسی چور او تالان شوی چی آثار یی هم له منځه ولاړل او دپیښور په بازارونو کی دلیلام په بیه وپلورل شول او پدی توګه ددغی ستری فاجعی په نتیجه کی دیوي ارزښتناکی اقتصادي سرچینی او ملی شتمنی څخه بی برخی شو او بیا هم دپاتی  برخی سرنوشت یی معلوم ندی.

دځنګلونو اهمیت دیو سالم چاپیریاللپاره:

دکونړ ځنګلونه دارچی لرګیو پرته ډول ډول نوری میوه لرونکی او بی میوی ونی او کیمیاو بوټی هم په خپل چاپیریال کی لری، په درو کی طبیعی او په هواره کی په عصری توګه داصلاح شویو میوه دارو او بی میوو ونو بوتو باغونه جوړ شوی دي هغه ارزښت چی په چاپیریال باندی یی لری عبارت دی له:- دسیلابونو دراتګ پر مهال داوبو دشدت او زراعتی ځمکو دوړلو مخنیوی کوي –دانسانانو او حیواناتو دتنفس لپاره پاکه هوا تولیدوی او منطقه سړه ساتي –دسون مواد تری لاسته راځي –وحشی او اهلی حیوانات تري د څړ ځایونو لپاره ګټه اخلی –له کیمیاوی بوټو څخه ډول ډول درمل جوړیږي.

دحیواناتو او وحشی ژوو لپاره:

دمناسبو شرایطو په درلودلو سره یو شه بستر بلل شی. دځایي خلکو دمالونو(حیواناتو) لپاره هم په ژمي او هم په اوړي کی دڅر ځایونو څخه اعظمی استفاده کیږي چی په نتیجه کی دحیواناتو له غوښو، شیدو، مستو، کورتو، پنیراو خالصو غوړیو څخه هم ګټور عاید ترلاسه کیږي او هم دکورنی لپاره بهترینه غذا بلل کیږي.

همدارنګه هوایی مارغان هم په ځنګلونو کی ځانونه مصون ګڼي او د ونو په سرونو مستی مستی نغمی غږوی.

البته ددی خبرو څخه علاوه د کونړ غرونه که ځنګل ولری او که سپیره غرونه وي له قیمتی ډبرو څخه دک دي او غلیم او چپاولګر دهغه دلاسته راوړلو او چور او تالان په هیله یو فرصت ته منتظر دی.

دکونړ ولایت دمرکز په ګډون په یو شمیر ولسوالیو کی دنجاری زیات شمیر کارخانی شتون لري چی نږدی (۵۰۰۰) کسان پکی په کار بوخت ؤ، خو له بده مرغه چی دغه کارخانی ددولت د کم توجهی له امله داوس لپاره تړلی دي. د هغه مقدار دارچی لرګي چی د ډیر پخوا څخه دکونړ دسیند په غاړه او یا دسرکونو په غاړه پراته دی که په پخو مواد بدل نشي نو دا لرګی ضایع کیږی او همدارنګه له بده مرغه داخلی تولید هم مخنیوی کیږی.

په داسی حال کی چی دګاونډیانو او نورو هیوادونو فرنیچر دهیواد په ټولو بازارونو کی په آزاده توګه خرڅیږی خو له بده مرغه چی دکونړ دتولید لپاره کومه خاصه پاملرنه نه کیږی.

دیادولو ده چی کله دنجاری فابریکی په کونړ کی فعالیت درلود نو دښونځیو او دولتی ادارو داړتیا وړ میزونه چوکی او الماری ددی فابریکی له خوا تهیه کیدلی.

 

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۱۹ـ ۱۰۱۱

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

 Copyright ©bamdaad 2019

 

 

 

 

آیا افغانستان همیشه مستقل بود؟

عبدالاحمد فیض

چندی قبل مصاحبه که حاوی نظریات دلچسپی درزمینه استقلال افغانستان است شنیدم، دراین مصاحبه آقای وحیدالله (وحید) دیپلومات ملل متحد دربخش حل منازعات به مناسبت صدومین سالروزکسب استقلال ملی که آقای ناصرخالد مسوول تلویزیون امید-۲۴میزبانی میکرد، چنین علاوه داشت:(افغانستان همیشه یک کشورمستقل بود ازاینروکاربرد واژه استرداد استقلال کشوردر زمینه غیرواقعی واشتباهی بیش نیست، زیرا درافغانستان قبل ازسال (۱۹۱۹) مانند سایرسرزمین های تحت استعمار، حکام استعماری مانند نیم قاره هند وجود نداشت،  بلکه افغانستان با داشتن حکام داخلی ازداشتن آزادی محروم بود.

موصوف سلب استقلال یک کشوررا محدود ومنوط بحضور واداره استعماری عنوان داشته وبا یاد آوری ازداشتن یک اثرش درین خصوص برمستقل بودن افغانستان دردوران سلطه استعمارتاکید نموده است. لذا بمنظوروضاحت موضوع لزومأ بایست پیرامون جوانب سیاسی وحقوقی واژه زیبای استقلال به تفحص پرداخته تادرپرتوآن مشخص ساخت که آیا افغانستان همواره مستقل بوده است ویا بعد از شکست استعماربه استقلال ملی دست یافته است؟

استقلال دارای مفاهیم سیاسی، حقوقی، فرهنگی وتاریخی است که تعریف ومعنی جزء خود ارادیت، عدم وابستگی وحق حاکمیت ندارد یا بعبارت دیگراستقلال بازتاب حق حاکمیت ملی واعمال حاکمیت درعرصه داخلی وتمثیل آن دربیرون ازمرزهای ملی بدون مداخله عنصرخارجی است، هکذا استقلال تجلی قدرت، توانمندی، اراده وتمایلات یک ملت درراستای تحقق اهداف ملی است که بدون دخالت ، انقیاد ووابستگی به عنصربیگانه درسطوح داخلی و امورخارجی ازآدرس دولت متبارزمیگردد.

بربنیاد تعاریف فوق یک کشورزمانی مستقل تعریف میگردد که دولت یا نظام حاکم دراعمال قدرت وحاکمیت خود بدون دستورخارجی وبصورت آزادانه عمل نماید،لذا تبعیت ازدستورواراده خارجی دراعمال حاکمیت،استقلال وحق حاکمیت را بصورت قطع منتفی مینماید.

بایست اذعان داشت که مبارزات مستدام وبی وقفه مبارزان راه استقلال ورهای ازسلطه استعماربخش ازصفحات درخشان تاریخ ملل تحت اشغال پنداشته میشود که درطی سده ها علیه اشغال وبخاطررسیدن به استقلال ملی جریان داشت اما موضوع استقلال وحق حاکمیت ملی زمانی وارد فازنوین خود شد که وقوع جنگ دوم بین المللی تمهیدات قابل توجهی برای برچیدن بساط وفروپاشی استعماررا فراهم نمود،لذا بارنخست بود که موضوع استقلال به گفتمان غالب درمحافل سیاسی، حقوقی ونهضت های ملی ضد اشغال واستعمارمبدل شد، فلهذا درین برهه تاریخی بود که برچیدن و درهم کوبی قدرتهای استعماری دربخشهای وسیع جهان یعنی ازآسیا تا افریقا وامریکای لاتین بمثابه اقدام مشروع دراختیارجنبش های نجات بخش ملی خلقهای تحت استعمارقرارگرفت وباعث شد تا استقلال به مفهوم حق تعیین سرنوشت وحق حاکمیت ملی بدون تبعیت وانقیاد ازقدرتهای خارجی تبین بیشتریابد.

افزون برین مفهوم استقلال درجهان کنونی که روند گلوبالیزم یا جهانی شدن، عرصه های گوناگون حیات بشری را شدیدأ تحت الشعاع قرارداده است ودستآوردهای بشری درزمینه فن آوری ها که به انقلاب اطلاعاتی انجامیده است، دگرگون گردیده و بوضوح مفهوم کلاسیک استقلال که براصل حاکمیت مطلق دولت وعدم وابسته گی آن تاکید داشته است، برپایه اصل تعهدات ووابسته گی های متقابل تحدید میگردد وهکذا محدودیت مفهوم استقلال درچهارچوب معیارها واصول حقوق جهانشمول به هدف منا فع جمعی وتعهدات متقابل درقالب معاهدات بین المللی دیگرازدایره اصل حق حاکمیت مطلق خارج، محتوای سنتی استقلال ملی بسود مصالح جمعی درمناسبات بین المللی سمت مییابد ، اما علی الرغم تحدیدات وارده برمفهوم استقلال دردوران کنونی، عنصرتغییرناپذیری که میتوان درمحتوا کلی استقلال و آزادی ملی دریافت، همانا عدم تبعیت وپیروی ازدساتیر بیگانه درتمثیل حق حاکمیت وآزادی ملی در امورات داخلی وخارجی است.   

 باید متذکرشد که واژه استقلال با آزادی نه تنها مترادف نبوده بلکه آزادی به موضوع حق حاکمیت نه بلکه بیشترینه به حقوق وآزادی های فردی و اجتماعی مفهوم میگردد مانند آزادی های سیاسی، حقوق وآزادی های مدنی وغیره وازجانبی هم استعمارانگلیس روابط خارجی افغانستان را بصورت کامل تحت کنترول داشته و زمامداران افغانستان بوضوح تا قبل ازحصول استقلال ملزم به کسب استهذان ازحکام هند بریتانوی بود یا بعبارت دیگراستعمارنه تنها روابط خارجی این کشوررا زیرنظرداشت بلکه مداخلات استعمارمبتنی بررویات، اسناد ومدارک معتبرتاریخی درکلیه امورات این کشورانکارناپذیراست که ازذکرمستندات متعدد ومعتبرتاریخی درزمینه به هدف جلوگیری ازطوالت موضوع اجتناب میگردد.     

 درنتیجه موجزمیتوان تصریح نمود که این کشوردرامتداد سده نزدهم آماج تجاوزات پیهم استعمارگران وقدرت های اشغالگرقرارداشته و بدون ابهام تا دهه دوم سده بیستم به دلیل وابسته گی های گسترده وعدم حق تمثیل حاکمیت درروابط خارجی، کشورفاقد استقلال و آزادی ملی بوده که درنتیجه مجاهدت،رشادت وجانبازیهای مبارزان راه استقلال وآزادی ملی درسال (۱۹۱۹) به عنوان یک کشورمستقل ودارای حاکمیت ملی اعلام موجودیت نمود.  

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۹ـ ۱۰۰۲

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 Copyright ©bamdaad 2019

 

 

 

صلح درافغانستان با تغییرراهبرد اسلام آباد ممکن است!

عبدالاحمد فیض

پذیرفتن رسمی نماینده گان طالبان دراسلام آباد دراین اواخر وسفرهمزمان دوکتورخلیل زاد نماینده خاص وزارت امور خارجه ایالات متحده به پاکستان که تحت پوشش مساعی اسلام آباد دررستای دستیابی به یک راه حل صلح آمیزبحران جاری افغانستان انجام یافت، بیشترینه درقالب یک کمپاین کاذب صورت داده میشود تا اداره نظامی اسلام آباد بتوانند ازاتهام وارده مبنی برحمایت ازگروه های تروریستی واعزام ملیشه های مسلح درخاک افغانستان خود را تبریه نموده وازفشارجهانی که نسبت به نقش مخرب اداره جاسوسی وپالیسی ویرانگراسلام آباد علیه افغانستان برپاکستان وارد است، بکاهد.

درغایت برای دولت ومراکزعمده قدرت درپاکستان بخوبی قابل درک است که رویکرد تقابل و رویاروی با واشنکتن درمسأله افغانستان به سود آن کشورنبوده لذا آن کشوربا اتخاذ یک سیاست گذرا درقبال جنگ افغانستان سعی خواهند کرد تا گروه طالب را دردورجدید مذاکره احتمالی با امریکا متقاعد نموده تا به روند حل مسالمت منازعه جاری به  نحوی بپیوندد که به منافع ونیات راهبردی پاکستان زیانی وارد نگردد.

بدیهی است که خاتمه جنگ و خونریزی های بی وقفه مردم افغانستان با درنظرداشت ماهیت خارجی جنگ بی نیاز ازهمکاری عاملان وحامیان بیرونی بحران بوده نمی تواند که دراین میان جایگاه پاکستان که طراح اصلی سیاست بی ثبات سازی وتداوم ویرانگری درمحدوده جغرافیائی کشورما ازسالهای متمادی بوده ازاهمیت ویژه برخورداراست وازهمین جهت واشنکتن که درصدد تقلیل کمیت نیرونظامی ونیزکاهش هزینه های جنگی است قدم های محتاطانه ای دربرابرپاکستان یعنی کشوری که مهد آرایش جنگی، تربیت شبکه های دهشت افگن وعامل منطقه وی بحران اطراف افغانستان است، بخاطرجلب همکاری پاکستان درروند کنونی مصالحه افغانستان، روی موجودیت کانون های تشنج وحضورشبکه های تروریستی درقلمروپاکستان توجه لازم تا اکنون ازخود متبارزنساخته و یا هم نخواسته است روی فکتورهای اساسی بحران تمرکزنماید.

به باورغالب وبا توجه به موقف حال وگذشته پاکستان درقبال نقش مداخله گرانه آن درامورافغانستان میتوان اذعان داشت که حتا درصورت ایجاد تغییردر رویکرد کنونی آن که بخواهد تحت فشارو یا دربدل امتیازات معین حاضربه همکاری درروند صلح افغانستان گردد وطالبان را به ترک منازعه مجبورسازد، صلح و ثبات که مردم این سرزمین خون وآتش متوقع است بدان دست نخواهند یافت وبی ترید سیاست مداخله وتجاوزاز آدرس پاکستان دروجود سربازان اجیر وحلقات تروریستی دراین نوبت تحت نقاب وپوشش دروغین دیگربرای  بی ثباتی سازی افغانستان ادامه خواهد یافت، چنانچه کرستین فیر، محقق وپژوهشگربرجسته غرب درمورد چنین باورش را تبین می بخشد: پاکستان با توجه به عمق استراتیژی اش قبل ازینکه یک کشورباشد، یک تفکرعظمت طلبانه است که برایش مرزهای ایدیولوژیک ازبدوی موجودیتش بمثانه یک واحد مستقل در(۱۹۴۷ ترسایی ) ترسیم نموده وبرای وصول به مرزهای ازقبل تدوین یافته، ارتش آن کشورتوظیف گردیده است لذا ازاین جهت است که ارتش و اداره نظامی دراین کشورهمواره درنقش قدرت اساسی متبارزه بوده است.

لذا برپایه این دکتورین، مرزهای ترسیم شده فکری اداره پاکستان با عبورازمحدوده جغرافیای سرزمینی مخوف بنام پاکستان ، تمام نیم قاره هند ، آسیای مرکزی و وسطی را دربرخواهد گرفت. ارتش ودرپیشاپیش آن نهاد جاسوسی آن ملزم است که به هدف نیل به مرزهای ترسم شده ازطروق گوناگون، روش های متنوع قطع نظرازاینکه با چه اصول وهنجارهای حاکم درجهان مدرن مغایرت دارد، استفاده نماید، فلهذا درفضای کنونی استفاده ازابرازدین علیه کشورها وسرزمین های پیرامون بخش انفکاک ناپذیرراهبرد پاکستان را شکل میدهد، لذا ازهمین جهت است که کاربرد ویا استفاده ازتروریزم دوگانه درسیاست خارجی آن کشور از عناصرمحوری دراهداف راهبردی اش محسوب میگردد.

با امعان به مطالب فوق ، صلح درافغانستان زمانی تحقق خواهد یافت که قدرت های موثر،نهادهای مسوول بین المللی منجمله شورای امنیت ملل متحد، ایالات متحد وقدرت های منطقه وی با توجه به خطرات فوق العاده جدی که ازناحیه نقش منفی پاکستان که تروریزم وبنیاد گرایی برخاسته ازآن کشورامنیت جهانی را به مخاطره روبروساخته است، در مواجهه با اداره اسلام آباد صادقانه و مصرانه ازابزارهای لازم حقوقی، دیپلوماتیک و اقتصادی که بکارگیری ازین ابزارها لازمه نظام ها و دولت های یاغی است استفاده نماید و آن کشور را به ایجاد تغییرات بنیادی در راهبرد آزمندانه اش که مشمول برچیدن پایگاه های امن تروریستی مستقردرخاک پاکستان، تاسیسات آموزشی وهمکاری های اطلاعاتی به مزدوران چند ملیتی میگردد، مجبورسازند ، لذا درصورت تدوام سیاست چشم پوشی دربرابرحکومت پاکستان که با تالم بدلیل نوع تعامل وتضادهای منافع قدرت ها ازسالهاست ادامه دارد، کشانیدن این ویا هم فلان تشکیلات مسلح به روند مصالحه در افغانستان تاثیری چندانی برکاهش بی ثباتی درین کشورنخواهد داشت.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۹ـ ۱۰۱۱

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 Copyright ©bamdaad 2019

 

 

آیا سعودی ازحق دفاع بعد ازحمله برتاسیسات نفتی اش برخورداراست؟

 

عبدالاحمد فیض

بامداد چهاردهم سپتامبردردوحمله جداگانه وپیهم پالایشگاه نفتی بقیق وخریص آرامکوعربستان سعودی که حوثی های یمن یعنی پیکارجویان درحال منازعه مسلحانه با ایتلاف سعودی ، مسوولیت حملات را بعهده گرفت، منهدم گردید.این دوپالایشگاه نفتی که گفته میشود بعد ازانفجارعرضه پنج درصد مجموع نفت جهان مختل شد،بزرگترین تاسیات نفتی درسعودی است که زیان اقتصادی عظیمی ازخود بجا گذاشت. بعد ازوقوح حملات که توسط پهپادها انجام شده بود ، مقامات سعودی با برگزاری کنفرانس خبری با ارایه شواهدی چند ازمحل انفجارمسوولیت چنین حملات را با این ادعا که حوثی های یمنی درحال منازعه با آن کشورقادربه انجام حملات سنگین ازفاصله های دورنبوده وعلی الرغم پذیرش مسوولیت حمله ازسوی حوثی ها، به ایران نسبت داده ازمتحدین جهانی خود بویژه ایالات متحده خواست تا دربرابراین تجاوزرژیم ایران درهمکاری با دولت سعودی به اقدامات مقتضی ومتقابل مبادرت ورزند.

مقامات ایرانی با شدت تمام اتهامات وارده سعودی را رد نموده ومدعی است که حوثیها یمن ازتوانمندیهای بالای تسلیحاتی برخورداربوده وقادرهستند که هرهدفی را درداخل سعودی مورد حمله قراردهند. اما کاخ سفید وریاض حملات برتأسیسات نفتی سعودی را که به ادعای آنها ایران درعقب آن قراردارد، اقدامات تحریک آمیزخطرناک برای امنیت منطقه خوانده است.بربنیاد گزارشات رسانه های امریکائی به نقل ازمنابع دولتی، درجلسه شورای امنیت ملی امریکا به پنتاگون علاوه براعزام نیروهای نظامی وارسال سامانه دفاع مشکی وتسلیحات اضافی درمنطقه،گزینه های مختلف نظامی منجمله فهرست ازاهداف معین درداخل ایران به هدف راه اندازی حملات هوایی هدایت داده شده است.

به باورآگاهان امورخاورمیانه وبا عطف توجه به آرایش توان نظامی ایران وکشورهای پیرامون، ایالات متحده جز تهدید ایران به اعزام نیروهای نظامی با تسلیحات سنگین به هدف تغیرراهبردی درتناسب قدرت نظامی دراین حوزه پرتشنج جهان راه دیگری نخواهد داشت واعمال تحریمات متنوع گزینه استثنایی خواهد بود که ایالات متحده درپاسخ به تحولات جاری دراختیاردارد واما اگرگزینه نظامی و توسل به اقدامات زور رویدست باشد، بدیهی است که ایالات متحده ناگزیرخواهد بود تا قبل ازهرگونه اقدام نظامی با ارایه اسناد و شواهد انکارنا پذیرتجویزحقوقی شورای امنیت ملل متحد را مبنی برحق توسل بقوه علیه ایران دراختیارداشته باشد، که با درنظرداشت موقف ضد امریکایی روسیه وچین وحسن مناسبات میان ایران واین دوکشورعضودایم شورای امنیت صدورمجوزحقوقی مبنی برحق توسل بقوه علیه ایران بربنیاد ماده (۴۲) منشورمقدورنخواهد بود وهرگونه تصمیم شورا دایربرطرح کاربرد زوربا ویتو مواجه خواهد شد.

محتمل مینماید که واشنگتن درصورت عزم قوی و تحت فشارمحافل معین جنگ طلب و رادیکال داخلی، رژیم اسراییل وسعودی با پیروی ازتجاروب حملات تجاوزکارانه گذشته ، به اقدام نظامی تحت پوشش دفاع مشروع دربرابرایران مبادرت ورزد، که دراین صورت شروط حاکم برحق دفاع به مثابه یک اصل الزامی درحقوق بین المللی وارد صحنه میگردد که حق دفاع را درصورت تجاوزبالفعل، متناسب به اندازه تجاوز، همزمان ومحدودیت دفاع مسلحانه با زمان ومکان حمله وجاهت می بخشد، لذا برمبنای شروط حق دفاع هیچ منطقی دال بردفاع مشروع وجود نداشته وعناصر تکمیل کننده حق دفاع دراقدامات احتمالی ایتلاف واشنگتن- سعودی بروفق ماده (۵۱) منشورملل متحد بوضوح محقق نخواهند شد.

فلهذا روش دیگری که ایالات متحده وسعودی بدان استناد خواهند نمود، حملات تلافی جویانه (انتقامگیری) بوده می تواند که چنین نحوه اقدام بقوه را درپراتیک روابط بین المللی درموارد متعدد شاهد هستیم اما پرسشی ازمنظرحقوقی در زمینه مطرح میگردد که آیا حملات تلافی جویانه جایگاهی درحقوق بین المللی دارد ویا دولتها حق دارند درصور ت مواجهه با تجاوزکه حق دفاع مشروع درآن منتفی گردد،بدان مبادرت ورزد؟

اذعان باید داشت که حمله تلافی جویانه درحقوق بین المللی مشروعیت نداشته وهیچ نورم و یا معیاری درحقوق بین المللی معاصروجود ندارد تا با استناد بدان هجوم نظامی راعلیه یک حاکمیت مستقل دیگرزیرلوای اقدام تلافی جویانه توجیه پذیرسازد یا بعبارت دیگرتوسل بقوه دربرابرعنصرمتجاوزکه تجاورقبل برین خاتمه یافته است، تجاوزتعریف میگرد وچون وچرای مبتنی برارزشهای حقوق بین المللی درزمینه وجود ندارد.

درغایت آنچه که سعودی و ایالات متحد در وضعیت سیاسی وحقوقی موجود دراختیاردارند ، تعقیب راه حل سیاسی وحقوقی موضوع بعد ازمستند سازی عملکرد تهران درقبال ریاض ازمجرای شورای امنیت خواهد بود، این شورا صلاحیت دارد تا با پیروی ازمفاد مندرج درمواد(۴۱-۴۲) منشوربه شکایت ریاض رسیده گی نموده وبا اتخاذ تدابیر تنبهی یا حمایت ازلزوم تشدید تحریمات واشنگتن برضد تهران، به حل قضیه اقدام نماید.

به پنذاراین قلم وبه اهتمام برمجموع دلایل فوق بعید به نظرمیرسد که ایالات متحده دراین منطقه حساس و پرآشوب جهان که ازمنظراقتصادی، راهبردی و زایش بنیاد گرایی دینی نقطه عطف بحساب میآید، درعدم دلایل مشروع به اقدامات نظامی متوسل شده وبا گشایش یک صفحه جدید جنگ که محدود نخواهد بود، بهای اشتباهی را بپردازد که معیارها واصول نافذ جهانی به ممنوعیت آن حکم نموده است.  

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۹ـ ۹۲۶۰

 

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

 Copyright ©bamdaad 2019